همسر شهید مدافع حرم مرتضی زارع:
امنیت کشور بهواسطه خون شهدا تأمینشده است/ سفارش همیشگی شهید مراقبت از آخرت بود
شهید میگفت: خانه آخرتت آباد باشد، خانه دنیا چه ارزشی دارد. از دیگران انتظارات بیهوده نداشتند، همه این کارها را کردند که شهادت لباسی اندازه قامتشان شد.
به گزارش اصفهان شرق به نقل از صاحب نیوز، همسر شهید مدافع حرم سروان پاسدار مرتضی زارع در مراسم عصر روز گذشته در مراسم هفتمین روز تشییع و خاکسپاری و سه تن از شهدای مدافع حرم در خیمه حسینی گلستان شهدا اصفهان دل نوشتهای را برای حاضرین خواند.
متن دل نوشته در ذیل میباشد:
شاید بعضیها تصور کنند اگر این شهدا در کشور میماندند و درس میخواندند شاید خیلی بهتر بود و تکلیفشان همینجا بود، شاید اگر زادوولد انجام میدادند یا امثال این کارها را انجام میدادند شاید خیلی بهتر بود، اما امام خمینی (ره) فرمودند اگر کسی میترسد شهادت مقصد او نیست؛
وقتی طبل جنگ به صدا درمیآید فرق بین مردم و نامرد پیدا میشود. جنگ ما در سوریه، جنگ نیابتی است، اگر ما در سوریه جنگ نکنیم، باید مثل کشورهای عراق و افغانستان و پاکستان و کشورهای دیگر که میبینید، که هرروز در حال جنگ هستند، کشور ما آنقدر امنیت نداشت؛ آدم زمانی امنیت را درک میکند که امنیت نداشته باشد، چون امنیت یک نعمت مخفی است، آنها رفتند تا از رهبرمان دفاع کنند، امام علی (ع) میفرماید: اگر کسی در زمان دفاع از رهبرش خواب باشد با لگد دشمن از خواب بیدار میشود؛
حرف دختر شهید مدافع حرم براتی دل من را خیلی لرزاند، آن زمانی که گفت: پدرم رفت تا کمر سید علی خم نشود. وقتیکه آن روز پسر شهید براتی باصلابت داشتند صحبت میکردند، من خیلی افتخار کردم، از اینکه هنوز بچههایی هستند، که دغدغه اشان با آدمهای معمولی خیلی فرق دارد، هنوز گرفتار روزمرگیها و روز مردگیها نیفتادهاند، این شهدا از دو جهت غریب و مظلوماند، یکی ازاینجهت که خانوادهای داغدارشان، ناچارند با تمام داغ سنگینی که دارند باید از نحوه رفتن همسرانشان تعریف کنند و جواب شبهات و زخمزبانهای مردم را بدهند و دوم برای اینکه آب در دل مردم تکان نخورد، باید بروند و در سرزمین غریب با دشمن بجنگند، واقعاً این آخر غربت است، اما مهم نیست، مؤمن قدرت را از خدای خویش به ارث برده است.
اینطوری نیست که رفتند شهید هیچ تعهدی برای زندگی نداشتند، شما بگویید برای وعده مالی، مگر کسی میتواند جای خالی پدر فاطمه زهرا را بگیرد، مگر کسی میتواند جای خالی پدر فرزندان شهید براتی را بگیرد، آنجا که حلوا خیرات نمیکنند، سوریه رفتن با پیادهروی اربعین خیلی متفاوت است.
آقا مرتضی میگفتند الآن وظیفه من نیست بروم پیادهروی اربعین، الآن وقتش است از امام حسین زمانه دفاع کنیم، شور باشعور فرق میکند، گاهی وقتها ما را شور می گیره و شعور فراموشمون می شه، آدم تا اخلاقش را تذهیب نکنه، عاقبتبهخیر نمیشه، گاهی باید از مستحبات بگذریم، پیامبر(ص) به امام علی (ع) فرمودند: زمانی که مردم به مستحبات و نوافل مشغولاند، تو به واجبات مشغول بشو، زمانی که دیدی مردم به تضمین دنیا مشغول هستند تو به تضمین آخرت مشغول بشو و زمانی که دیدی مردم به کثرت عمل مشغول هستند، تو به سهوت و صفای عمل مشغول بشو.
شهادت به آن معنا نیست که انسان از دنیا دست بکشد، آقا قبل از رفتنشان خیلی برنامه داشتند، حتی قبل از رفتنشان، کتابهای درسیشان را جمعوجور کردند و گفتند زمانی که برگردم میخواهم ادامه تحصیل بدهم، حتی سیدیهای زبانهای خارجی گرفته بودند و میگفتند یک سپاهی باید به زبانهای مختلف تسلط داشته باشد، ایشان امید به زندگی بالایی داشتند، آدم باید برای دنیای خودش طوری کار کند که انگار سالهای سال زنده است و برای آخرتش طوری کار کند که انگار همین فردا میخواهد از دنیا برود.
تازه بعد از شهادت ایشان بود که ایشان چقدر کارهای خوبی انجام داده است و به کسی نگفته، تازه فهمیدم دُز اخلاصش چقدر بالا بوده، شاید به خاطر همین اخلاصش بوده که اینقدر برایش مجالس متعدد میگیرند و معروف شده است، وقتی انسان برای رضای خدا و مخفیانه کار کند، خدا خیلی اسم آن را بالا می بره، ایشان با خانواده بسیار مهربان و شوخطبع بود برخلاف ظاهرش که نشان میداد انسان خشک و رسمی است.
ایشان دنبال تجملات زندگی نبودند و میگفتند آخر کار همه ما مرگ است. وقتی خانه ما دچار حادثه شد و مردم برای دلسوزی میکردند، شهید میگفت: خانه آخرتت آباد باشد، خانه دنیا چه ارزشی دارد. از دیگران انتظارات بیهوده نداشتند، همه این کارها را کردند که شهادت لباسی شد که اندازه قامتشان شد.