یادداشت تحریریه:
دیر رسیدن اورژانس و حاشیه های ناتمام
یک لحظه غفلت و عدم توجه به زمان گاها روز مردم را به شبی مبدل خواهد کرد جوابی از سوی اورژانس برایشان نیست.
گاهی مساله ای آن چنان ذهن را درگیر خود خواهد کرد که خطر افتادن جان همشهریان را در پی داشته است. مساله ای که حداقل در شهر های پایتخت نشین نمود بیشتری پیدا می کند و دلمان خوش بود که در دیار من شرق اصفهان پرداختن به این موضوع جامعیت ندارد.
انگار در اطراف زمین گرد هرازگاهی همه با هم یک موضوع را تجربه خواهیم کرد تا اگر در شادی هم شریک نبوده که آن هم بوده ایم، در بی تفاوتی ها و مسائل و مشکلات هم را درک کنیم.
به دنبال خبر یک حادثه در ورزنه:
عصر روز دوشنبه 17 شهریور حدود ساعت 19 بعلت برخورد سه دستگاه موتور سیکلت با سرعت زیاد در جاده ورزنه به حسن آباد یک نوجوان 15 ساله جان خود را از دست داد و سه نفر دیگر راهی بیمارستان شدند.
برخی در این حادثه از دیر آمدن اورژانس خبر دادند….
امروز ذکر فاصله و لحظه برای من مهم و ضروریست و آن زمانی بیشتر تحقق می یابد که گاها این لحظه ها با جان مردم بازی می کند.
مردم اگر در زمان رخ داد حادثه فرصت نگاه کردن به ساعت را پیدا نمی کنند ولی تا امدن اورژانس ثانیه ها را هم به مثابه ی سال خواهند دید و گاها برایشان قابل تحمل نیست که تعادل 10 دقیقه ای حضور اورژانس در پایتخت به کشیدن 60 دقیقه و ساعت در شهر و روستاهای شرق اصفهان مبدل شود.
القصه در این احوال:
در این باره یک طرفه به قاضی نمی رویم، اما!!!!
نکته اصلی این خبر این است که چرا فرزندان عزیزمان با عدم آگاهی و روی آوردن به سرعت زیاد به جهت تفریح، مرگ تلخی را برای خود رقم می زنند و در این سو خانواده هایی را به داغ از دست دادنشان می نشانند.
خانواده هایی که داغ خشکیدن های آرام آرام زاینده رود را دیدند و دم نزدند به ناگاه می بایست بر دوش خود داغ ناگهانی میوه ی زندگی را ببینند آن هم در شرایطی که به سختی فرزندان را به این سن رساندند و حال می بایست آن غم را در صفحه زندگی به دوش بکشند.
در این راستا ای کاش افرادی که متولی تفریح فرزندان می باشند برای رفع چاره برخیزند و دستی به دست خانواده های ورزنه ای دهند تا ناگهان آسمان آنها را به تلخی حادثه نچیند.
اندر حکایت دیر آمدن های اورژانس:
اینجا ورزنه است نه کل شرق اصفهان که فاصله شهر تا شهر آن گاها به 100 کیلومتر می رسد.
اینجا از اورژانس تا صحنه ی تصادف امشب، 2 کیلومتر راه بیشتر نبود ولی شاید ترافیک های پنهانی جاده، مسیر را از اورژانس تا صحنه حادثه یک ساعت دور کرد.
اینجا اتفاقات، چند مرتبه ای رخ می دهد و نکته هایی قابل تامل در رخداد دوباره آن است.
اگر مشکل را از ریشه حل نکرده و آنرا به دغدغه ای مبدل نکنیم اگر هر روز تیتر اخبار مان ذکر کمبود و کاستی باشد در هیچ گوشی صدایش منعکس و در هیچ چشمی به تصویر کشیده نخواهد شد.
اینجا مشکل چیست؟؟
همه می بایست با مشاهده برخی بی نظمی ها مسئول باشیم و بدانیم که دست به یقه شدن ها زمانی رخ می دهد که دیگر آه از ناله بیشتر شده است و مردم از دلیل آوردن های بی مورد خسته شده اند، پس گاهی دعواهای سر صحنه تصادف را حاشیه سازی نکنید تا مردم را در بین برخی مقصرها، مقصر اصلی نمایان کنید.
اورژانس به عنوان نهاد یا سازمانی فعال می بایست بداند که یک لحظه قصور در انجام ماموریت یک عمر آتشی به جان خانواده ها می اندازد که خاموش شدن آن با هیچ تدبیری انجام نخواهد شد.
مسلما دیر آمدن اورژانس نفسی را از نوجوانی خواهد گرفت که شاید تا آخرین لحظات چشم به راه آمدنشان بود و یا آتشی را از جان نوجوانی خاموش می کرد که تا لحظه آخر فکر خاموش شدن آتش جانش بود و در آخر واضح تر بگوییم دیر آمدن مامورین وظیفه شناس گاها مادری را در نبود فرزند پیر و پدری را خسته خواهد کرد.
امروز از مسئولین گرامی شهر که در مراسمات و بازدید ها همراه مردم هستند می خواهیم که در این امر مهم مردم را یاری کنند تا همه از با هم بودن لذت ببرند.