نقدی بر بلاتکلیفی جامعه ایران؛
مدرنیته و افزایش جمعیت در یک اقلیم نمیگنجد!
توصیه افزایش جمعیت از یک سو و تلاش در راستای تحقق توسعه غربی، یک پارادوکس مضحک است که اکنون بدان دچاریم. ما تا جایی که مدرن و توسعهیافتهتر زندگی کنیم، فرآیند کاهش نرخ رشد جمعیت را خواهیم داشت و هرچه دینیتر و سنتیتر زندگی کنیم و سبک الگوی حیات خود را از دین بگیریم، افزایش جمعیت را خواهیم داشت.
به گزارش اصفهان شرق، عطاءالله بیگدلی/ نگاه به انسان در نظام اندیشه اسلامی به یقین متفاوت از نگاههای غربی و مدرن است.
از این رو، مقوله جمعیت نیز به عنوان یکی از مسائل جامعه بشری میتواند پاسخی متفاوت از این دو رویکرد دریافت کند. در نوشتار پیش رو نویسنده بر آن است تا از طریق آسیبشناسی فرهنگی و تمدنی، به بررسی ریشههای چالش جمعیتی کشور بپردازد و به نوعی، تفاوت در دو رویکرد غربی و دینی را آشکار سازد…
تغییر نگاه به جمعیت با ظهور مدرنیته
در نگاه متدینین و با توجه به احادیث و تعالیمی که از معصومین به ما رسیده است، پرشماری مسلمین امری ممدوح و باعث فخر و شادمانی رسول خدا (ص) است. نوع نگاه به انسان و اسلام و جایگاه فرد مسلمان و «عبد» و کسی که هدایت شده، چنین اقتضایی دارد.
این نگاه البته با نگاه مدرن غربی متفاوت است. در نگاههای غربی به خصوص از قرن نوزدهم و همزمان با وقوع انقلابهای صنعتی در جهان و در قرن بیستم و با ظهور نظریات توسعه و غلبه نگاه اومانیستی به سوبژکتیویستی بر همه چیز و مطلوبیت مطلق توسعه مادی و اقتصادی، همه چیز به مثابه «منابع» و «ابزارهای توسعه» تلقی شد.
از زمین و طبیعت گرفته که شد «منابع طبیعی» تا پول و ثروت و در آخر البته انسان. انسانها در نگاه توسعه محور، «منابع انسانی» و «نیروی کار» هستند و اخیراً در نظریاتِ جدیدترِ توسعه با عنوان مهمترین منبع و منشأ توسعه مورد مطالعه قرار میگیرند و رشتههای منابع انسانی و سرمایه انسانی و سرمایههای اجتماعی عهدهدار این نظریهپردازی میشوند.
بدین ترتیب، در مغرب زمین و در نگاه توسعه، انسانها منبع و نیروهایی هستند که تعداد و کیفیت تربیت و نوع و موضوع آموزش و پرورش آنها را الگوهای توسعه معلوم میکند. الگوی توسعه به ما میگوید که چه تعداد نیروی انسانی برای تحقق بهینه آن لازم است و چگونه باید با شیوهها و تدبیراتی از تعداد این منابع کاست یا افزود. کاهش یا افزایش جمعیت، تابعی از برنامه و الگوی توسعه حاکم است و دولت مدرن یا شبه مدرن خود را محق میداند که همه منابع را در جهت توسعه بیشتر مدیریت کند. حال گاهی توسعه بهینه، اقتضای کاهش دادن جمعیت را دارد و گاه توسعه بهینه نیاز به افزایش دادن جمعیت.
دولتها نیز برای تحقق توسعه در مسیر آن هدف کلان به سیاستگذاری و اعمال سیاستهایی میپردازند که نتیجه آن در توسعه و مدیریت منابع انسانی به کار آید. به عبارتی اکنون بحث کاهش دادن یا افزایش دادن جمعیت، یکی از شاخصهای بحث مدیریت منابع انسانی در بحث توسعه است. مخالفت بنیادین این نگاه با موازین اسلامی روشن است. در نگاه اسلامی، مسلمان بماهو مسلمان ارزشمند است و بنا به غایت توسعه مادی و رفاه بیشتر اجتماعیِ برخی افراد نمیتوان و نباید فردی را از نعمت به وجود آمدن و هدایت شدن و به سعادت رسیدن محروم نمود. این جهان، زودگذر است و به جای توسعه مادی باید به فکر سعادت اُخروی بود.
در نگاه دینی فرد مسلمان، خود غایت و هدف تربیت و رشد و کمال است و نه هدف و ابزار توسعه و تولید ابزار رفاهی برای عدهای محدود و «انسانتر». (به یاد بیاورید جنبشهای ۲۰۰ ساله اخیر در غرب را و اخیراً وال استریت را!)
غربزدگی سیاستی
مشکل اصلی ما در طول دو دهه اخیر آن بوده است که توسعه به تبع انسان را ذیل نگاههای غرب و سوبژکتیویستی فهم کردهایم و خواستهایم همه چیز را مخصوصاً طبیعت را و طبیعیترین چیزها را کنترل کنیم. یعنی همان کاری که غرب در طول سه سده گذشته انجام داده و البته بنا به دلایل تاریخی و اجتماعی و به صورت خاص، دینی نتوانستهایم دقیقاً غربی شویم و به گرتهبرداریهای موضعی و ابزاری اکتفا کردهایم و این شده است که تصرفهایمان نیز غالباً مضحک و طنزآمیز شده است.
البته اصولاً تصرف در صنع خداوند از سوی انسان ظلوم و جهول، مضحک و طنزآمیز است، اما در غرب این مضحکه آن قدر بزرگ و جدی است که انسان را به گریه میاندازد و ابعادی تراژیک پیدا میکند. اما در ایران، وجوه طنزآمیز آن بیشتر به چشم میآید.
سخن آن است که تا نسبت ما با «انسان» با «مسلمان» از نوع نسبت غربی است و ما انسان را به مثابه نیروی کار و عامل توسعه میبینیم، چه کاهش دادن و چه افزودن به جمعیت خطا است و هردو نگاه و سیاست در واقع، ریشه در نگاه غربزدگی و نسبت ناصحیح و تلقی خطای ما از جایگاه انسان دارد. باید این نگاه را تغییر داد.
سیاست های جمعیتی بی تقصیرند!
بر خلاف بسیاری به نظر میرسد افزایش یا کاهش موالید و اشتیاق خانوادهها به فرزنددار بودن، ربطی به سیاستهای دولت و یا ارادهها و تصمیمات مقامات و بخشنامهها و دستورالعملها ندارد. توسعه غربی یک الگوی حیات است که مقتضی کاهش جمعیت است. دلیل آن هم روشن است. منابع اندک است و هرچه کمتر تقسیم شود، بهتر است.
نیروی کار (نیروی انسانی) هم تا آنجا نیاز است که تولید منابع را بهینه نماید و از آن بیشتر در واقع نیروی مصرف کننده است و نباید باشد. نگاه فردمحور و سودپرست انسان غربی نیز از برعهده گرفتن مسؤولیت تولید و تربیت نسل آینده بیم دارد. زیرا مخل رفاه و لذت زندگی فعلی اوست و لذاست که مسؤولیت تربیت او را به نهادهای رسمی میسپارد (مهدکودک، مدارس، تلویزیون، اینترنت و …) و خود به تولید ثروت و پسانداز می پردازد.
تجربه جهانی و ایرانی نشان داده است بین توسعه و کاهش جمعیت، رابطه معناداری وجود دارد؛ بسیار معنادار.
اکنون در ایران، توسعهیافتهترین شهر (تهران)، کمترین میزان رشد جمعیت را دارد و کمتر توسعهیافتهترین (شهرهای استان سیستان و بلوچستان) بیشترین نرخ را. جالب است که نرخ رشد جمعیت سیستان در سالیان اخیر و به تبع آغاز فرآیند توسعه در آن کاهش یافته و از حدود ۱۲ فرزند برای هر خانواده به ۸ فرزند کاهش یافته است.
فرزندآوری با الگوی اشتغال و کار، تحصیل، الگوی مطلوب بدن نزد زنان و دختران، الگوی خانواده، الگوی شهرنشینی و معماری و خانهها، الگوی حمل و نقل و مسافرت، الگوی تربیت و در یک کلام با الگوی توسعه مخالف است.
مثلاً دختران توسعه یافته ما اکنون به دنبال تحقق الگوی توسعه و مدیریت بدنی خود بر اساس هنرپیشههای هالیوود و عروسکهای «باربی» هستند و حاضر نیستند با زایمان، «بدن» خود را «خراب» کنند یا مرد ما به دنبال تحصیلات و درآمد است و خانمها هم البته بیشتر! و این مقتضای سن ازدواج بالا و فرزندآوری کمتر و ضعیف تر است و…
رهایی از مدرنیته تنها راه است
ما تا جایی که مدرن و توسعهیافتهتر زندگی کنیم، فرآیند کاهش نرخ رشد جمعیت را خواهیم داشت و هرچه دینیتر و سنتیتر زندگی کنیم و سبک الگوی حیات خود را از دین بگیریم، افزایش جمعیت را خواهیم داشت. توصیه افزایش جمعیت از یک سو و تلاش در راستای تحقق توسعه غربی، یک پارادوکس مضحک است که اکنون بدان دچاریم. ما تصمیم به توسعه گرفتهایم و این یعنی «فرزند کمتر، زندگی راحت تر»!
ما تا این تصمیم را رها نکنیم، توصیه های جمعیتی بیاثر خواهدبود. لذا متأسفم که عرض کنم تا سالیان آینده ما شاهد روند کاهشی جمعیت خواهیم بود. این تصمیمی است که هویت جمعی ایران گرفته است و مقتضای این تصمیم را نمیتوان تغییر داد.
انتهای پیام/خطب شکن