روایتی از شهید رفیعی؛
از بوسیدن کف پای مادر تا شرط باهم بودن همسر
دختر کوچکتر با دلبریهای کودکانهاش، توجه ما را به خودش جلب میکند، شاید هنوز غم بیپدری را باور نکرده و یا قلب کودکانه او ایمان دارد که شهدا زندهاند و حضور پدر را در کنار خود احساس میکند.
حوالی ساعت 19 شانزدهم آبان ماه بود که در جریان درگیری مأموران پلیس اصفهان با اشرار مسلح و قاچاقچیان مواد مخدر ستوان یکم محمود رفیعی، یکی از افسران دلاور و شجاع ناجا در راه امنیت مردم، جان خود را فدا کرد و به درجه رفیع شهادت نائل آمد.
این حادثه در نزدیکی زندان دستگرد اصفهان اتفاق افتاد در شرایطی که ماموران پلیس 2 نفر از قاچاقچیان را به همراه مقادیری مواد مخدر دستگیر کرده و در حال انتقال آنان بودند که 4-5 نفر از همدستان اشرار، مسیر خودروی پلیس را سد کرده و درگیری رخ میدهد، در جریان این درگیری ستوان یکم محمود رفیعی با اصابت گلوله به شهادت میرسد اما قاچاقچیان بلافاصله مورد تعقیب مأموران پلیس قرارگرفته و صبح 17 آبان ماه یعنی تنها چند ساعت پس از شهادت این سرباز اسلام، دستگیر شدند.
از آنجا که مجموعه خبرگزاری فارس تجلیل احترام به خانوادههای معزز شهدا که از سرمایههای اصلی نظام انقلاب اسلامی هستند را بر خود وظیفه میداند، چند تن از خبرنگاران این خبرگزاری بهمنظور تجدیدعهد با آرمانهای شهدایی که مظلومانه و جان بر کف در مقابل سوداگران مرگ ایستادگی کرده تا جوانان این کشور در امنیت زندگی کنند در منزل این شهید بزرگوار حاضر شدند.
شما حماسه سرودید و ما به نام شما فقط ترانه سرودیم
حضور در خانه و میان خانواده شهدا سخت است چراکه باید در جمعی حضور پیدا کنی که شعر حماسه و ایثار را از عمق جان سروده و با خون عزیزان خود بر صفحه روزگار نگاشتهاند و شعارهایی که امثال منِ بر ساحلِ آرامش نشسته، در فداکاری و خدمت برای اسلام و انقلاب سر میدهیم را عاشقانه با تمام توان به انجام رساندهاند و بهشت رضای الهی را به بهای جان شیرین معامله کردهاند.
در بدو ورود
در بدو ورود به منزل شهید رفیعی دلهایمان بیهوا، در هوای عطر شهادت نغمه سر داد که «ما سینه زدیم و بیصدا باریدند/ از هرچه که دم زدیم آنها دیدند».
شکوه و عظمت سادگی خانه شهید آنچنان تمام وجودمان را گرفت که گویی در آسمانها مهمان ملائک شدهایم که شاید گزاف نباشد این تعبیر چراکه «رسد آدمی بهجایی که بهجز خدا نبیند/ بنگر که تا چه حد است مقام آدمیت».
زیر باران سادگی این خانه و اهالی باصفایش خیس محبت شدیم اما بهزودی غم شیرینشان بغضی شد در گلوهایمان که راه سخن گفتن را بسته بود اما باید میگفتیم، میشنیدیم و میآموختیم؛ از بزرگی شهید و صبر همسر تا سختی فراق و بیقراری مادر.
از جلال سادگی خانه که عبور کردیم، قاب عکس شهید بالباس نظامی محکم و استوار، دیوار خانه را نگهداشته بود و لبخند گرم خود را نثار دخترانش میکرد، دو دختر یکی 11 سال و دیگری سه سالهای که غریبانه در نبود پدر، آرام و بیصدا میبارید و یاد آن یتیم سال 61 هجری را در قلبها زنده میکرد.
قلب سهساله او ایمان دارد که شهدا زندهاند
دختر کوچکتر با دلبریهای کودکانهاش، توجه ما را به خودش جلب میکند، شاید هنوز غم بیپدری را باور نکرده و یا قلب کودکانه او ایمان دارد که شهدا زندهاند و حضور پدر را در کنار خود احساس میکند.
قرار باهم بودنمان
همسر شهید، محکم و صبور، از اخلاق خوش محمود در خانه میگوید، از اینکه وقتی از سرکار میآمد، تمام خستگی را پشت در میگذاشت و همبازی بچهها میشد، با چشمانی اشکبار و دلی تنگتر از همیشه میگوید یک روز قبل از شهادت قرار باهم بودنمان در بهشت را اینگونه بیان کرد: «اگر میخواهی در بهشت کنار هم باشیم، نماز اول وقتت را فراموش نکن».
میخواهم بهشت را ببوسم
مادرش با گریه حرف میزد و داغ فرزند برایش تازه و ناگوار است، اما با سادگی و ذوق تمام از دلدادگی محمود و همسرش تعریف میکند و میگوید زندگی اینان از یک قاب عکس محمود بالباس نظامی که روی طاقچه دلبری میکرد، شروع شد و در جواب ما که دعای شهادت خواستیم، سلامتی ما را آرزو میکرد و میگفت که خدا کند هیچ پدر و مادری داغ فرزند نبیند.
اشکهایش سرازیر میشود و از عادت بوسه زدن محمود بر کف پایش میگوید که میگفت «مگر نه اینکه بهشت زیر پای مادر است، میخواهم بهشت را ببوسم».
و خواهری که بیقرارتر از همه در کنج اتاق نشسته بود و گویا اصلاً قرار نبود قراری به دل بیقرارش بیاید که ناگاه به یاد وداع خواهر و برادری در کربلا افتادم که خواهر با ناامیدی میخواند: مهلا مهلا…
خانواده شهید بیش از آنچه که فکر میکردیم از این دیدار یک ساعته خوشحال شدند؛ یکی از اهالی خانه که گویی سر دلش باز شده بود از بنیاد شهید گلایه کرد که تمام کاری که در این مدت انجام دادهاند ارسال یک بنر تسلیت با پیک موتوری! بوده است؛ از فرماندهی انتظامی استان هم توقع سرسلامتی حضوری داشتند که هنوز میسر نشده است.
مراسم چهلمین روز شهادت ستوان یکم محمود رفیعی پنجشنبه (امروز) ساعت 14 الی 15:30 در محل خیمه حسینی گلستان شهدا برگزار شد.
انتهای پیام/