مادرانهها یک به یک میرسند از راه/ آسمان وعدهگاه دیدار امیر با حاج قاسم
خانم کریمی یکی از مادرهایی است که فرزند نخبهاش یعنی امیر اشرفی از جمله کسانی بود که در حادثه هواپیما به شهادت رسید و حالا از پرچم عزای مادر سادات، عکسهای حاج قاسم و آرزوهایی گفته که در این سقوط گزندی ندیده و تا ابد ماندگار شدند.
به گزارش اصفهان شرق؛ روز گذشته بود که رهبر انقلاب در یکی از بخشهای نمازجمعه تاریخساز به موضوع حادثه سقوط هواپیمای اوکراینی اشاره کردند و از غم بزرگ این حادثه بر دل مردم ایران گفتند.
رهبر انقلاب با ابراز تأسف عمیق از حادثه سقوط هواپیما گفتند: این حادثه بسیار تلخ دل ما را به معنای حقیقی کلمه سوزاند و به درد آورد اما عدهای به تبع رسانههای امریکایی و انگلیسی سعی میکنند این حادثه غمبار را زمینهساز فراموشی آن تشییع پرشکوه و آن پاسخ کوبنده سپاه قرار دهند، البته عدهای جوان و احساساتی هستند اما کسان دیگری هم هستند که حاضر نیستند منافع ملی را درک کنند و پای آن بایستند. آیتالله خامنهای با تسلیت و عرض همدردی صمیمانه با خانوادههای این مصیبت افزودند: از صاحبان عزا و پدران و مادرانی که با قلبهای پردرد در مقابل وسوسه و توطئه دشمنان ایستادند و بر خلاف میل آنها حرف زدند، تشکر و در مقابل آنها تعظیم و تکریم میکنیم.
مادرانهها یک به یک میرسند از راه
در همین زمینه به نامه مادری خطاب به ایشان اشاره داشتند که تصریح کرده بود علیرغم تحمل داغ از دست دادن فرزندشان حاضر نیستند گامی از اهداف انقلاب عقب بنشینند و رهبر انقلاب این روحیه و شهامت در شرایط کنونی را شایسته تکریم دانستند.
این روزها در فضای مجازی و رسانه البته کم نیست چنین نوشتهها و مصاحبههایی که حتی برخی برای مقابله با جنگ روانی دشمن مبنی بر تهمت اصرار و اجبار، در صفحات مجازی و جلسات خصوصی مواردی را مطرح کردند تا نشان دهند به پاس خون شهیدانشان هیچ حرفی را برخلاف میلشان نزده و نخواهند زد.
خانم کریمی یکی از همین مادرهاست که فرزند نخبهاش یعنی امیر اشرفی از جمله کسانی بود که در این حادثه به شهادت رسید. بعد از مصاحبه پدر با رسانهها
حالا نوبت به سرودن مادرانهها برای فرزندی است که پرچم عزای اهلالبیت را در چمدان خود داشت و مصون ماندن این پرچم از گزند آتش سقوط سوژه رسانهها شد.حالا هم مادرش از عکسهای حاج قاسم و آرزوهایی گفته که آنها هم در این سقوط گزندی ندیده و تا ابد ماندگار شدند. مادری که خودش برای سرودن نوای جاودانه از پسرش پا پیش گذاشته و با سحر زبان مادری جادویی از کرامت، مردانگی، اعتقاد راسخ و اخلاق را برای امیر به ارمغان آورده است.
روایت پدر از پسری که عشقش کار فرهنگی بود
امیر اشرفی و همسرش از شهدای حادثه سقوط هواپیما بودند، امیر در سوئیس به همراه همسرش درس میخواند، پدر امیر میگوید: عشقش کار فرهنگی بود و سال گذشته به ایران آمد تا در مراسم اربعین شرکت کند.
پدر امیر که فرزندش برای ادامه تحصیل به دانشگاه ای.تی.اچ زوریخ رفته بود، با بیان این که او عاشق رهبر انقلاب بود، ادامه داد: پیامهای رهبری بر دلش مینشست و حتی خارج از کشور هم سخنان ایشان را دنبال میکرد؛ اربعین سال گذشته همراه با همسرش از سوئیس به بغداد آمد و ما را هم راهی کرد تا در پیادهروی اربعین حضور پیدا کنیم.
پسرم امیر؛ از حاج قاسم چه خبر؟!
دلنوشته زیر، متن مادرانههای خانم کریمی در فراق فرزند شهیدش امیر اشرفی است که در دیدار این فرهنگی باسابقه است در جمع شاگردان سابقش مطرح و با تأئید این مادر شهید برای انتشار در رسانهها، توسط یکی از همین شاگردان به رشته تحریر درآمده است:
«سلام امیرم!
خوش آمدی به خانه خوش آمدی به وطن خوش آمدی به اصفهان.
دل نگرانت بودم مادر!
میترسیدم هیچگاه برنگردی.
میترسیدم هیچگاه پیدایت نکنند.
میترسیدم هیچگاه نتوانم سر مزاری بیایم و دلتنگیهایم را ناله بزنم.
درست است که وقتی پیکر تو را برایم آوردند، ظاهراً قد و قامت رعنایت و چهره زیبا و دوستداشتنیات را ندیدم ولی همین یک ذره نشانه که دلم را به آن خوش کنم هم برای من مادر کافی است.
خوب شد آمدی. خوب شد برگشتی. خوب شد دیدمت تا همین یک ذره نشانه را در آغوش بگیرم و یک دل سیر گریه کنم.
مهربانم! راستی الآن کجایی و چه میکنی؟ امیر ناقلای من! نکند با فاطمه در مکان مخصوص شهدا مشغول سیر و سیاحت هستی و مادر را از یاد بردهای. اما اشکالی ندارد همین که بدانم روز قیامت شفاعتم را میکنی کافی است.
امیرم! تو خیلی مهربان بودی و حال روحی و جسمی همه اعضای خانواده همیشه برایت مهم بود. ببخشید که حالا باید برایت بگویم که پدرت خیلی بیتابی میکند، برادرانت خیلی ناله میکنند. بیا و خودت دلداریشان بده. من هرچه با آنها سخن میگویم اثر زیادی نمیکند. خودت برایشان دعا کن. خودت بیا و برایشان بگو که اینها همه امتحانی است بسیار بسیار سخت اما برای رشد و بزرگ شدن ما.
راستی آنجا حاج قاسم را دیدی؟ حتماً دیدهای. همان که عکسها و پوسترهایش را در چمدانت گذاشته بودی تا بروی و دم در سازمان ملل در سوئیس راهپیمایی راه بیندازی و محکوم کنی کشتن وقیحانه مردی که همه با هر عقیده و مسلکی دوستش داشتند و ثمره ریختن خونش وحدت و همدلی بود.
راستی اگر حاج قاسم را دیدی چیزی از وقایع این چند روز که بین مردم رخ داده است به او نگوییها. آخر یک وقت بنده خدا فکر کند که ثمره خونش بر باد رفته است.
امیرم! عزیز دل مادر!راستی لحظه مرگ، امام حسین به استقبالت آمدند؟ همان که به همراه همسر مهربانت، در غربت و در اولین شب محرم در خانهتان برایشان روضه گرفتید. راستی حضرت زهرا(س) چطور؟ ایشان هم لحظه رفتنت از این دنیا آمدند؟ چه سؤالی است که من میپرسم. مگر میشود برای کسی که میخواست نامشان و یادشان را در آن سر دنیا زنده نگه دارد نیامده باشند. یادت هست چقدر با حوصله پرچمهای عزا حضرت زهرا(س) را در چمدانت جا میدادی. همان پرچمی که تنها چیزی بود که بعد از سقوط هواپیما نسوخته بود و سالم پیدا شد.
پسرم! میدانستم که بسیار پیگیری و آن قدر بالا و پایین میروی تا بالاخره به آنچه میخواهی و برای خودت برنامه ریختی برسی.
بفرما این هم ایران. مگر همیشه نمیگفتی من نرفتم که برنگردم. مگر همیشه نمیگفتی اگر روزی ذرهای در دلم محبت ماندن ایجاد شد همان روز برمیگردم تا آن محبت بیشتر نشود. مگر همیشه نمیگفتی با کسانی که میخواهند در آن کشور برای همیشه بمانند رفت و آمد نمیکنم تا مبادا نمکگیر نشوم. مگر نگفتی اگر جنگ شد درس را رها میکنم و بازمیگردم. مگر همیشه از پایاننامه دکترایی که با احوالات کشور خودت سازگاری نداشت ناراحت نبودی.
مگر نه اینکه میخواستی حتماً برگردی و به مردم ایران خدمت کنی.
بفرما عزیز دل مادر! این هم ایران.
میخواستی برگردی و حالا هم به خواستهات رسیدی برگشتی و چه بازگشت شکوهمند و تکاندهندهای.
عزیز دل مادر! درست است که ظاهراً کنارم نیستی اما آرمانهایت و اهدافت و آرزوهای بلند و زیبایت برای همیشه در قلبم خواهد ماند و به دوستانت و معلمانت که بیوقفه اشک میریختند گفتم که اگر امیر را دوست داریم بیایید تا برنامههایی که در سر داشت را ادامه دهیم و همه اتفاقنظر داشتیم که دوستداشتنی کار نزد تو کار فرهنگی بود و حتی میخواستی وقتی که برگشتی معلم بچههای راهنمایی بشوی.
امیرم! برای ما جاماندگان در این دنیای غریب و فراق کشیده از ولی خدا دعا کن.
برای صبرمان، برای آرامش و یقینمان، برای عقلانیت و انصافمان، برای تلاش و مسئولیتپذیریمان و برای اینکه خداییتر باشیم.
حالا که آنجایی برای مسؤولانمان هم دعا کن. دعا کن بیشتر خودشان را کنار و هم سطح مردم ببینند و دعا کن از روز حسابرسی بیشتر بترسند.
امیرم! عزیز دلم! خوشحالم که از امروز، تو دیگر فقط پسر من نیستی. پسر یک ملتی. با همه وجود منتظرت میمانم. شاید ظهور نزدیک باشد و من دوباره تو را در همین دنیا ببینم».
انتهای پیام/فارس