دزدی یک میلیاردی خواستگار40ساله از خانه دختر17ساله/بعد از سرقت به ترکیه رفتیم و همانجا کورش غیبش زد
من و همسرم بچه دار نمیشدیم. سالها قبل دختری را به فرزندخواندگی قبول کردیم. نازنین بعد از چند سال فهمید که فرزند واقعی ما نیست اما مشکلی با این موضوع نداشت.
به گزارش اصفهان شرق؛ مرد میانسالی با پلیس تماس گرفت و از سرقت طلاها و دلارهای داخل خانهاش خبر داد و گفت در کار خرید و فروش فرش هستم و چند روز قبل برای معاملهای به یکی از شهرهای شمالی کشور رفته بودم. وقتی به خانه برگشتم شوکه شدم. همسرم بیهوش روی زمین افتاده بود و از دخترم نیز خبری نبود. همسرم را به بیمارستان بردم. پزشک معالجش گفت اگر کمی دیرتر او را آورده بودید جانش را از دست میداد. علت بیهوشی او مسمومیت عنوان شد، ابتدا تصور میکردیم همسرم دست به خودکشی زده است. اما زمانی که به هوش آمد راز این ماجرا را برملا کرد.
مرد تاجر در ادامه گفت: من و همسرم بچه دار نمیشدیم. سالها قبل دختری را به فرزندخواندگی قبول کردیم. نازنین بعد از چند سال فهمید که فرزند واقعی ما نیست اما مشکلی با این موضوع نداشت. همسرم درباره شب حادثه گفت که نازنین به میهمانی رفته بود و بعد از بازگشت مقداری کیک آورد و گفت کیک تولد دوستش است. اما بعد از خوردن کیک بیهوش شد.
زمانی که همسرم از بیمارستان ترخیص شد و او را به خانه آوردیم تازه متوجه شدم که تعدادی فرش قیمتی و طلاها و دلارهایم که حدود یک میلیارد تومان ارزش داشت به سرقت رفته است.
این درحالی است که در این مدت از نازنین خبری ندارم و هر چه با تلفن همراهش تماس میگیرم خاموش است. مطمئنم دزدی کار دختر خواندهام است و از شما میخواهم که او را پیدا کنید.
بازگشت از ترکیه
درحالی که تحقیقات برای یافتن رد و سرنخی از نازنین ادامه داشت، چند روز بعد مأموران پلیس پایتخت متوجه شدند که نازنین به سفارت ایران در ترکیه رفته و با کمک آنها به ایران بازگشته است. بدین ترتیب تحقیقات از دختر جوان آغاز شد و او گفت: چند ماه قبل در فیسبوک با مرد 40 سالهای بهنام کوروش آشنا شدم. کوروش چهره خوبی داشت و مدعی بود که وضع مالی خوبی هم دارد. بعد از مدتی او به من ابراز علاقه کرد. حتی به خواستگاریام آمد اما پدرم با این ازدواج مخالفت کرد. پدرم در تحقیقات متوجه شده بود کوروش یک بار ازدواج کرده اما از همسر اولش جدا شده است .از طرفی فهمید کوروش سابقه کیفری داشته و به اتهام جعل در زندان بوده است.
پدرم به هیچ عنوان حاضر نشد ما ازدواج کنیم اما من عاشق کوروش شده بودم. او که علاقه مرا به خودش دید میگفت تو دختر خوانده این خانواده هستی و برای همین هم هست که دل شان نمیخواهد خوشبخت شوی.
دختر جوان گفت: با پیشنهاد کوروش به بهانه شرکت در جشن تولد، کیکی تهیه کرده و داخل آن داروی بیهوشی ریختیم. بعد از اینکه مادرم کیک را خورد و بیهوش شد در خانه را برای کوروش باز کردم و او وارد شد و تمام طلاها و دلارهای پدرم را سرقت کردیم. چند روزی در خانه یکی از دوستان کوروش ماندیم و درنهایت قاچاقی از کشور خارج شدیم. کوروش میگفت میخواهد مرا به استرالیا پیش خانوادهاش ببرد .
با هم به ترکیه رفتیم و دو روزی در هتل بودیم روز سوم کوروش به بهانه اینکه میخواهد به سراغ یکی از اقوامش در ترکیه برود مرا ترک کرد و دیگر برنگشت. من که نه پولی داشتم و نه آشنایی برای کمک درمانده شده بودم تا اینکه یک ایرانی را دیدم و به من پیشنهاد داد که حتماً به سفارت ایران در ترکیه بروم و خودم را معرفی کنم.
من هم به سفارت رفتم و با کمک آنها به ایران برگردانده شدم.
زمانی که همسرم از بیمارستان ترخیص شد و او را به خانه آوردیم تازه متوجه شدم که تعدادی فرش قیمتی و طلاها و دلارهایم که حدود یک میلیارد تومان ارزش داشت به سرقت رفته است.
این درحالی است که در این مدت از نازنین خبری ندارم و هر چه با تلفن همراهش تماس میگیرم خاموش است. مطمئنم دزدی کار دختر خواندهام است و از شما میخواهم که او را پیدا کنید.
بازگشت از ترکیه
درحالی که تحقیقات برای یافتن رد و سرنخی از نازنین ادامه داشت، چند روز بعد مأموران پلیس پایتخت متوجه شدند که نازنین به سفارت ایران در ترکیه رفته و با کمک آنها به ایران بازگشته است. بدین ترتیب تحقیقات از دختر جوان آغاز شد و او گفت: چند ماه قبل در فیسبوک با مرد 40 سالهای بهنام کوروش آشنا شدم. کوروش چهره خوبی داشت و مدعی بود که وضع مالی خوبی هم دارد. بعد از مدتی او به من ابراز علاقه کرد. حتی به خواستگاریام آمد اما پدرم با این ازدواج مخالفت کرد. پدرم در تحقیقات متوجه شده بود کوروش یک بار ازدواج کرده اما از همسر اولش جدا شده است .از طرفی فهمید کوروش سابقه کیفری داشته و به اتهام جعل در زندان بوده است.
پدرم به هیچ عنوان حاضر نشد ما ازدواج کنیم اما من عاشق کوروش شده بودم. او که علاقه مرا به خودش دید میگفت تو دختر خوانده این خانواده هستی و برای همین هم هست که دل شان نمیخواهد خوشبخت شوی.
دختر جوان گفت: با پیشنهاد کوروش به بهانه شرکت در جشن تولد، کیکی تهیه کرده و داخل آن داروی بیهوشی ریختیم. بعد از اینکه مادرم کیک را خورد و بیهوش شد در خانه را برای کوروش باز کردم و او وارد شد و تمام طلاها و دلارهای پدرم را سرقت کردیم. چند روزی در خانه یکی از دوستان کوروش ماندیم و درنهایت قاچاقی از کشور خارج شدیم. کوروش میگفت میخواهد مرا به استرالیا پیش خانوادهاش ببرد .
با هم به ترکیه رفتیم و دو روزی در هتل بودیم روز سوم کوروش به بهانه اینکه میخواهد به سراغ یکی از اقوامش در ترکیه برود مرا ترک کرد و دیگر برنگشت. من که نه پولی داشتم و نه آشنایی برای کمک درمانده شده بودم تا اینکه یک ایرانی را دیدم و به من پیشنهاد داد که حتماً به سفارت ایران در ترکیه بروم و خودم را معرفی کنم.
من هم به سفارت رفتم و با کمک آنها به ایران برگردانده شدم.
بهدنبال اظهارات دختر 17 ساله تحقیقات برای دستگیری کوروش ادامه دارد.
رکنا
دیدگاهتان را بنویسید