غواصان زنده رود آمدند؛
29 سال انتظار مادر از فرزندی که کمک حال پدر بود/ همرزمان، دلتنگ لبخند حسین خط شکن
مادر شهید حسین رفیعی که این روزها پرستار پسر دیگر خانواده بود، پس از احراز هویت فرزندش گفت: با تمام رضایتمندی از حسین شهیدم، از او می خواهم سلام من را به امام حسین برساند.
به گزارش اصفهان شرق، کاروان شهدای کربلای ۴ با ۲۷ شهید گمنام و ۱۱ شهید تشخیص هویت داده شده به سمت اصفهان در حرکت است و در این فرصت نیاز، کلام را به قلوب خانواده شهدای تازه تفحص شده گرده زدیم تا یادی از یونس های بازگشته کربلای ۴ ایران بگیریم.
در آستانه تشییع پیکر شهدا، به طرف منزل شهید حسین رفیعی ماری حرکت کردیم، قدم هایی که هر لحظه پرتوان تر کوچه پس کوچه های اصفهان را پشت سر می نهاد تا نگاه را به انتظار به سر رسیده مادر و دستان زحمت کش پدر گره بزند.
حتی نگاه برادر حسین که چند سالی است در بستر بیماری در کنار اتاق خوابیده بود، صدایی معنوی با معنای خوش آمدگویی از جنس انتظار 29 ساله را به تصویر می کشید.
«شهید حسین رفیعی ماری»، فرزند عبدالله، متولد سال47، اعزامی از استان اصفهان که در عملیات کربلای 4 در منطقه عملیاتی ام الرصاص به شهادت رسید و به تازگی پیکر تفحص شده آن والامقام احراز هویت شده از جمله شهدای غواصی است که از خط شکنان گردان محمد باقر(ع) از لشکر امام حسین(ع) بوده و قرار است پیکر مطهر او همراه با شهدای غواص دیگری همزمان با ایام شهادت امام جعفر صادق (ع) در اصفهان تشییع شود.
در همین زمینه گفت و گویی با مادر و همرزم این شهید والا مقام انجام شد که خواندن آن خالی از لطف نیست.
در ابتدای گفتگو وقتی نام حسین را برای مادر آوردیم، دستان مادر شهید به علامت رضایت کامل از فرزند دردانه اش بالا رفت و در همین بین با صدایی پرصلابت گفت: حسین جانم از دستت راضی هستم و خدا را شکر میکنم که به راه دین و اسلام و رهبر رفتی و امروز من و پدر پیرت را سربلند کردی.
رضایت مادر انقدر زیبا بود که تا پایان گفتگو چندین مرتبه این جملات را باعشق به حسین شهیدش تکرار می کرد و گاهی اشک شوق بر روی صورتش که از انتظار و سختی روزگار چین و چروک افتاده بود، می لغزید.
مادر شهید حسین رفیعی با کلامی واضح و استوار نام فرزندش را به زبان می آورد و با خوشحالی از خبر احراز هویت حسین با کلامی ساده و بی آلایش بیان کرد: بچه ام خیلی مظلوم بود و عزت و احترام من و پدرش را خیلی زیاد داشت به گونه ای که برای کمک به خانواده در قنادی کار می کرد و امروز با شهادتش خوشحالم که عزتمند رفت.
پسرم را تقدیم به حضرت زهرا(س) و امام زمان کردم و خوشحالم که به راه خدا رفت.
مادر شهید حسین رفیعی که این روزها پرستار پسر دیگر خانواده بود، در پاسخ به این سوال که از فرزندتان چه خواسته ای دارید، گفت: با تمام رضایتمندی از حسین شهیدم، از او می خواهم سلام من را به امام حسین برساند و شفاعت من را در شب اول قبر نزد حضرت زهرا بکند.
صدای ساده و بی آلایش مادر، گفتگوی ما را رنگ معنوی می بخشید تا بدانیم مادران سرزمین ما با استقامت راه حضرت زینب را طی کرده اند تا ایران اسلامی استوار و تنومند بر تاریخ جهان به ثبت برسد.
کلام آخر مادر شهید، خواسته ی فرزند و سخنان آخرش بود که به صراحت و با گریه گفت: پسرم حسین می گفت، من عزیز تر از علی اکبر امام حسین(ع) نیستم و دلم می خواهد شهید بشوم.
حسین به آزویش رسید و مادر چشم انتظار شفاعت فرزندشهیدش
مجید یوسفی همرزم و پسر دایی شهید حسین رفیعی در ادامه گفتگو همراه ما شد تا از مفقودالاثر غواص 17 ساله کربلای 4 برایمان تعریفی زیبا از دفاع مقدس سالهای 65 بکند.
او با تبسم خاطر خاصی از دست بردن در شناسنامه و رفتن زود هنگام به میدان نبرد، این گونه گفت: حسین متولد 1349 بود و به دلیل اینکه فرصت نبرد را از دست ندهد به همراه من که پسرداییش می شدم، شناسنامه هایمان را دست کاری کردیم و به 47 تغییر تاریخ دادیم. چندین مرتبه به جبهه اعزام شد و در قسمت های مختلف برای دفاع از کشور جنگید تااینکه کربلای 4 و گردان محمد باقر او را برای همیشه آسمانی کرد و امروز پس از 29 سال چشم انتظاری مادر به آغوش خانواده باز گشت.
وی از شب عملیات و نحوه شهات حسین، این گونه کتاب خاطرات را ورق زد: عملیات لو رفته بود و نیروهای دشمن رزمندگان را محاصره کرده بودند به نحوی که ستون اول که شامل غواصان بودند، مورد اصابت گلوله های پشت سر هم دشمن قرار گرفتند و حسین از ناحیه پیشانی و بالای ابرو، ترکش خورد و من چفیه خودم را به روی زخمش بستم ولی کفاف خونریزی را نمی داد تا اینکه همان شب و در حالی که حسین نفس می کشید از هم جدا شدیم و امروز دوباره میزبان همرزم مهربان و مظلوم آن سالها هستیم.
کربلای 4 غواصانی را برای امروز ملت ایستاده و قهرمان سالهای دفاع و حماسه و نسل چهارم انقلاب هدیه کرد.
مجید یوسفیان از همرزم شهیدش و اقدامات فرهنگی او در ساخت و ساز مسجد الزهرای خیابان پروین اصفهان، این چنین بیان کرد: حسین بچه فعالی بود و در امور فرهنگی پیش قدم می شد به نحوی که حتی از ساخت مسجد الزهرا تا انجام کارهای فرهنگی کمک فراوان می کرد. حسین تا کلاس پنجم ابتدایی خوانده بود و به دلیل وضع مالی پدر، ترک تحصیل کرد و در قنادی کار می کرد و طی چند سال با وجود سن کمش کمک خرج خانواده بود.
وی که قادر به بیان احساس احراز هویت همرزمش را نداشت، با اشاره به خاطرات ان روزها، اذعان کرد: مهربانی و روی گشاده از ویژگی حسین بود به نحوی که وقتی در جبهه به مرخصی می رفت همرزمانش دلتنگ لبخند حسین خط شکن می شدند و امروز هم آمدنش بعد از 29 سال دوری از کشور، خوشحالی را به مادر و پدرش هدیه کرد.
درود بر شهید حسین رفیعی ماری
امروز پدر حسین رفیعی پیر و رنجور و برادرش در بستر بیماری به سر می برد ولی با همه سختی های مالی خانوادگی، مادر شهید با افتخار از شهادت فرزند سخن گفته و رضایت خود را به صراحت اعلام می کند و همین امر وظیفه مسئولان را دو چندان خواهد کرد که لحظه ای از خانواده شهدا غافل نشوند زیرا آنها در دوران هشت ساله نبرد، بدون چشم داشت و در راه سربلندی کشور و لبیک به ندای رهبری فرزندان خود را تقدیم امام و انقلاب کردند.
هر کسی برای خودش پیامی از جنس معرفت، ایستادگی و مردانگی دارد و امروز شهدا با آمدنشان پیامی از خط مقدم سرزمین دفاع مقدس با رمز ایثار، مردانگی و اطاعت از فرمان رهبری را با کلید واژه غواصان زنده رود آورده اند. نقشه راه امروز نسل چهارم انقلاب در جبهه جنگ نرم دشمن، در دست شهدای غواص است که متن را از حاشیه به اصل آوردند تا زنده رود بار دیگر ایستادگی را از آنها به ارث ببرد.