گزارشی از یک حضور:
مادران شهدای مفقود الاثر ورزنه حق مادری را ادا کردند
احساس مادران شهدای مفقود الاثر ورزنه در مراسم تشییع شهدای گمنام این شهر در هیچ کلمه ای نمی گنجد.
به گزارش اصفهان شرق: مراسم تشییع شهدای گمنام ورزنه در 8 محرم امسال تا اندازه ای با شکوه برگزار شد که دوربینی قادر به انعکاس این حضور نبود. حضوری که نمایشی از در صحنه بودن مردم ولایت مدار بخش بن رود بود و میزانی بر زنده بودن عشق شهادت در دلهای مردمی از جنس شهادت..
مادران 4 شهید مفقود الاثر شهیدان مناپور، محمد رمضانی، ابراهیم اکبریان و محمد بوجاری در تشییع شهدای گمنام مادری کردند تا حداقل احساس بی مادری در تدفین شهدای گمنام 16 و 20 ساله هوایدا نباشد.
مادر شهید احمد فصیحی از روستای دستگرد اشک شوق می ریخت و با گریه به خبرنگار اصفهان شرق گفت: بعد از دو دهه از تشییع فرزندم امروز احساس غم در وجودم تازه شد و آمدم تا به علی اکبر های گمنام بگویم سلام من را به امام خمینی و احمد شهیدم برسان.
وی با پای جان آمده بود و افزود: اگر کسی من را با ماشین به ورزنه نمی آورد مطمئنا از شب قبل پیاده به شوق فرزندان گمنام حرکت می کردم او صادقانه از خدا خواست تا زیارتش در جوار شهدای گمنام را قبول کند.
حسنعلی اسماعیلی اولین شهید شهر ورزنه بود که در تانک زرهی سوخت و به آسمان پرواز کرد تا حتی جسمش گل چین دفاع مقدس شود.
مادرش با نهایت احساس به شهدای گمنام اذعان کرد: اسماعیل هدفش اسلام بود و دفاع از کشور و با این هدف به جبهه رفت ولی جز پلاکش برایم نیامد و امروز در کنار شهدای گمنام احساس تشییع پسرم را داشتم و تنها خواسته ام از شهدا رساندن سلام من به پسرم است.
مادر شهیدان میر احمدی صحبت از کربلا می کرد و با صدای لرزان گفت: تنها خواسته ام این است که جای من در آخرت در کنار شهدا باشد پدر شهید محمد بوجاری که چند ماهی است در بستر بیماری افتاده است با نگاهش با ما صحبت کرد و اشک گوشه ی چشم پدر محمد مفقود الاثر ساعت ها خاطر و سخن با شهدای گمنام بود.
مادر شهید بوجاری صحبت خود را با دعا آغاز کرد و اظهار داشت: شهدای گمنام همانند فرزند خودم هستند و از آنها می خواهم که دعا کنند انقلاب همیشه به پا باشد و ریشه ی دشمنان از بین بروند.
احساس مادر شهید ابراهیم اکبریان که 31 سال پدرش را ندیده است به زیبایی و در بین صدای گریه ی مادر جا گرفت او آرزو داشت که پسرش به آغوش بر گردد و از شهدای گمنام با گریه می خواست تا شب اول قبر به دادش برسند.
زهرا خلیلی از دانشجویان حوزه علمیه ی خواهران ورزنه حس و حال عجیبی داشت و همین عاملی شد تا صحبتی کوتاه با او داشته باشیم.
او بسیجی بود و با احساس لطیف بسیجی بودنش گفت: شهدا به فرمان رهبر به جبهه رفتند و امیدواریم تا بتوانم شایسته ی یاوری امام خامنه ای را داشته باشم و در جنگ روانی و نرم دشمن پیروز و سربلند باشم .
صحبت زهرا خلیلی ورزنه لحظه ای درنگ در گزارش ما ایجاد کرد و سراسر مفهوم و معنا بود در این حضور حالت تضرع برادر پاسداری توجه ما را به خود جلب کرد و زمانی که از وی دلیل بی تابی اش را جویا شدیم گفت: برادر شهید هستم و امروز برای لحظاتی احساس کردم که در تشییع پیکر برادر م هستم و شهدای گمنام فرقی با برادر شهیدم ندارند.
میثم صادقی شفاعت شهدا را می خواست و اشک نهایت ارادتش به شهدای گمنام توان پاسخ گویی به دیگر سوالات ما را به وی نداد.
مریم میرزایی از بسیجیان بخش بن رود در پایان گفتگو نشر ارزش های شهدا در بین مردم را از اهم موضوعات در بین بسیجیان دانست.
او خود و دیگر بسیجیان را دعوت به شناخت شهدا در ابعاد اجتماعی و معرفتی کرد.
گفتگوی امروز ما بوی عشق و ارادت ما درانی را می داد که حق مادری را برای گمنامان نامدار ادا کردند و در دفترچه ی ایثار گری شهر ورزنه برگی دیگر را به خود اختصاص می دادند .