سلام بر اربعین و زائران آسمانی اش
چهل روز پیش از این، آسمان از اندوه سر به شانه زمین گذاشت و خون گریست، چنان که خون از جای جای دشت نینوا روان شد و حالا چهل روز است که کاروان درد، با چشمی به خون نشسته، صحرا، نه، لاله زار، را ترک کرده است.
چهل روز از واقعه دشت عطش زده و ذبح خورشید می گذرد، چهل روز از به خون کشیدن چشمان ماه و به عزا نشستن دخت خورشید می گذرد، اربعین گذر چهل روز از ثانیه ثانیه هایی است که عطش مرگ را به بهترین های زمین و زمان هبه می کرد.
این روزها چهل روز است که به تاول نشستن کام کودکان را از بوسه عطشناک آفتاب و عطش به سوگ نشسته ایم.
حالا چهل روز است که کاروان درد، با چشمی به خون نشسته، صحرا، نه، لاله زار، را ترک کرده است.
چهل روز پیش از این، آسمان از اندوه سر به شانه زمین گذاشت و خون گریست، چنان که خون از جای جای دشت روان شد.
اربعین نه تنها سوگوار پسران خورشید، که سوگوار خیمه های سوخته و پای به تاول نشسته کودکان است؛ اربعین یادواره مادران طفل از دست داده و بانوان عزتمندی است که به تاراج جهل و عناد به اسارت رفتند.
چهل روز است که آتشِ یاد، زخم به دلهای شرحه، شرحه کاروانیان می زند و بانویی از تبار آسمان، با صبری از جنس صبر علی(ع) و دلی به وسعت دل داغدار فاطمه(س)، با وجود زخمی عمیق به اندازه زخم همه بشیریت بر جگر، در گوش زنان و کودکان کاروان لالایی صبر می خواند و چون جد بزرگوارش علم رسالت به دوش گرفته تا رساننده پیامی باشد به مانایی همه تاریخ؛ پیامی که همه جهانیان را به قیام علیه ظلم و جهل می خواند و استوار بودن را نشانه آسمانی بودن می داند؛ او از تبار آسمان است چرا که آسمان تنها یک روز کمر خم کرد و سر به زانوی زمین نهاد و او نیز تنها در همان روز کمر خم کرد، چرا که می دانست خیمه دین را پس از آن روز باید ستون باشد تا فرزند خورشید که تازه از کام بیماری رسته قوامی دوباره یابد و خیمه گاه اهل دل را ستون گردد.
زینب(س) باغبانی است که توانست در میان هلهله های آتشین زنان شامی، گل گریه بکارد و از آن گل بذر دشمن ستیزی درو کند.
این کاروان که از راه می رسد، همان هایی را به همراه دارد که قطعه قطعه شدن حضرت عشق را در قاب اشک به نظاره نشسته بودند، این کاروان مادر فرشته شش ماهه ای را به همراه می آورد که از گلوی بریده اش مثنوی لبیک یا حسین(ع) را در گوش زمین خواند.
سلام بر اربعین و سلام بر زائرینش.
منبع: صاحب نیوز