باقری ورزنه:
غروب محرم و پایان مسلمانی عده ای که حقیقیت را به مصلحت فروختند
یکی از مهم ترین اهداف عزاداری و ذکر مصیبت و سوگواری بر مصیبت امام حسین علیه السلام ارتباط عملی با سیره و سنت آن حضرت است.
کمی نیز به نظاره ی خود بنشینیم، برخیمان شتابان میرویم، هدف را گم کرده ایم شاید، باز هم چراهای بی جواب سراسیمه به ذهنم هجوم آورده اند و شاید نیز به اذهان شما.
چرا مسلمانی ما باید با طلوع محرم شروع و با غروبش به پایان رسد؟ دلم میخواهد دردهای این چند روزش را بنویسد اما نمیدانم چرا باز مصلحت بر حقیقت چیره میگردد.
خواستم خطاب به بچه هیئتی ها بگویم آی رفقا، آی حسینیا، حسین ابن علی(ع) به مسلخ کربلا کشیده شد جهت احیای دین رسول الله، نماز، امر به خوبی، نهی از بدی ها و زشتی ها و اما آیا ما در این راه قدم گذاشته ایم؟
اینکه دقیقاٌ وقت نماز همگان را به صرف شیر و خرما دعوت میکردیم یعنی ما او را و اهدافش قیامش را درک نکردیم.
کاش وقت های اذان با چند تابلوی راهنما “بفرمایید نماز جماعت “را اشاعه داده بودیم و وقت نماز ظهر عاشورا طبل ها و زنجیرها را به حرمتش غلاف کرده بودیم، تنها برای اولین بار آن هم با نیت اولین قدم در راه او.
نمیدانم مقصر را که بنامم؟ آیا عالمی که به جای اهداف حسین(ع) زخمهای تنش را به ما یاد داد ؟ یا عده ای از همه جه بی خبر که فقط و فقط با کبر و خود نماییشان مابقی را نیز دچار وسوسه کرده اند یا که نه، از دشمن بنالم، دشمنی که در پشت بام خانه های ماست.
عَلم و نمادهای آن چنانی تحریفاتند و تجملات. کجا عباس ابن علی(ع) در روز عاشورا حمل میکرد اینچنین نمادهایی را؟
و به راستی که بدعت ها در دین موجب اختلاف و ویرانگری اند.
کدامیک از ما مقتلش را تنها برای یک بار آن هم به طور ضمنی از پیش رو گذر داده ایم؟
چرا فکر میکنیم حمل سنگین ترین عَلم برتریمان را به رخ همگان خواهد کشید؟
چرا فکر میکنیم در جلسه ی عزای اماممان حسین(ع) نباید دیگران را به معروف دعوت کنیم؟
افسوس که محرم را به طبل ها و سنج هایش شناختیم و پا را کمی فراتر ننهادیم حتی با ساعتی تفکر در مورد این حرکت بزرگ، حرکتی که حقیقتاً نتیجه اش استمرار جهاد بود و احیای تشیع و اسلام حقیقی.
عالم ما محضر خداست و شهدا، اما کو مـــَحرمی که این حضور را دریابد و در برابر این خلاء ظاهری خود را نبازد… زمان میگذرد، مکانها فرو می شکنند اما حقایق باقی اند و همه ی ما را به تفکر فرا میخوانند.
چرا خودنمایی ها باید دقیقاً در این ایام محرز شود؟ چرا فکرمان از گمنامی به سوی شهرت روانه شده و چرا شهرت را در ریا و خودنمایی یافته ایم؟
چه زیبا گفت شهید قلم که گمنامی برای شهوت پرستان دردآور است وگرنه همه ی اجرها درگمنامی است.
ای یاران ناب، ای عاشوراییان شتاب کنید … گویند قافله ای در راه است که گنهکاران را در آن راهی نیست اما پشیمانان را می پذیرند.باید باور کنیم که ماندن در صف عاشورایی امام عشق تنها با یقین مطلق بدست می اید و لا غیر.
شاید دینداریمان آسیب دیده، نمیخواهم تهاجمات دشمنان قسم خورده را بانی این آسیب دیدگی عظمی بنامم اما به راستی چه شده است؟؟
ریا، خدعه، نفاق …
البته ریا و نفاق در جامعه نشانه های خوبی هستند، وقتی که باطل در جامعه ای غلبه داشته باشد معنی اش این است که حق به محاق رفته است و دیگر به کسی که کنار خیابان نماز می خواند و یا به سخنان امام جامعه تأسی می کند نمی گویند ریا می کند، منافق وقتی خودش را به رنگ حق در می آورد که حق غلبه داشته باشد و وقتی که حق در جامعه غلبه داشته باشد دو پدیده ریا و نفاق بروز می کند.
باید به هوش بود که دینداری و ایمان برخی انسان ها، موسمی و ناپایدار است و حوادث تلخ و شیرین آن را تغییر می دهد.
اجازه ی تکرار این جمله را میخواهم : نباید مسلمانی با محرم بیابد و با محرم نیز رخت بر بندد. آفت های مطرح شده در بحث آسیب شناسی دین و دینداری به حقیقت دین باز نمی گردد؛ بلکه به شیوه رویکرد مردم به دین، فهم و تلقی آنها از دین و نیز نوع معرفت دینی وشیوه دینداری آنان مربوط می شود. آسیب دیدن دینداری، موجب شکسته شدن حریم انسانی و گسترش انواع تعدی ها و تباهی ها می گردد و اگر دین به سلامت باشد به بهترین وجه انسان را در مسیر درست حفظ می کند. هرچه دین از سلامت و قوت افزون تری برخوردار باشد سلامت و قوت انسان در زندگی نیز بیشتر خواهد بود؛ اما با شکسته شدن حریم های دین و دین داری همه چیز آدمی در معرض خطر قرار می گیرد. رشد و تعالی دین و دین داری در جامعه اسلامی وابسته به شناخت حقیقت دین، دین داری و آفات آن در پرتو متون دینی است.
بحث تخصصی شد و از عهده ی اینجانب خارج، اما با نتیجه ای کلی مبحث را به پایان میبرم و مابقی را به اهل فن واگذار خواهیم کرد:
1-دینداری ناپایدار
نشانه های دینداری فصلی و مقطعی را با هم مرور کنیم :
به یاد خدا بودن در حال اضطرار: انسانی که دینداری فصلی دارد، همیشه خدا را یاد نمی کند بلکه فقط در شرایطی که به اضطرار دچار می شود او را صدا می زند. خدا در قران می فرماید: « وَ إِذا مَسَّ الْإِنْسانَ الضُّرُّ دَعانا لِجَنْبِهِ أَوْ قاعِداً أَوْ قائِماً فَلَمَّا کَشَفْنا عَنْهُ ضُرَّهُ مَرَّ کَأَنْ لَمْ یَدْعُنا إِلی ضُرٍّ مَسَّهُ کَذلِکَ زُیِّنَ لِلْمُسْرِفینَ ما کانُوا یَعْمَلُونَ» (یونس ۱۲)
چون به آدمی گزندی رسد چه بر پهلو خفته باشد و چه نشسته یا ایستاده ما را به دعا می خواند و چون آن گزند را از او دور سازیم چنان می گذرد که گویی ما را برای دفع آن گزندی که به او رسیده بود هرگز نخوانده است واعمال اسرافکاران این چنین در نظرشان اراسته شده.
دینداری به این نیست که در مشکلات به سوی خدا برویم و دست به دامان لطف او بزنیم اما هنگام فرو نشستن طوفان سختی ها خدا و اطاعت از او را به فراموشی بسپاریم. نشانه ایمان خالص ان است که انسان در سلامت و بیماری، جوانی و پیری، فقر و غنا، پیروزی و شکست، آزادی و زندان یعنی در همه حال به یاد او باشد و بر استان او پیشانی نیاز نهد.
2-دینداری در زمان و مکان خاص
یکی دیگر از نشانه های دینداری فصلی، پرداختن به ظواهر دین در بخشی از فصول سال مانند محرم و رمضان یا در اماکن خاص است. بعضی از افراد که ایمان ضعیفی دارند فقط در ماه مبارک رمضان رفتارشان رنگ و بوی دین می گیرد، ولی بعد از ان دیگر در زندگی شان از دعا، نیایش، عبادت های سحرگاهی، خوش خلقی ها و خوش برخوردی ها خبری نیست.
در حالی که باورها و ارزش های دینی، قابل تفکیک زمانی و مکانی نمی باشند؛ به عنوان مثال فقط ماه رمضان ماه عبادت و دین داری نیست و یا فقط محافل و مکان های مذهبی، همچون هیات ها، مکانی برای مباحث مذهبی و اعتقادی نیست. فرد دیندار در هر زمان و مکانی که باشد، باید خود را ملزم به رعایت دستورها و رهنمودهای دینی نماید؛ برخی در شب های محرم با تمام وجود برای امام حسین (ع)عزاداری می کنند و از دل و جان برای آن حضرت می گریند و بر سر و سینه می زنند اما نماز صبح شان قضا می شود و یا با زبانی که «حسین حسین» گفته اند، برسر پدر و مادر خود فریاد می زنند واحترامی برای انان قائل نیستند و یا در بیرون از هیئات عزاداری به گونه ای رفتار می کنند که گویی چیزی به نام دین و اعتقادات برای شان بیگانه است.
بعضی ها به جهت شدت عزاداری صدایشان گرفته و چشمانشان از گریه خیس شده، اما شب ها در اینترنت به دنبال مطالب و تصاویر غیر اخلاقی هستند.
عده ای میلیونها تومان برای عزاداری سید الشهداء علیه السلام هزینه می کنند در حالی که هنوز حقوق واجبی همچون خمس و زکات را که خداوند در ثروت شان قرار داده پرداخت نکرده اند و یا به گناه بزرگ رباخواری و رشوه خواری آلوده اند!
یکی از مهم ترین اهداف عزاداری و ذکر مصیبت و سوگواری بر مصیبت امام حسین علیه السلام ارتباط عملی با سیره و سنت آن حضرت است. با نگاهی به ایات قران و احادیث معصومین علیهم السلام می توان دریافت که اظهار مسلمانی کردن کافی نیست، بلکه ایمان با تمام ابعادش باید در شخص مومن اشکار شود. قران در این باره می فرماید: « قالَتِ الْأَعْرابُ آمَنَّا قُلْ لَمْ تُؤْمِنُوا وَ لکِنْ قُولُوا أَسْلَمْنا وَ لَمَّا یَدْخُلِ الْإیمانُ فی قُلُوبِکُمْ وَ إِنْ تُطیعُوا اللَّهَ وَ رَسُولَهُ لا یَلِتْکُمْ مِنْ أَعْمالِکُمْ شَیْئاً إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحیمٌ» (حجرات ۱۴) اعراب گفتند ما ایمان آوردیم بگو ایمان نیاورده اید اما بگویید اسلام آورده ایم زیرا هنوز ایمان وارد قلب های شما نشده است.
۳- نان به نرخ روز خوردن
نان به نرخ روز خوردن و بنده زمانه بودن میز از دیگر نشانه هاست است. چنین کسانی افراد بی هویتی هستند که دارای ویژگی های ناپایدار و شخصیت بی ثبات اند و منافع شخصی، برای آنان از همه چیز مهم تر است؛ افراد بوقلمون صفتی که مثل خمیربازی، هرلحظه به شکلی در می آیند. افرادی که متفاوت می اندیشند و مختلف عمل می کنند و نان خود را به نرخ روز می خورند.
در طول تاریخ همواره این افراد وجود داشته اند به ویژه در میان خیل کوفیان افرادی بودند که به اقتضای منافع خویش تغییر چهره می دادند. اگر سودشان در حمایت از علی علیه السلام و اهل بیت بود به ایشان گرایش می یافتند و اگر نفعی در یاری ستمکارانی چون معاویه می دیدند دل در گرو مطامع آنان می نهادند و به آسانی تغییر موضع می دادند.
۴.دینداری و دنیاخواهی
بعضی از مردم دین را تا جایی می خواهند که به منافع مادی آنها آسیبی وارد نشود. قرآن در این باره می فرماید:« وَمِنَ النَّاسِ مَنْ یَعْبُدُ اللَّهَ عَلَیٰ حَرْفٍ ۖ فَإِنْ أَصَابَهُ خَیْرٌ اطْمَأَنَّ بِهِ ۖ وَإِنْ أَصَابَتْهُ فِتْنَةٌ انْقَلَبَ عَلَیٰ وَجْهِهِ خَسِرَ الدُّنْیَا وَالْآخِرَةَ ۚ ذَٰلِکَ هُوَ الْخُسْرَانُ الْمُبِینُ (حج ۱۱) از میان مردم کسی است که خدا را تنها با زبان می پرستد ایمان او در نزدیکی مرز کفر قرار دارد و با حادثه ای کوچک می لغزد. پس اگر خیری به او رسد به آن اطمینان یابد و اگر مصیبت و آزمایشی به او برسد دگرگون شود و به سوی کفر رود. چنین کسی در دنیا و آخرت زیانکار است.
امام حسین علیه السلام در اشاره روان شناختی به دیندارن دنیا طلب آینده ایشان را در مواجهه با سختی ها به فروگذاشتن امر دین معرفی کرده و فرموده است:« اِنَّ النّاسَ عَبیدُ الدُّنْیا وَ الدِّینُ لَعْقٌ عَلی اَلْسِنَتِهِمْ یَحوطونَهُ ما دَرَّتْ مَعائِشُهُمْ فَاِذا مُحِّصوا بِالْبَلاءِ قَلَّ الدَّیّانونَ؛ به راستی که مردم بنده دنیا هستند و دین لقلقه زبان آنهاست، تا جایی که دین وسیله زندگی آنهاست، دین دارند و چون در معرض امتحان قرار گیرند، دینداران کم می شوند. (تحف العقول، ص ۲۴)
دو راهی دین و دنیا سنگ محک دینداری افراد است. اگر بخواهیم بفهمیم واقعا دیندار هستیم یا نه باید سر دو راهی دین و دنیا قرار بگیریم. مردم کوفه در آن هنگام که حکومت مرکزی شام را به علت مرگ معاویه و جوانی یزید دچار ضعف می دیدند بر دعوت از امام حسین علیه السلام و تشکیل حکومت در کوفه تاکید ورزیدند، زیرا احتمال پیروزی و تشکیل حکومت را قوی می دانستند. حتی پس از ورود عبیدالله به کوفه باز هم امید پیروزی را از دست ندادند و از این رو تعداد بسیاری به همراه مسلم در محاصره قصر عبیدالله شرکت کردند. اما این مردم هنگامی که احساس خطر کردند به سرعت از نهضت کناره گرفتند و مسلم و هانی را به دست عبیدالله سپردند.
آری کوفیان و کوفی صفتان همیشه و در همه ی زمانها حاضرند و تاریخ را به تماشا نشسته اند اما عبرت گیرندگان چه بسیار اندکند.زمانه زمانه ی عجیبی است برخی مردمان نیز امام گذشته را عاشقند نه امام حاضر را،چرا که امام گذشته را هرگونه بخواهند تفسیر میکنند اما امام حاضر را باید فرمان برند و کوفیان عاشورا را اینگونه رقم زدند.
به امید شناخت اماممان حسین(ع) و اهداف والایش