سرویس: غیر تولیدی » نقلی 14:15 - جمعه 23 خرداد 1393

مهدی رفائی

ذوالجناح منتظر و ذوالفقار تشنه کام، کی می‌آیید ای امام؟

سال‌هاست بر گذرگاه تاریخ، ذوالجناح اسب سپید یال حضرت عباس (ع) منتظر است و ذوالفقار مولا علی (ع) تشنه‌کام انتقام از ظالمان تاریخ است، پس کی می‌آیید ای آقا و امام و سرورم؟

 اصفهان شرق – مهدی رفائی

سال‌هاست نرگسان زمینی از سمت شرقی آمدنت باز می‌شوند تا اولین خوش‌آمد گوی مقدمت باشند ای گل نرگس آسمانی، هزاران هزار مهدی از بزرگ قبیله شیعه به دنیا آمدند تا در رکاب شما باشند و چه قدر هنوز دوریم از مرام شما که سنگینی اجابت دیدارتان سال‌هاست بر قلب محبان سینه‌چاک باقی است، کوتاهی از ما بوده که هنوز 313 فدایی مهدوی نداریم و میلیون‌ها مدعی چشم‌به‌راه هنوز به‌قدر همراهی لحظه‌ای نیز سعادت و لیاقت نیافتند.

سال‌هاست در غروب چشم‌انتظاران، ذوالجناح یال خونین در باد، انتظار نهیب شما در رکابش دارد، گویند با ذوالجناح می‌آیی، همان اسب سپید عاشورایی، همان شاهد اشک‌ها و حماسه‌های کربلا و با ذوالفقار مولا علی (ع) در دست از مشرق خوبی‌ها به مغرب سیاهی، افق را درمی‌نوردی و زمین را از لوث کفار و ظالمان پاک می‌کنی و آن روز است که آرامش ابدی میهمان دل‌های مؤمنان می‌شود، آن روز انتقام سال‌ها جور و بی‌عدالتی بر پیروان عشیره آفتاب را خواهی گرفت و کوه‌ها از بلندی عدالتت سر خم کرده ورودها از عظمتت فرو می‌ایستند.

آقا اینجا هنوز کربلاست، علقمه به علقمه عطش، دست‌های خواهش مرا پس کجا و کی جواب می‌دهی؟ ما هنوز ایستاده‌ایم در هجوم سخت تندباد، با هزار زخم و درد در جگر، وقتش است ای بزرگوار، طاق شد طاقتم دگر، ای بلند سرفراز بیا تا دوباره هم‌سفر شویم، رو به مشرق نجیب زخم، بال در بال آسمان خدا، فصل دلجویی از تمام بشر، فصل سبز رهایی است بیا…

آری ما تشنه زانو زدن مظالم عالم در پیشگاه نگاه آسمانی شماییم تا از شعب ابی‌طالب تا کربلا و از سقیفه تا فرات را از گلوی بنی‌امیه و آل وهب و آل ابوسفیان بیرون بکشی تا دنیا شهد شیرین عدالت را برای بار اول بچشد که هنوز دنیا آبستن حوادث خونین در دنباله خط سرخ کربلاست و هنوز فرزندان شمر و یزید از سر بچه شیعه‌ها مناره می‌سازند و خون مجاهدان علوی را در جام‌های زر و زور می‌نوشند، مگر این‌ها نشانه ظهور نیست؟

1179 سال است که بر گذرگاه تاریخ ایستادیم و انتظار می‌کشیم، هر چه ثانیه‌ها می‌گذرند صدها شهید، قربانی رسالت محمدی و علوی می‌شوند و انتظار آن لحظه که عطر و بوى خوش محمّدى‏(ص) سراسر جهان را یک‌بار دیگر معطر کند. انتظار آن لحظه‏اى که خاطره مظلومیت زهرا و على و فرزندانشان را زنده کنید. انتظار لحظه‌ه‏ایی که در آن طنین: «أین الطالب بدم المقتول بکربلاء» زمین و آسمان را فرامیگیرد.

کجایی‌ ای منتقم کربلا، کجایی‌ ای وارث شهیدان به خون خفته از کربلای حسینی تا کربلای خمینی، اگر ما هم لیاقت نداشته باشیم، آقا شما 313 هزار جوان پرپر شیعه ایرانی در سپاه‌داری، آن‌ها که عاشقانه بر خاک شلمچه و طلائیه سجده خون زدند تا نگذارند، فرزندان یزید پا بر خاک دیار شیعه بگذارند.

ما منتظر تحقق نهایی «جاءالحق و ذهق الباطل» هستیم و می‌دانیم که «ان الباطل کان ذهوقا» ولی ثانیه‌شماری می‌کنیم تا ندای «أین المضطرّ الّذی یجاب إذا دعى» طنین‏انداز شود. منتظر لحظه‏اى که تکیه به دیوار کعبه داده و بانگ برآورید: «أنا بقیّةاللّه، (بقیة اللّه خیرٌ لکم إن کنتم مؤمنین)»، منتظر لحظه‏اى که مستضعفان به امر خداوند وارثان زمین شوند و پرچم «سبز آل‏‌محمّدصلّى الله علیه و آله» در سراسر گیتى به اهتزاز درآید.

تا کی سراغتان را از باد صبا بگیریم و صبا نگران و سرافکنده، روسوی دیگر کند، چشم‌های ابرى منتظران هواى باریدن دارد. هفته‌ه‏اى دیگر نیز بی گل روى مولا سپرى می‌شود، روز میلادی دیگر و نیمه شعبانی مبارک‌تر می‌آید و چه سخت و طاقت‏فرساست: «عزیزٌ علىّ أن أرى الخلق و لاترى ولاأسمع لک حسیسا و لانجوى».

آقا من جمعه حضور می‌خواهم، جمعه آسمانی دیدار و شعبان به هم رسیدن و جهان را از گل عدالت زیروزبر کردن، برایم جمعه‌ها را از نو معنا کنید، من جمعه پر از عطر اتاقی می‌خواهم و پر از شور وصال، خالی از عداوت و ظلم و سرشار از شمیم یاس نبوی و عطر فاطمی، مولای من طاقت ندارم، اگر صبر یعقوب هم داشتیم پشتمان خم‌شده بود، بی‌پناهیم، گرفتار و زخم‌خورده‌ایم، فقط یک نگاه، فقط یک تبسم…

 

یادداشت از : مهدی رفائی– فارس

دیدگاهتان را بنویسید

توجه: از انتشار نظرات توهین آمیز معذوریم.