در گفتگو با مادر شهید عملیات محرم شهر ورزنه؛
سردار ورزنه ای حماسه ساز عملیات محرم شد/ شهادت پسر تعبیر خواب مادر بود
سردار شهید قاسمعلی میراحمدی شیر پسر شهر ورزنه بود که در عملیات محرم سال 61 برای همیشه در تاریخ ایثار شهر و شرق اصفهان زنده ماند.
به گزارش اصفهان شرق، همزمان با ماه محرم، عملیات محرم در ساعت بیست و ده دقیقه، دهم آبان سال ۶۱ با رمز یا زینب (س) و در منطقه موسیان با شرکت لشگرهای امام حسین(ع)، نجف اشرف، ۲۵ کربلا و لشکر ۱۷ علی ابن ابیطالب قم آغاز شد.
مردم اصفهان در بسیاری از عملیات ها، فرزندان خود را تقدیم به انقلاب کردند اما در عملیات محرم به تنهایی از لشکر امام حسین(ع) حدود هزار نفر شهید شدند که ۳۷۰ نفر از آن ها از اصفهان بودند که در یک روز به طور همزمان تشییع شدند.
همزمان با فرا رسیدن روز 25 آبان 94، در گذری کوتاه در تاریخ شرق اصفهان، صفحات کتاب شهدای ورزنه برای لحظاتی ذهنمان را مشغول خود کرد، شهدایی به نام های سردار شهید قاسمعلی میراحمدی، شهید حسین علیزاده، شهید علی اصغر محمدی و شهید ابراهیم اکبریان که همگی در تاریخ 11 آبان سال 61 در عملیات محرم آسمانی شدند و امروز لحظات برای تکرار خاطراتشان به سرعت می گذرد و باید توشه ای از سفر معنوی شهدا به درستی به همگان نشان داده شود.
دوربین خبری اصفهان شرق، آماده حضور در خانه مادری بود که سه فرزند خود را تقدیم به نظام و انقلاب کرد و امروز روز حماسه مردم اصفهان بهانه ای برای ثبت، لحظات طلایی مادری منتظر شد.
جنوب شهر ورزنه مادر شهید را به خوبی می شناخت و نگاه آسمان، روز تشییع شهدای ورزنه ای را در قاب تصویر خود حک کرد. به خیابانی به نام شهید قاسمعلی میراحمدی رسیدیم، نفس ها برای دیدار با مادری صبور و پسر داده در راه خدای متعال به شماره افتاده بود زیرا امروز وظیفه ما ادامه دادن راه شهدا در مسیر اسلام و ولایت فقیه و عدم شرمندگی در روز میعاد است.
نگاه حاج فاطمه عبداللهی زیبا بود و زیباتر آنکه با شنیدن نام عملیات محرم و قاسمعلی شهیدش، مروارید اشک برگونه اش جاری گشت تا در اولین ثانیه های مصاحبه امروز، معنویت مادر شهید در لابه لای گفته ها، قلم ما را متبرک کند.
وقتی از مادر شهید عملیات محرم درخواست بازگو کردن ویژگی فرزندش را پرسیدیم، با اندکی تبسم، گفت: نميتوانم ويژگي هاي اخلاقي ايشان را بيان کنم، زيرا هر چه بگوييم كم گفتم. فرزندي خوش اخلاق و بسيار دل رحم، مهربان و بخشنده بود، فرزندم هميشه بر لبانش خنده جاری می شد و هيچ موقع من او را اخمو نديدم. حتی پدر شهيد هميشه این نکته را بیان می کرد که بين بچه ها قاسم از همه بخشنده تر است.
*شهید عملیات محرم و لبان همیشه خندانش خاطره حاج فاطمه شد
مادر از از خاطره فرزندش این گونه بازگو کرد: تمام زندگي قبل و بعد از شهادت قاسم براي من خاطره است هنوز برخي مواقع فكر ميكنم كه دوستانش درب خانه صدایش ميزنند برخي مواقع به در نگاه ميكنم فكر ميكنم هر لحظه از راه ميرسد زیرا قاسمعلی همیشه با من می ماند.
*خواب مادر شهید تعبیر شد
حاج فاطمه ادامه داد: چند روز قبل از شهادتش خواب ديدم كه يكي از همسایه ها به من گفت پسرت از جبهه آمده و وقتي به استقبالش رفتم، ديدم از ناحيه چشم مجروح شده است. از او پرسیدم که چرا مجروح شده که قاسم گفت: مادر تو بسیار خوش شانس هستی و فقط این را بدان…. و در این لحظه از خواب بیدار شدم و به شهادت را برای پسرم تعبیر کردم که همان گونه شد.
البته چندین سال قبل از جنگ نیز حاج شیخ ترابی پدر دو شهید در بالای منبر در تکیه محله بالا از خوابی سخن گفت؛ دیشب خوابی دیدم که به میرزا حسن (پدر شهیدان میراحمدی) غبطه خوردم. شیخ ترابی گفت: خواب دیدم در ورزنه 5 خانه بزرگ و ویلایی بود دو تا از خانه را به من دادن و 3 تا از خانه را به میرزاحسن دادن من اعتراض کردم که چرا من دو خانه و میرزا حسن سه خانه که به من گفتند قسمت تو این چنین است.
*پسرم به فرمان امام خمینی(ره) برای اسلام و مسلمین به جنگ رفت
شهید قاسمعلی میراحمدی در قبل از انقلاب هم پشت سر ولی فقیه زمانش بود و مادر در این رابطه گفت: پسرم قبل از انقلاب هميشه تهران بود و اعلاميه هاي امام را مياورد ورزنه و اصفهان پخش ميكرد و وقتي كه جنگ شد چون اقا دستور داده بود براي دفاع از كشور و ناموسش به جبهه رفت.
ايت الله ميراحمدي برادر سردار شهيد قاسمعلي ميراحمدي از خاطرات خود از عمليات محرم و برادر شهيدش اين چنين گفت: بنده در تير ماه سال 1360به دستور امام راحل به جبهه اعزام شدم و در كنار برادرانم و ديگر رزمندگان به دفاع از كشور پرداختم. در شب عمليات محرم من با بچه هاي ورزنه كه 40نفر بودند با هم در خلوتي جمع شديم و به راز و نياز و نوشتن وصيت نامه پرداختیم و تا ساعت 5 بعد اظهر با هم بوديم، ساعت 10 كه عمليات شروع شد و من در تنگه ابوغريب بودم كه فرداي عمليات متوجه شديم كه تعدادي از بچه هاي ورزنه خصوصا قاسمعلي و شهیدان حسین علیزاده، علی اصغر محمدی و ابراهیم اکبریان به شهادت رسيدند.
*خاطره ای از برادر شهید
بردارد در ادامه خاطره ای از برادر شهیدش گفت: در دوران كودكي در مزرعه هندوانه، يك عدد هندوانه را به شوخي به سر شهيد زدم و شهيد من را دنبال كرد و من از ترس فرار كردم و زمانی که برادرم وقتی نزدیک من که آماده کتک خوردن شده بودم، رسید، من را در آغوش گرفت و این کار شهید قاسمعلی گریه من را درآورد. این خاطره هیچ گاه از ذهن من بیرون نمی رود و از خدا می خواهم ان گونه باشم.
وی از مسئولان درخواست کرد که با توجه به اين كه شهدا اكثرا کشاورز بوده و منطقه ورزنه نيز به این شغل مشغولند در حفظ صنعت كشاورزي تلاش و كوشش بیشتری کنند.
*لحظاتی همراه با خواهر شهید عملیات محرم
خواهر شهید از ایثار برادر سخن به میان آورد و در این خصوص گفت: شهيد بسيار ايثار گر و بخشنده بود به نحوي كه بعد از شهادت ايشان فهميديم كه در جبهه ها براي عمل قلب يكي از ورزنه اي ها پول جمع کرده بود و اين بنده خدا را عمل کردند.
وی برادر را شاعر خوبی میدانست و تصریح کرد: ايشان شاعر خوبي بودن و در يك لحظه در رابطه با موضوعي كه پيش مي امد شعري ميخواند و حتي بين مردم نيز اين خصوصيات زبان زد بود و هميشه مردم را با عنوان خويشاوند صدا ميكرد و همه را فاميل خود ميدانست.
*شهید سردار قاسمعلی میراحمدی فرزند دیار ورزنه بود و عملیات محرم او را برای همیشه آسمانی کرد
حضور امروز ما در منزل مادر شهید، تداعی خاطرات سالهای 61 برای مادر شد و در این میان نکته ای قابل تامل نگاه مادر به قاب عکس فرزندان شهیدش بود زیرا خوب می دانست، فرزندانش دعاگوی مادری هستند که به خاطر حفظ اسلام و دفاع از کشور و در راس آن تبعیت از ولی فقیه زمان خود از پسران رشیدش گذشت.
*زندگی نامه شهید قاسمعلی میراحمدی به روایت وبلاگ شهدای ورزنه
شهید قاسمعلی میراحمدی فرزند والامقام مرحوم میرزا حسن و درسال 1331 در ورزنه دیده به جهان گشود. در سنین کودکی و نوجوانی به مکتب رفت و قرآن را فرا گرفت. به علت فقر مادی و مشکلات خانوادگی مجبور شد درس را رها کرده و به کمک پدرش به کشاورزی بپردازد. پس از 8 سال که به کشاورزی مشغول بود، در سال 1349به خدمت راه آهن دولتی ایران درآمد و از یک تصادف شدید قطار که منجربه کشته شدن تعدادی از همکارانش شد جان سالم بدر برد و به کمک مجروحین آن حادثه شتافت. پس از آن ماجرا دوباره به کار کشاورزی پرداخت و در سال 1352 ازخدمت سربازی معاف شد. از همان آغاز جوانی همراه با کشاورزی فعالیتهای مذهبی خود را شروع کرد. با شروع نهضت بزرگ ملت ایران علیه رژیم ستم شاهی، این شهید از زمره اولین افرادی بود که در ورزنه دست به فعالیتهای سیاسی زد. خارج از محدوده ورزنه چندین بار به اصفهان و تهران رفت و در تظاهرات میلیونی مردم شرکت کرد و هر بار با اخبار تازه و امیدبخش به ورزنه باز می گشت. در حقیقت او و شهید حبیب الله ترابی از جمله اولین افرادی بودند که حلقه اتصال فعالیت های سیاسی مردم ورزنه و اصفهان و تهران بودند. در جریان ورود رهبرکبیر انقلاب اسلامی ایران به میهن او در تهران به سر می برد و بعدها حکایت شیرین و پرمخاطره اش را برای دوستان تعریف می کرد. در سال 1359در ورزنه ازدواج نمود ولی چندی نگذشت که باشروع جنگ تحمیلی با تعدادی از دوستانش جهت فراگیری آموزش نظامی به پادگان آموزشی رفت و پس از مدت دو ماه درجبهه های دب هردان و هویزه به نبرد با متجاوزان بعثی پرداخت. پس از بازگشت به عضویت رسمی سپاه پاسداران درآمد و با فراگیری آموزش تکمیلی راهی کردستان شد. در مدت سه ماه در کردستان فعالیت نمود و خطرناکترین ماموریت ها را می پذیرفت بعدا راهی زاهدان شد و مدت سه ماه در نوار مرزی میرجاوه به مبارزه با سوداگران مرگ پرداخت. از زاهدان که بازگشت راهی جبهه های جنوب شد و در عملیات فتح المبین، بیت المقدس و رمضان شرکت فعال داشت. در حمله بیت المقدس وارد گردان زرهی شد و هدایت یکی از تانک ها را به عهده گرفت و در این عملیات از ناحیه سر بر اثر ترکش موشک مجروح شد. هنوز زخم سرش التیام نیافته بود که باز هم به جبهه های جنوب اعزام شد و در عملیات رمضان شرکت کرد و پس از اتمام عملیات ناکام از اینکه شهادت نصیبش نشده بود به تضرع به درگاه خدا پرداخت و خیلی آرزو داشت به محبوب حقیقی متصل شود.
سرانجام شهید قاسمعلی میراحمدی در تاریخ 1361/8/11 در عملیات محرم به آرزوی دیرین خود رسید و به لقا الله پیوست.
شهید قاسمعلی میراحمدی وجودش فریاد بود، فریادی علیه استعمارگران داخلی که او از آنها بعنوان غول استعمارگر تعبیر می کرد. او عامل اصلی در بدبختی مردم را وجود همین افراد می دانست. نه تنها بر علیه این دسته بلکه بر علیه بیدادگران خارجی نیز فریادش بلند بود، خصوصا او نسبت به مردم مظلوم فلسطین ابراز احساسات میکرد. همیشه از بی تفاوتی نسبت به برادران مسلمان ابراز نگرانی میکرد. شعارهایش توفنده و کوبنده بود و در عمل نیز این هنر را به نمایس می گذاشت. شجاعی بی باک و پاسداری دلاور بود. او نسبت به تحریفاتی که احیانا در دین انجام شده و دین اسلام را از حالت مبارزه با خفقان و بی عدالتی بدر آورده بود حساسیت عجیبی داشت. خلاصه اینکه وجود او در مبارزه تمام میشد و در این راه یک لحظه ساکت نبود. از شهید میراحمدی یک فرزند پسر و یک دختر به یادگار مانده است.
“”قسمتهایی از وصیت نامه شهید قاسمعلی میراحمدی””
ای مسلمانان حزب اللهی مگر ندیدید سرنوشت فلسطینیها چه شد وچه برسر ملت مظلوم آمد وبه قول امام اگر ما هم سراغ آنها نرویم همان را بر سر ما خواهند آورد. تکلیف شرعی است که به جبهه هجوم برید و سرنوشت صدامیان راتعیین کنید.
و تو ای همسرم در تربیت فرزندانم بکوش تا در آینده نزدیک سلاحم را بردارند و کوله بارم را به دوش بکشند و ابوذر وار وارد صحنه نبرد شوند تا برسند به کاخ ستم وکاخ ستم را برسر کاخ نشینان خراب کنند. هرچه شما شدید: امام- مام- امام و تنها گذاشتن امام با آنها که امام حسین(ع) راتنها گذاشتند و به مصلحت اندیشی و رفاه خود پرداختند مساوی است.
گفته ام اگر کسی یا کسانی با امام خمینی و ولایت فقیه وروحانیت مبارز و این نهضت وجنگ مخالف یا بی تفاوت هستند در تشییع جنازه من شرکت نکنند که راضی نیستم. “والسلام”
سلام نام شهید نوجوان سیزده ساله علی اصغر اکبریان نیست بلکه ابراهیم اکبریان هست لطفا اصلاح کنید.
شهید اصغر محمدی هم در عملیات محرم به درجه رفیع شهادت نائل آمدهمچنین شهید رضاعلی تقی پور وشهید محمد نصیری
خدا رحمت کند همه شهدای راه حق وحقیقت را خوشا به حالشان که در تاریخ جاودانه شدند