گفتگو با پیر غلام روستای روران:
اباالفضل تنظیم گر صدای نوحه ام بود
پیر غلام روران گفت: هنوز در خلوت خانه مداحی میکنم با این تفاوت که امروز تنهایم و غیر از خودم کسی با نوای حنجره ام در خانه اشک نمی ریزد.
به گزارش اصفهان شرق: اینجا صدای یا حسین که می آید پیر غلام سینه میزند و اشک میریزد. خاطره های آنروز حاج عبد العلی گویای عشق فراوانش به امامش بود. علاقه ای که از او اولین مداح روستا را ساخت، علاقه ای که او را بنیانگزار هیئت ابا الفضل روستای روران نام نهاد.
او هنوز زمزمه های مداحی اش فضای خانه ی شخصی اش را پر میکند و این بار نوع نوحه اش ساخته ای ارادتش به ابا عبدالله است.
حاج عبدالعلی شجاعی پیر غلام روستای روران این روزها در تنهایی خود یا حسین سر میدهد، نای مداحی ندارد ولی برای علمدار کربلا می نویسد.
به دیدنش رفتیم تا اولین مداح روستای روران را بیشتر بشنا سیم.
گوش هایش سنگین بود و میخواستیم باعث آزارش نشویم سوال ها را کلی از وی پرسیدیم تا خود برایمان بگوید: سر رشته ی کلام را به وی دادیم و او گفت: متولد 1305در روستای واژنان از توابع شهرستان شهرضا به دنیا آمدم، در روستایی با مردمی به سادگی و پاکی آب های جاری باغ های انار.
بچه بودم و در عزای سالار شهیدان به روستای اطراف واژنان می رفتیم، با دیدن مداحی ذاکران اهل بیت به جهت علاقه ی سرشارم وقتی پا به روستای خودمان گذاشتم تصمیم گرفتم مداحی کنم.
کسی آموزش مداحی به من نداد، زیر و بم صدایم را همان هایی تنظیم می کردند که در عشق به آنها مداحی کردم، کم کم با شرکت در مراسم های روستا نام مداح بر من نوشته شد، مداح جوان بودم و این زمینه ی این شد که من را به روستا های اطراف شهرضا بردند، در سن 27 سالگی بود که با گروهی به آبادان رفتم و یکسالی برایشان مداحی میکردم.
حاج عبدالعلی در ادامه از سوادش گفت: سواد من نتیجه ی28 ساعت تدریس مُلا بود، یادم می آید زمانی ملایی از نایین به جرم افشار شهرضا آمده بود و در راه من و پدرم را همراهی کرد، وقتی از گرفتاری های زندگیش برایمان گفت، پدرم به او پیشنهاد داد تا به واژنان آید و به ما سواد یاد دهد.
ما جمعاً 28 روز و هر روز یک ساعت به مکتب می رفتیم و در این مدت سواد عمرمان را یاد گرفتیم.
دست خط پیر غلام روستا نشان از تلاش 80 ساله او بود.
پیر غلام سالار شهیدان از زندگی اش برایمان گریزی زد:
به سبب خشکسالی به منطقه براآن آمدیم و در روستای روران از توابع براآن جنوبی ساکن شدیم، آن روزها اینجا دسته ی عزاداری هم نداشت و من دسته ای را راه اندازی کردم و نوحه خوانش خود بودم. کم کم آوازه دسته و عزاداری به روستاهای بالا دست رسید و آغاز همراهی کردن روستاها در مجالس عزاداری شد.
حاج عبدالعلی فعالیت های دیگری داشت و آن را مدیون عنایات ابالفضل می دانست، و گفت:
دوست داشتم حال و هوای عشق به حضرت عباس همه جا و در همه ی خانه ها بپیچد به همین خاطر بود که هیئت اباالفضل را برپا کردم و به عضو گیری پرداختم.
در آن روزها این هیئت 45 عضو داشت و به منظور تثبیت این هیئت هر شب به منزل یکی از اعضا می رفتیم و قرآنی خوانده و مداحی می کردیم، امروز خوشحالم که این هیئت الان بیش از 200 عضو دارد و این آمار دیدن نتیجه ی کارم بود.
برآورده شدن حاجات
حاج عبدالعلی در ادامه بیان نمود: حاجت مهمی که از اهل بیت داشتم این بود که خدا به اندازه ای مال و ثروت به من دهد که دستم را به سوی کسی دراز نکنم و از طرف دیگر فزونی مال گمراهم نکند، و به حاجتم رسیدم.
در آخر گفتگوی امشب ما با پیر غلام روستا دست خط خود را که حاوی اشعار برگرفته از تنهاییش بود با گریه برای اربابش خواند و حال و هوای عجیبی به ما داد، گریه نگذاشت تا او ادامه شعر را برایمان با حنجره ی متبرک به نوای ائمه بخواند و لی آرزویش این بود تا جوانان امروز شعر هایش را در مجالس بخوانند به این امید که فردی صدای یا حسین سر دهد.
حسین ای شهید زمانه حسین جان
تو گشتی به عالم یگانه حسین جان
تو راضی شدی تا که طفل سه ساله
زند شمر به او تازیانه حسین جان
خیلی عالی بود
باریک الله به این سوژه یابی تون.
یعنی پیر غلام می تونه خبرش را ببینه.
سلام آقای حاج عبدالعلی شجاعی عموی پدرمن است ونه همه خانواده بلکه همه اهالی روستاارادت خواصی به ایشان دارند.بسیارانسان پرهیزگاروباتقواوشاعری توانادرسبک خودش میباشدوچه خوب است تاایشان درقیدحیات هستندازایشان وازشعرهای پرمعنایش تجلیل به عمل بیاید.ازشما نیزکه ایشان رابه همه معرفی نموده نیزسپاسگزاریم.