تاریخ عراق
آشنایی مختصر با کاظمین، سامرا، کوفه و بغداد
به اربعين نزديك می شويم و سيل جمعيت عظيم حسينی پاي پياده از سراسر جهان با دل هائی مالامال از عشق به فرزند فاطمه رو به بهشت روی زمين پر می كشند. به اميد اين كه ولو در حد سياهی لشكر نقشی ايفاء نمايند…
به گزارش واحد رصد فضای مجازی پایگاه تحلیلی خبری اصفهان شرق:
حجت الاسلام مهران آدرویش/ به اربعین نزدیک می شویم و سیل جمعیت عظیم حسینی پای پیاده از سراسر جهان با دل هائی مالامال از عشق به فرزند فاطمه (سلام الله علیها) رو به بهشت روی زمین پر می کشند. به امید این که ولو در حد سیاهی لشکر بتوانند در شناساندن سرور جوانان اهل بهشت به خلایق نقشی ایفاء نمایند. اما در این میان برای زائرین سوالات بسیاری در خصوص تاریخ، جغرافیا، فرهنگ و شخصیت های مدفون در عراق به ذهن خطور می کند.
به گزارش صاحب نیوز، این مقاله پاسخی به سوالات گوناگون زائرین عزیز است که در ۶ بخش تقدیم می گردد: آشنایی با تاریخ نجف اشرف، تاریخ کربلا، کاظمین، سامرا، کوفه و تاریخ شهر بغداد.
***
تاریخچه مختصر کاظمین
در زمان حمله مغول به این شهر و فتح آن و براندازی سلسله بنی عباس مورد حمله مغول قرار گرفته و تنها بارگاهی که از معصومین مورد تخریب توسط مغولان و آتش سوزی واقع شده همین حرم کاظمین بوده و این قضیه، تهمتی که به شیعه زده می شود که جنگ ضد سنی انجام داده اند (چون خواجه نصیرالدین طوسی همراه مغولان بوده و براندازی بنی عباس هم توسط طراحی ایشان بوده) و سنی کشی کرده اند را از دامان شیعه پاک می کند؛ چون مغولان به حرف خواجه بنا بر عدم تخریب بارگاه توجه ننمودند. حمله و غارتگری وهابیان هم باعث تخریب و دزدی از گنجینه حرم شد که شیخ کاشف الغطاء با مردم به مقابله آنان رفتند و رهبرشان سعود (جد همین آل سعود عربستان) مجبور به فرار شد.
ولی همواره در زمان های مختلف چه آل بویه، چه فاطمیان مصر (مصریانی در آن برهه از تاریخ همگی شیعه بودند) که یکسال در کاظمین حکومت کردند طی تاریخ همیشه بازسازی ها انجام شده و در صفویه پس از فتح بغداد توسط شاه اسماعیل توسعه و ساخت و ساز فراوان شد. مسجد صفوی در کنار حرم که کاملاً سالم و مورد استفاده است از آن دوره می باشد. قاجار هم توسعه و ساخت و سازهایی نمود و کف صحن را سنگ کرد.
لازم به ذکر است که قبل از آنکه نجف مرکز علمی شیعه شود کاظمین مرکز بوده چون نواب اربعه امام زمان در بغداد بودند (آرامگاه هایشان هم هنوز در بغداد است). و با رفتن شیخ طوسی به نجف مرکز علمی هم تغییر کرد. علت رفتن شیخ هم درگیری های دائمی بین شیعه و سنی در این شهر است. در زمان جنگ جهانی اول هم مرکز مبارزاتی علیه انگلیس و حمله های مستمرشان به عراق، کاظمین بوده و در آن تاریخ وحدت بسیار خوبی بین شیعه و سنی برقرار شده بود.
حضرت امام موسی کاظم(ع): هفتم صفر ۱۲۸ هـ ق در ابواء بین مکه و مدینه متولد شدند. در عراق به باب الحوائج معروفند. هر کس به ایشان توسل نموده حاجت خود را گرفته. از سال ۱۴۸هـ ق امامتشان شروع شد. بنی عباس همان شیوه بنی امیه را در پیش گرفته بودند و شورش های پی در پی شیعیان شروع شده بود. برای همین به امام خیلی سخت گرفتند و سال ها حضرت در زندان بودند. و گاهی حتی حضرت از دست مأموران هارون متواری بودند و ایشان را پیدا نمی کردند و این موضوع در زندگی هیچ یک از اهل بیت دیده نمی شود. و نفاق خلفای بنی عباسی هم شدید بود به طوری که همین هارون اول که به خلافت رسید به مدینه آمد و موسی ابن جعفر را مورد تکریم قرار داد ولی چون می خواست برای بعد از خودش مقدمات خلافت پسرش را آماده کند و مهمترین سد مقابل خویش را امام کاظم می دید، امام را بسیار در زندان های تاریک و سخت نگه داشت ولی در هر زندانی که امام می ماند به مرور مورد توجه و محبت زندانبانان که گاهی از نزدیکان هارون نیز بودند واقع می شدند. و زندانبانان تحت تأثیر اخلاق و ایمان و عبادت ایشان قرار می گرفتند و دستور شهید کردن حضرت را به هر زندانبانی که می دادند از انجام آن سر باز می زدند و قبول نمی کردند. تا بالاخره یکی از آنان به امام سم خوراند و سعی نمودند که اینطور وانمود کنند که حضرت مریض شده اند ولی خود حضرت در بازدید عده ای از بزرگان به صراحت گفتند که به من سم خورانده اند و تا سه روز دیگر شهید می شوم.
بنی عباس هنگامی که بغداد را ساختند در کنار آن قبرستانی به نام قبرستان قریش نیز ساختند که محل دفن بزرگان بود. حضرت را در آنجا دفن نمودند.
امام جواد علیه السلام: در دهم رجب ۱۹۵هـ ق در مدینه متولد شدند و عراق به باب المراد معروفند. ایشان در ۹ سالگی به امامت رسیدند. علم ایشان باعث تعجب همگان بود در بسیاری از موارد سعی می شد ایشان را از نظر علمی توسط دانشمندان زمان شکست دهند که هر بار بر عکس می شد و باعث عزت ایشان می شد. مأمون کوشید امام را به دارالخلافه خود نزدیک کند که بین او و دوستدارانشان فاصله بیندازد و حتی دختر خود ام فضل را نیز به همسری ایشان درآورد. هنگامی که مأمون خواست دختر خود را به همسری امام جواد بدهد عده ای اعتراض کردند که ایشان کودک است، مأمون گفت شما نمی دانید، کوچک آنان مثل بزرگشان دانشمند است و اگر نمی پذیرید آزمایش کنید. یحی بن اکثم را آوردند تا با امام مناظره کند او از امام پرسید درباره مُحرمی که شکاری را بکشد چه می گوئید؟ امام فرمودند: آیا در محدوه حرم کشته یا خارج آن– عالم بوده یا جاهل– عمدی بوده یا سهوی– آزاد بوده یا برده– صغیر بوده یا کبیر– اولین بار بوده یا چندمین بار– شب بوده یا روز– احرام عمره بوده یا حج– حیوان کوچک بوده یا بزرگ و… و مسئله را به ۲۰۴۸ حالت تقسیم می کنند. او می فهمد که علم امام چقدر است و سئوالش چقدر ناقص و ضعیف بوده است. مأمون گفت دیدید به شما گفتم و بعد امام جواب ها را می گوید و امام سئوالی می کند راجع به آن مردی که اول روز به زنی نگاه می کند و آن نگاه حرام است. وقتی آفتاب قدری بالا بیاید نگاه به آن زن حلال می شود، وقت ظهر دوباره حرام و عصر حلال، غروب دوباره نگاه به آن زن حرام می شود و عشا حلال. نیمه شب حرام و وقت سپیده حلال. یحیی درمانده می شود و امام خود جواب را می گوید (منتهی الامال)
علمای آرمیده در کاظمین
خواجه نصیرالدین طوسی: در حرم کاظمین دفن است و می گوید من از مولایم موسی بن جعفر شرم دارم که این همه از عنایات ایشان بهره برده ام و وصیت کنم مرا در نجف دفن کنند. هنگامی که خواستند زمین را بکنند برای دفن خواجه ناگهان سردابی دیده می شود که از بهترین کاشی ها پوشانده شده و قبر آماده است. تحقیق می کنند می بینند که آنجا را خلیفه ناصر برای خودش ساخته بوده است. در آن سردابه قطعه سنگی بود که بر روی آن تاریخ احداث بنا نوشته شده بود و تاریخ احداث بنا مطابق سال تولد خواجه بود (۱۱ جمادی الاولی ۵۹۷ هـ ق)
وی در علوم گوناگون مثل نجوم، ریاضیات، فقه استاد بود. رصدخانه مراغه از ایشان است.
یکی از علمای اهل سنت که با شیخ بسیار دشمنی داشت به هلاکوخان گفتند: چون شب اول قبل نکیر و منکر از مرده سئوال می کنند در مورد اعتقاداتش و چون مادر شما فوت کرده اند خواجه نصیرالدین طوسی را همراه مادرتان دفن کنید که در جواب ها کمک مادرتان کنند. هلاکوخان این موضوع را با شیخ در میان گذاشت. ایشان گفتند سئوال نکیر و منکر که حق است و من حرفی ندارم ولی چون شما هم خواهی مرد من را برای خودت نگه دار و آن عالم سنی (که موضوع را طرح کرده بود) را با مادرتان در قبر بگذارید. هلاکوخان قبول کرد و همین کار را انجام داد.
ایشان رصدخانه مراغه را ساختند و زیج (کتاب علم هیئت ها یا همان کتاب علم ستاره شناسی) ایشان دقیق ترین زیج هاست و مطالب آن درباره خسوف و کسوف مورد اعتماد همه منجمین است و علامه حلی به ایشان لقب استاد البشر داده است و سرآمد و بالاتر از همه بودند در علوم عصر خودشان و شدت ارادتشان به اهل بیت به گونه ای بود که وصیت کردند درکنار قبر امامان کاظمین دفن شوند و روی سنگ قبرشان نوشته شود «و کلبهم باسط ذراعیه بالوصید»
ابن قولویه: استاد شیخ مفید بوده است. وی صاحب کتاب کامل الزیارات است.
شیخ مفید: فردی است که سه توقیع (نامه با امضاء) در یکسال از ناحیه مقدسه حضرت صاحب الزمان برایش آمد. در عنوان آن حضرت نوشته بودند: «للاخ سدید والولی الرشید الشیخ مفید» وقتی از وطن خود به بغداد که مرکز علمی آن روزگار بوده آمد به مجلس درس قاضی عبدالجبار معتزلی وارد شد و گفت ای قاضی اگر اجازه بدهی سوالی کنم، ایشان اجازه داد. شیخ پرسید حدیث غدیر آیا صحیح است یا نه. قاضی گفت بله. شیخ پرسید منظور از مولی چیست؟ گفت: اولی. پرسید: پس چرا اختلاف بین شیعه و سنی وجود دارد؟ جواب داد: حدیث غدیر روایت است و خلافت ابوبکر درایت (قطعی) و هیچ عاقلی درایت را به خاطر روایت ترک نمی کند. شیخ پرسید نظرتان درباره حدیث «یا علی حربُک حربی و سلمُک سِلمی» چیست؟ قاضی جواب داد صحیح است. شیخ گفت: درباره اصحاب جمل (عایشه و طلحه و زبیر) چه می گوئید؟ گفت: آنها توبه کردند. شیخ گفت: جنگ درایت (حتمی) است و توبه روایت و هیچ عاقلی درایت را به خاطر روایت ترک نمی کند. قاضی ساکت شد و اسم شیخ را پرسید. سپس بلند شد و شیخ را جای خود نشاند و گفت: «انت المفید حقاً» رنگ چهره های همه حضار تغییر کرد و قاضی گفت من جوابی ندارم هر کسی جواب دارد بگوید تا شیخ به جای خودش برگردد.
و توقیع در زمان غیبت کبری برای هیچ کس نیامده به جز شیخ مفید و شیخ اسداله کاظمینی. خلفای شیعه آل بویه طرفدار او بودند.
شبی شیخ در خواب دیدند که حضرت صدیقه کبری دست امام حسن و حسین را گرفته اند و به نزد شیخ آمده و می گویند «یا شیخ علمهما الفقه» فردای آن روز مادر سید مرتضی و سید رضی دست ایشان را گرفته و آمدند نزد شیخ و همان جمله را گفتند که نشان عظمت شیخ و سید مرتضی و رضی است.
مسجد صفوی: یکی از مساجد قدیمی کاظمین که در کنار حرم است و به حرم وصل است که شاه اسماعیل صفوی آن را در ۹۲۶ قمری بنیاد نهاد. این مسجد پس از چهارصد سال همچنان زیبا و استوار است و نشانه استحکام و زیبایی معماری عصر صفوی است. منبری هم داخل آن است که خودش از شاهکارهای هنری عصر صفوی است.
آشنایی مختصر با سامراء
شهر سامرا چهارمین شهر مقدس عراق است. ساختمان این شهر که در ۱۲۴ کیلومترى شمال بغداد و در سمت شرق رودخانه دجله قرار گرفته، به سال ۲۲۱ ه.ق باز مى گردد. در این سال محمد المعتصم بالله فرزند هارون الرشید پایتخت خلافت را از شهر بغداد به سامرا منتقل ساخت و تا سال ۲۵۶ ه.ق هشت خلیفه در این شهر حکمرانى و خلافت نمودند. در این سال المعتمد على الله عباسى بار دیگر به بغداد باز گشت و آنجا را پایتخت خلافت قرار داد
سامرا طى مدت سه دهه پایتختى، توسعه فراوانى یافت و تعداد زیادى از کاخ ها و تفریحگاه ها و مساجد در این شهر ساخته شد. آنچه امروزه بر اهمیت این شهر مىافزاید، قرارداشتن بقعه پاک دو امام معصوم و برخى از افراد خانواده ایشان مى باشد
حرم مطهر امام دهم حضرت على بن محمد الهادى (علیهما السلام) و امام یازدهم امام حسن عسکرى (علیه السلام) قلب شهر امروزى را تشکیل مىدهد، این بقعه در دوران زندگانى دو امام خانه مسکونى آنان بود، و پس از شهادت در آنجا دفن شده اند. نخستین ساختمان بر آرامگاه آنان، از قرن چهارم هجرى است که تا کنون همواره تجدید و ترمیم شده و توسعه یافته است.
حضرت امام هادی(ع) «امام ابوالحسن على النقى الهادى»: پیشواى دهم شیعیان در نیمه ذیحجه سال ۲۱۲ هجرى در اطراف مدینه در محلى به نام «صریا» به دنیا آمد. پدرش پیشواى نهم، امام جواد (ع) و مادرش بانوى گرامى «سمانه» است که کنیزى با فضیلت و تقوا بود. مشهورترین القاب امام دهم، «نقى» و «هادى» است، و به آن حضرت «ابوالحسن الثالث» نیز مى گویند
امام هادى (ع) در سال ۲۲۰ ه.ق پس از شهادت پدر گرامیش برمسند امامت نشست و در این هنگام هشت ساله بود. مدت امامت آن بزرگوار ۳۳ سال و عمر شریفش ۴۱ سال و چند ماه بود و در سال ۲۵۴ در شهر سامرّأ به شهادت رسید.
امام عسکری(ع): امام عسکرى، یازدهمین پیشواى شیعیان، در سال ۲۳۲ ه. ق چشم به جهان گشود. پدرش امام دهم، حضرت هادى(ع)و مادرش بانوى پارسا شایسته، «حدیثه»، است که برخى، از او بنام سوسن یاد کردهاند. این بانوى یاد کرده اند. از زنان نیکوکار و داراى بینش اسلامى بود و در فضیلت او همین بس که پس از شهادت امام حسن عسکرى(ع) پناهگاه و نقطه اتکاى شیعیان در آن مقطع زمانى بسیار بحرانى و پر اضطراب بود
از آنجا که پیشواى یازدهم به دستور خلیفه عباسى در «سامراء»، در محله «عسکر» سکونت (اجبارى) داشت، به همین جهت «عسکرى» نامیده مى شود. از مشهورترین القاب دیگر حضرت، «نقى» و «زکى» و کینه اش «ابو محمد» است. او ۲۲ ساله بود که پدر ارجمندش به شهادت رسید. مدت امامتش سال و عمر شریفش ۲۸ سال بود، در سال ۲۶۰ ه.ق به شهادت رسید و در خانه خود در سامراء در کنار مرقد پدرش به خاک سپرده شد.
مشکلات علویان در زمان امام هادی وامام عسکری(ع): برخى از منابع تاریخى بر این مطلب اشاره دارد که علویان در روزگار این طاغوت(متوکل ) به قدرى سختى و محرومیت دیدند که وحشت و مرارت آن قابل توصیف نیست، چنان بودند که گاهى جز یک عبا نداشتند و اگر یک مرد علوى مى خواست از خانه بیرون بیاید آن را مى پوشید و همچنین اگر یک زن علویه مى خواست بیرون رود آن را بر تن مى کرد، مردم نیز از ترس سلطه ستم پشگان جرأت ارتباط با ایشان را نداشتند.
درباره سرداب غیبت: حتى سال ها پس از شهادت امام حسن عسکری (ع) خلفاى عباسى منزل امام را زیرنظر داشتند و گاهى به طور ناگهانى به آنجا یورش مىبردند تا بلکه بتوانند حضرت مهدى(ع) را دستگیر کنند؛ زیرا در جریان شهادت امام عسکرى(ع) وقتى امام مهدى(ع) عموى خود جعفر را از نماز خواندن بر پیکر امام عسکرى(ع) باز داشتند و خود بر پیکر آن حضرت نماز خواندند تقریباً بر همگان معلوم شد که امام مهدى(ع) علىرغم مراقبت هاى دژخیمان عباسى متولد شدهاند و هماکنون جانشینى حضرت عسکرى(ع) را برعهده دارند. بنابراین، پس از شهادت امام یازدهم نه تنها از شدت تعقیب و جستوجوى عوامل حکومت کاسته نشد بلکه به جهت احساس خطر بیشتر بر شدت این کار افزوده شد. در یک مورد معتضد (شانزدهمین خلیفه عباسى) عدهاى از سربازان خود را از بغداد به سامرا فرستاد تا به طور ناگهانى، در یک فرصت مناسب در حالى که اطراف خانه امام عسکرى(ع) را به محاصره در مىآورند به داخل منزل یورش ببرند و اگر حضرت مهدى(ع) را در آنجا یافتند دستگیر نمایند
یکى از سربازان شرکت کننده در آن یورش این واقعه را چنین شرح می دهد
وقتى سربازان خلیفه وارد حیاط خانه امام عسکرى(ع) شدند و بخش هاى مختلف خانه را مورد بررسى قرار دادند به در سرداب منزل رسیدند و از صداى تلاوت قرآن که به گوش مىرسید متوجه شدند که امام مهدى(ع) در سرداب مشغول تلاوت قرآن هستند. با مشاهده این کار آنجا را به طور کامل به محاصره خود درآوردند و در پشت در سرداب منتظر ماندند تا موقع خارج شدن آن حضرت او را دستگیر نمایند. مدتى بعد امام(ع) در جلو چشم سربازان خلیفه از سرداب بیرون آمدند و آنجا را ترک کردند بدون اینکه حتى یک نفر از سربازان جرأت پیدا کنند تا کارى انجام دهند
وقتى که امام(ع) کاملاً از دید سربازان دور شدند. فرمانده نیروهاى خلیفه عباسى به نیروهاى خود دستور داد تا وارد سرداب شوند و امام(ع) را دستگیر نمایند سربازها به او گفتند: مگر ندیدید که او از سرداب خارج شد و از مقابل شما عبور کرد و از خانه خارج شد؟ به محض شنیدن این خبر فرمانده دژخیمان عباسى در حالى که بسیار آشفته و نگران شده بود گفت: من کسى را ندیدم اگر شما او را دیدید چرا دستگیرش نکردید؟ آنها در پاسخ گفتند: ما گمان مىکردیم که خود شما او را مىبینید و لزومى نمى بینید که او را دستگیر کنیم در نتیجه ما هم هیچگونه عکسالعملى نشان ندادیم
از این تاریخ به بعد سرداب امام حسن عسکرى(ع) به سرداب غیبت مشهور شد. این در حالى بود که سال ها پیش از آن؛ یعنى در سال ۲۶۰ه.ق به دنبال شهادت حضرت عسکرى(ع) دوران غیبت صغرا شروع شده بود
سرداب خانه امام عسکرى(ع) از آن جهت که محل سکونت و عبادت سه نفر از امامان شیعه یعنى امام هادى، امام حسن عسکرى و امام مهدى(ع) بوده همواره در طول تاریخ مورد توجه و احترام مردم واقع شده است. علاوه بر آن به شهادت اسناد معتبر تاریخى، قبر بیش از بیست و دو تن از امامزادگان نیز در آن محل واقع شده که این امر در نوع خود نشانگر اهمیت و ارج این مکان شریف در نزد اولیاى الهى است.
آشنایی مختصر با کوفه
خانه حضرت علی: طبق منابع تاریخی حضرت علی (ع) در کوفه دارای منزل شخصی نبوده اند. نوع دسته بندی و وجود راهروهای زیاد و طولانی و کوچک بودن غیر عادی اتاق ها و نیز وجود چاه در داخل منزل همه و همه صحت این خانه را زیر سوال می برد. زمانی که حضرت علی(ع) در کوفه بودند امام حسن و امام حسین حدود چهل سال عمر شریفشان بوده و وجود مکتب حسنین کاملا دور از ذهن می باشد. به گفته شاهدان عینی چاه داخل منزل با تانکر بصورت شبانه پر می شود.
مسجد کوفه: کوفه پایتخت حضرت علی در هشت کیلومتری شرق نجف اشرف و در کنار فرات است. به هنگام حمله سپاه اسلام به مدائن آب و هوای آن برای اعراب مناسب نبود و جنگ جویان اسلام در آن مریض می شدند چون فتح بقیه ایران و شامات وابسته به حضور سپاه اسلام در این منطقه بود سلمان فارسی و حذیفه محل فعلی کوفه را برای سپاه اسلام انتخاب نمودند. هر چند که از زمان ساسانی ها دژ و قلعه در آن وجود داشت. تیراندازی وسط ایستاد و به چهار طرف تیر انداخت و حدود مسجد معین شد. ابتدا مسجد را ساختند و سپس بازارها و خانه ها در کنار آن پدید آمد و تبدیل به شهر شد. نخستین والی این شهر در زمان خلفا سعد بن ابی وقاص فاتح ایران و بعد عمار یاسر و بعد ابوموسی اشعری بود. بعد از جنگ جمل و شکست سپاه ناکثین حضرت علی پایتخت را از مدینه به کوفه آوردند و بعد از پنج سال و بعد از حکومت ۶ ماهه امام حسن از پایتختی برای همیشه افتاد ولی مرکزیت خود را به خاطر وجود نیروهای جنگ جو حفظ نمود و در مقابل شام همیشه حضور جدی داشت. کوفه کارنامه بدی در تاریخ برای خود دارد و مراجع رنگارنگ و عهد شکنی آنان در دوره های مختلف معروف است؛جهالت آنان در زمان امیرالمؤمنین باعث به وجود آمدن جریان های انحرافی مثل خوارج و به وجود آمدن جنگ نهروان شد. بی وفایی آنان در زمان امام حسن(ع) باعث انتقال حکومت از اهل بیت(ع) به بنی امیه شد. نامه های مختلف و دعوت از امام حسین به کوفه و عهد شکنی آنان، خواندن نماز و بیعت با مسلم و بد عهدی شان، قیام توابین در سال ۶۵ ه. ق و سپس قیام مختار و سپس کشتار مصعب در آن شهر و قتل عام آنان از دیگر نمونه های کارنامه بد آنان است. کوفه از آن به بعد موقعیت استراتژیک خود را از دست داد و جز همان پنج سال هیچگاه پایتخت نبود. تا پیدا شدن مرقد مطهر حضرت علی و توجه شیعیان و برخی خلفا آباد شد.
فضیلت مسجد کوفه: امام صادق(ع) فرمودند: کوفه حرم علی بن ابیطالب است و نماز در آن برابر صد رکعت نماز است و پیامبر(ص) فرمودند: خداوند متعال چهار شهر را برگزید سپس فرمودند « والتین و الزیتون و طور سنین و هذا البلد الامین» که تین مدینه ،زیتون بیت المقدس و طور سینین کوفه و بلد الامین مکه است. در این مسجد مقام هایی است که هر کدام نماز و دعایی دارد و قبور مسلم بن عقیل، هانی ابن عروه و مختار ثقفی در آن قرار دارد. محراب شهادت حضرت علی نیز آنجاست.
مقام های مسجد کوفه:
۱– محراب حضرت علی: بازسازی شده و دربی از طلا روی آن نصب شده و بالای آن نوشته شده: هذا محراب امیر المؤمنین. این محراب سمت دیوار قبله است.
۲– محراب و مقام امام سجاد زین العابدین: که در صحن و در کنار مقام های دیگر است
۳– محراب امام صادق: مکان حضور و نماز امام صادق(ع) است
۴– مقام خضر: محل نماز و حضور حضرت خضر پیامبر
۵– دکه المعراج: هنگامی که پیامبر معراج را از مسجدالحرام شروع نمودند و به سمت بیت المقدس حرکت نمودند در مسجد کوفه توقفی نمودند و نماز خواندند
۶– مقام ابراهیم: محل نماز حضرت ابراهیم است
۷– مقام جبرئیل
۸– سفینه نوح: محل به گِل نشستن کشتی حضرت نوح است که قبلاً حالت سرداب داشته و پله می خورده به سمت پائین
۹– دکه القضا: محل قضاوت حضرت مولا
۱۰– بیت الطشت: محل وقوع یکی از معجرات و کرامات حضرت مولا است. در این محل سردابی بوده که برخی از اهل عبادت و ریاضت در آن به سر می بردند
۱۱– مقام حضرت آدم: نماز خواندن در آن مستحب است.
۱۲– باب الفیل یا باب شعبان: حضرت علی وقتی در مسجد کوفه در حال سخنرانی بودند ناگهان مار بزرگی از سمت این درب وارد می شود و همه می ترسند و کنار می روند تا اینکه به سمت منبر حضرت امیر می رود و بالا می رود و سر در گوش حضرت می برد و مطالبی می گوید و حضرت جوابی می دهد و مار بر می گردد و می رود. می پرسند چه بود حضرت می فرمایند آنگونه نیست که شما فکر می کنید «شاید منظورشان این بود که اینگونه نیست که فقط من مولای شما باشم و امام شما» این مار یک قاضی از اهل جن بوده و برایش مطلبی سخت پیش آمده و از من پرسید و من راهنمایی اش کردم و این درب به باب الثعبان معروف شد. در زمان بنی امیه برای این که اسم این درب که یاد آور کرامات مولا بوده تغییر کند فیلی را با زحمت تهیه و به کنار این درب آوردند تا به باب الفیل معروف شد. تعمیر و بازسازی مسجد کوفه در طول تاریخ و هم اکنون نیز بیشتر به دست شیعیان هند انجام شده.
میثم تمار: اصالتاً ایرانی بود. نام ایرانی اش میثم و کنیه عربی اش ابوسالم بود و حضرت علی او را از زنی از طایفه بنی اسد خرید و آزاد کرد. از او پرسید اسمت چیست؟ گفت ابوسالم. حضرت فرمودند: پیامبر به من خبر داده که پدرت در عجم نام میثم بر تو نهاده. میثم گفت: خدا و رسول خدا و امیرالمؤمنین راست گفتند. اسم من میثم است. آنگاه فرمودند: اسمت را حفظ کن و کنیه خود را ابوسالم قرار بدهد. او پس از آزادی در کنار حضرت ماند و بسیاری از علوم را از او فرا گرفت مثل علم بلایا و منایا که از اخبار آینده خبر می دهد و نیز تفسیر قرآن آموخت و نیز علوم سرّی نیز از ایشان فرا گرفت. فرزندانش هم از اصحاب امام باقر(ع) و امام صادق(ع) شدند. او دربعضی از شب ها که حضرت سر به چاه می بردند و مناجات و درد دل می کردند همراه حضرت بودند.حضرت علی نحوه شهادت و محل شهادت و نیز این که به دست ناپاک زاده ای از ابن امیه به اسم عبیداله بن زیاد شهید می شود را به او گفته بود.
روزی میثم در کنار میدان شهر که بنی اسد آنجا جمع می شدند حبیب بن مظاهر را دید. حبیب گفت: پیر مردی را می شناسم که جلوی سرش مو ندارد و شکمش بزرگ است و در دار الرزق خربزه می فروشد (منظور میثم بود) و در راه دوستی خاندان پیامبر به دار می رود. میثم در جواب گفت: من هم مرد سرخ رویی را می شناسم که دو گیسوی بلند دارد. او برای یاری پسر دختر پیامبر از شهر بیرون می رود و کشته می شود و سرش را در کوفه و خیابان کوفه می گردانند. روزی حضرت علی به میثم فرمودند: ای میثم پس از من تو را دستگیر می کنند و به دار می آویزند. روز دوم از دهان و بینی ات خون می آید و روز سوم با ضربه ای شکمت را می درند تا جان بدهی در انتظار آن باش و محل شهادت و همان نخلی که به آن دارش زدند را نشانش داد. میثم هر روز به آن نخل آب می داد و پای آن نماز می خواند. میثم می دانست که در کنار او عمربن حریث را به دار می زنند و به او می گفت: من همسایه تو خواهم شد. برای من همسایه خوبی باش. ابن حریث منظورش را نمی دانست و می پرسید می خواهی منزل ابن مسعود را بخری؟
میثم در همان سال شهادت امام حسین بعد از زیارت خانه خدا به سمت کوفه رفت. اوضاع کوفه بد بود و هانی شهید شده بود. عبیدالله ترسید میثم بیاید مردم دور او جمع شوند پس قبل از ورود به کوفه او را دستگیر کرد و به زندان انداخت او را به نزد عبیدالله آوردند و گفتند: علی او را از همه عزیزتر می داشت. عبیداله گفت: وای بر شما علی این عجمی را این قدر گرامی می داشت؟! و از میثم پرسید که پروردگارت کجاست؟ میثم گفت: در کمین ستمکاران و تو از ستمکارانی. عبیدالله از میثم خواست از امیرالمؤمنین(ع) بیزاری بجوید و او اجابت نکرد. و گفت: تو را به صلیب می کشم و دست و پایت را قطع می کنم. میثم گفت: مولایم مرا به این امر خبر داده بود. عبیدالله پرسید: مولایت دیگر چه گفت؟ میثم گفت «فرمود: دست و پا و زبانت را قطع می کنند و تو را به صلیب می کشند». عبیدالله پرسید نگفت توسط چه کسی؟ میثم گفت چرا توسط ناپاک زاده بنی امیه. عبیدالله به شدت عصبانی شد و گفت: دست و پایت را می برم و زبانت را می گذارم تا دروغ گویی مولایت ثابت شود. میثم را بر دار کردند و او از همان جا با مردم صحبت می کرد و از فضایل علی(ع) می گفت تا بالاخره مجبور شدند زبانش را ببرند و پس از شهادتش نمی خواستند او را دفن کنند تا روی دار باقی بماند شاید برای عبرت دیگران. ولی چند نفر خرما فروش او را با مشغول کردن نگهبانان دفن کردند.
مسلم بن عقیل: قبر مسلم در مسجد کوفه و در کنار دارالاماره بوده و هست. اول مختار بر مزار او بارگاهی ساخت. در زمان آل بویه عضدالدوله و سپس سلطان اویس حلایری و بعد پادشاهان صفوی و بعد قاجار و بعد صاحب جواهر با مبالغی که از هند فرستاده بودند تعمیراتی در آن انجام دادند و توسعه یافت و گنبدی طلایی بر آن ساخت.
مختار ثقفی: یکی از شخصیت ها و سردارانی که حرف های بسیاری در مورد او زده می شود و شاید اتهامات زیادی به او زده می شود مختار است اما امام باقر (ع) در مورد او فرمودند: « از مختار بدگویی نکنید زیرا او قاتلان ما را کشت و از دشمنان ما خونخواهی کرد و در هنگام سختی در میان ما اهلبیت اموالی را تقسیم نمود» و نیز روزی پسر مختار که پیرمردی شده بود خدمت امام باقر رسید و گفت: مردم در مورد پدرم سخن ها می گویند و به خدا آنچه شما بگویید درست است. امام فرمودند «مگر او نبود که خانه های ما را ساخت و قاتلان ما را کشت و خونخواهی ما را نمود. خدا او را رحمت کند. خدا پدر تو را رحمت کند هیچ حقی از ما را وانگذارد و خونخواهی ما نمود» و امام سجاد(ع) هنگامی که سر عبدالله بن زیاد و عمربن سعد را خدمتشان آوردند حضرت سجده شکر به جای آورد و فرمودند «خدا مختار را خیر دهد».
در کتب معتبر مختلف مختار را می ستایند و پاسخ گوی شبهاتی اند که در مورد او مطرح است مثل کتاب های: رجال علامه حلی ص ۱۶۸/ ذوب الفضار ابن نما تحریر طاووسی – سیدبن طاووس/ معجم رجال الحدیث آیت ا… خویی/ الغدیر علامه امینی ج ۲ ص ۳۴۳
پدر مختار ابوعبیده بود که در کنار پیامبر بسیار جنگید و بسیار شجاع بود و مختار خود در سیزده سالگی در بعضی جنگ ها کنار پدر بود.
خود مختار در بچگی یکبار خدمت امیر المومنین رسیده بود حضرت دوبار فرمودند: یا کیس (یا کیس یعنی ای زرنگ– ای هوشمند) بعدها هم خدمت امیرالمومنین آمد و درس گرفت و به وطن خود که طائف بود نرفت و در مدینه ماند. مختار جزو چهل مردی بود که برای بیعت بعد از ثقیفه خدمت حضرت امیر آمد.
آستان مختار و مسلم یکی است. ابن بطوطه جهانگرد معروف قرن هشتم می نویسد در در سمت غرب قبرستان کوفه در نزدیکی قبر مختار در مکانی چیزی به رنگ سیاه تند در زمینه سفید توجه مرا جلب کرد که مردم می گفتند این جا قبر ابن ملجم مرادی است و مردم کوفه همه ساله هیزم فراوان جمع می کنندو هفت روز آتش بر گور او می افروزند.
هانی بن عروه: از یاران مولا بوده است. به مسلم پناه داد و به دست عبیدالله بن زیاد به همراه مسلم به شهادت رسید.
دارالاماره: در کنار مسجد کوفه خرابه ای است که بسیار عبرت آموز است. در همین دارالاماره بود که نخست سر مبارک حضرت اباعبدالله را جلوی عبیدالله بن زیاد قرار دادند. و پس از دو سه سال سر عبیدالله را جلوی مختار قرار دادند و باز بعد از دو سه سال سر مختار را جلوی مصعب بن زبیر و باز پس از چند سال سر مصعب را جلوی عبدالملک مروان قراردادند (حکومت بنی امیه تا ۱۳۲ ه – ق باقی بود) هنگامی که سر مصعب جلوی عبدالمک بود پیرمردی از مشایخ کلمه لااله الا الله را گفت و گفت چیز شگفتی می بینم. عبدالمک پرسید ای شیخ چه چیز شگفت آوری را می بینی؟ پیرمرد گفت که پشت سر هم سرهایی را دیده در همین قصر و عبدالمک گفت: خداوند پنجمی را نیاورد و به قولی دستور تخریب آن قسمت از دارالاماره را داد.
مسجد سهله: یکی از مساجد بسیار با فضیلت کوفه است که عبادتگاه و منزلگاه بسیاری از پیامبران از جمله حضرت ابراهیم، ادریس، خضر و جایگاه بعضی از امامان شیعه مثل حضرت امام سجاد و امام صادق(علیهم السلام) بوده است و بر اساس روایات از امام صادق، حضرت مهدی پس از ظهور در آن جا ساکن می شوند و منزل می نمایند. فاصله اش تا مرقد حضرت علی ۱۰ کیلومتر و تا مسجد کوفه ۲ کیلومتر است. خاکی که پیامبران از آن خلق شده اند از این مسجد برداشته شده.
امام صادق فرمودند: هیچ گرفتاری نیست مگر آنکه دو رکعت نماز در این مسجد گذارد و خداوند گرفتاری او را برطرف خواهد کرد.
و از این زمین بود که ابراهیم به جنگ عمالقه رفت و حضرت داوود به جنگ جالوت رفت و امام صادق فرمودند: خداوند هیچ پیامبری را مبعوث نکرده مگر اینکه در ا ین مسجد نماز خوانده.
نماز در این مسجد بر اساس روایاتی از امام صادق و حضرت سجاد باعث افزایش طول عمر می شود. در این مسجد مقام هایی است از جمله مقام حضرت مهدی، مقام حضرت خضر، مقام امام صادق. مقام امام زین العابدین، مقام حضرت ادریس، مقام صالحین و مقام ابراهیم خلیل(علیهم السلام) که هر کدام نماز و دعایی دارد.
آشنایی مختصر با بغداد
بغداد یکی از معروفترین شهرهای اسلامی و برای سالیان بسیار طولانی مرکز علمی جهان و پایتخت عباسیان بوده است. دقت و نگاه به این شهر بسیار عبرت آموز است
بزرگان و عالمان مدفون در بغداد
نائبان چهارگانه حضرت مهدی
عثمان بن سعید عمری: وی از نایبان چهارگانه حضرت مهدی (عج) است.عثمان بن سعید عمری اسدی، معروف به سلمان، مکنی به ابوعمرو، اولین نایب خاص حضرت بود. قبر وی در شهر بغداد، سمت رصافه، نزدیکی دجله قسمت غرب بازار میدان ( سوق المیدان ) در مسجدی به نام خودش واقع است. این بنا که در ۱۳۴۸ه. ق بازسازی شده دارای حرم و صحن وسیعی است و زائران زیادی دارد.
محمد بن عثمان (۳۰۵ ق): ابوجعفر محمد بن عثمان بن سعید، معروف به شیخ خلانی، دومین نایب حضرت مهدی (عج) است. وی پس از وفات پدر به نیابت آن حضرت در آمد و ۴۸ سال سفارت ایشان را برعهده داشت. مقبره محمد بن عثمان در قسمت رصافه ( شرق دجله ) در محله ای به نام شیخ خلانی در خیابان جمهوری است که در وسط شهر بغداد قرار دارد.مزار او ضریح، گنبد و بقعه با شکوهی دارد که مناره ای کاشی کاری شده و مسجدی در کنار آن واقع است. این بنا در ۱۳۲۹ه. ق تجدید شده است.
حسین بن روح نوبختی: سومین نایب حضرت مهدی (عج) است که قبرش در بازار شورجه بغداد واقع است.
علی بن محمد سمری (۳۲۹ ق): قبر ابو الحسن علی از نایبان چهارگانه و آخرین نماینده ایشان، در رصافه بغداد و غرب مدرسه مستنصریه، داخل بازار کمالیات قرار دارد. مرقد او دارای صحن و مسجد و مناره است و شیعیان زیادی از نقاط مختلف آنجا می آیند.
قبرهای عالمان و فقیهان:
شیخ یعقوب کلینی: قبر محمد بن یعقوب کلینی، از عالمان و محدثان بزرگ شیعه در قرن سوم هجری و صاحب کتاب معروف اصول کافی، در نزدیکی مرقد چهارمین نایب حضرت مهدی (عج)، یعنی علی بن محمد سمری، قرار دارد.
منبع: صاحب نیوز