زهراحسینی
زاینده رود و خنده تلخ پسته هایش
روزی که زاده شدی، کسی نمی دانست تو همانی که نصف جهان از تو زائیده خواهد شد.قله نشینان پایتخت فقط به نصف جهانت مینازند و هرگاه می خواهند از زیبائیهای کشورشان تعریف کنند، فرزند تو را به رخ می کشند.
یادداشت اختصاصی اصفهان شرق
زهرا حسینی
تو همان مادر پیر نصف جهانی که جز ردپایی خشک و کهنه از تو در شهرمان باقی نمانده است.
آبهای تو را به سوی باغهای پسته ای روانه کردند تا چرخ اقتصادشان بیشتر و بیشتر بگردد. در این بازی «آسیاب تندترش کن» چرخ اقتصادشان تندتر و تندتر گشت، تندتر و تندتر پسته تولید شد! این ما بودیم که باختیم! رودخانه ما خشک شد، آسیاب ما از حرکت بازایستاد، و در این بازی چیزی جز خشکسالی نصیب ما نگردید.
مدتی است تحریم های خارجی گریبانگیر مردم شده است، و مسئولین برای رفع تحریمها آنقدر تلاش کردند و لالایی خواندند برای انرژی هسته ای که بیچاره انرژی هسته ای مان باورش شد زمستان شده است و به خواب زمستانی فرو رفت. اما هیچ گاه هیچ کس برای رفع تحریم زاینده رود، این تحریم داخلی! ندایی سرنداد. تحریمی که سالهاست چرخ اقتصاد کشاورزانمان را به خواب زمستانی فرو برده است.
پسته ها روییدند؛ مادر نصف جهان، زاینده رود، شاهراه حیاتی شهر، تبدیل شد به سرخی و سبزی پسته هایی که هنوز بر سر شاخه ها نرسیده، چیده شدند که نه تنها دست مردم، که چشمشان نیز به آنها نخواهد افتاد؛ پسته هایی که با ارقام نجومی وارد بازار شد.
خنده های پسته هایمان بر لبان تحریم کنندگانمان نشست، و گرد و غبارخشکسالی و غصه اش بر چهره کودکی نشست که خاک زاینده رود را میخورد. زاینده رودی که تبدیل شده به زمین فوتبالشان!
آب زاینده رود را بر روستائیان ما تحریم کردند؛ تحریمی که خاک رودخانه اش مادربزرگ پیرم را دچار سرفه کرده است. مادربزرگم از پر بودن آب زاینده رود می گوید، و برکتی که در سفره هایشان جاری بود.
تنها نگاه و امید کشاورزان آسمان است و بس! شاید رحمتی از آسمان شروع به باریدن کند و بر زمینهای سخت و ترک خورده شان بگرید.
ای مرغان مهاجر که هر ساله میهمان ما بودید، اکنون بیایید و خون دل باتلاق گاوخونی را ببینید و این مشکل تحریم ما را هم به گوش همگان برسانید؛ این نوای دل کسانی است که روزیشان در گروآب زاینده رود است:
تنها از زاینده رود خشکسالیش نصیبمان شد و خنده تلخ پسته هایش!