بازنشر گفتگو با مادر شهیدان وندایی:
جانماز خونين پسري که بعد از 27 سال هديه روز مادر شد
مادر شهيدان وندايي گفت: سه فرزندم را با افتخار راهي دفاع از کشور کردم به اميد آن که همنشين علي اکبر حسين شوند.
به گزارش پایگاه خبری تحلیلی اصفهان شرق: چند وقتي مي شد که رنگ و بوي روز مادر و انتخاب مادر نمونه جهت مصاحبه حواسم را به کلي پرت کرده بود مجلات، رسانه ها و پرسوجو از مادران که افتخار براي کشور آفريدند سر تيتر قرار ملاقات با مادري نمونه در راستاي نشان دادن به کساني است که مقام زن بودن را به فرهنگ غلط غربي مي فروختند.
قفل گفتگو با مادر شهید به دست حضرت زهرا گشوده شد و جیران یوسفی مادر سه شهید از روستای تیمیارت از توابع براآن شمالی را به ما نشان داد.
شنیدن نام مادر سه شهید مسئولیت من را در ادامه دادن باقی راه سنگین تر می کرد و آنرا از هدیه ای که این مادر به خدای خود تقدیم کرده بود به آسانی فهمیدم.
وقتی که نام مادر نمونه را بر او نهادم با تبسمی کوتاه و اشاره به مصایب حضرت زینب دست رد بر گفته من کشید.
جيران از محمد حسن شهيدش گفت که از خدا درخواست کرده بود تا اولين شهيد خانه وندایی شود، سال 62و در عمليات خيبر انتظار محمد حسن براي ديدار امام حسين پايان يافت و آغاز انتظار 13 ساله مادر شد.
محمد حسن علي اکبر 18ساله خيبر بود و مفقودالاثر شدنش تاج مادر شهيد را بر سر جيران نهاد، محمد عقد کرده بود ولي عقد آخرت را بر دنيا ترجيح داد، آرپيچي زن بود و آتش گرفتن کوله پشتي اش او را از ادامه را منصرف نکرد.
خواهرش ميگفت پاي برادرم به سبب ترکش حس راه رفتن نداشت ولي خدا مي خواست تا با پاي مجروح در راه ولايت آسماني شود.
در ادامه گفتگو مادر از اروند رود و خاطرات پاسدار شهیدش و 6 یادگار به جا مانده از سلطان علی پرداخت و گفت:
فرزندم مرد انقلاب و مبارزه با طاغوت بود
فرزندم مفقودالاثر اروند رود و غواص کربلای 4 بود……..
از طرز بیان مادر شهیدان فهمیدم که در کنار کسی که در کارنامه اش استقامت و صبر بود نمیتوانست از ایثار و صبوری گفت و همین امر برخی سوالات پیش روی گفتگو را محو می کرد.
غواص کربلاي 4جيران 10 سال بعد از شهادت در آبهاي رودخانه اروند به آغوش مادر بازگشت. خواب سلطان علي چه زود تعبير شد و اين جمله اي بود که مادر در ادامه گفتگو به ما گفت: سلطان علي قبل از عمليات خواب ديده بود که شهيد شده و جنازه اش کوچک بود و از همه ميخواست تا او او را به خاک نسپارند تا هم محله هاي شهيد آبادي به ديدار او بيايند و تعبير خوابش را بعد از 10 سال گرفت و در لباس غواصي اش بعد از 10 سال انتظار مادر و فرزندانش را پايان داد.
جیران مادر شهیدی بود که شهید 18 ساله در بانه کردستان شد و در ادامه گفتگو با لبخند خاطره قد کشيدن لحظه اي صفرعلي را برايمان بازگو کرد.
صفرعلي سن کمي داشت و حوزه درس ميخواند به سبب قد کوتاهش او را به جبهه نميبردند ولي او که عشق شهادت داشت با جايگزاري مقوا در پوتينش قد کشيد و به جبهه رفت و 18ساله ي سال 66 کردستان ايران شد.
هم رزمش ميگفت: بيرون از سنگر بودم که سنگر با اصابت تير دشمن قرار گرفت و صفر علي از ناحيه پهلو زخمي و به شهادت رسيد.
جيران هنوز صورت کبود فرزندش را که جاي بوسه هاي برف و باران کردستان بود به ياد داشت.
چيزي که برايمان زيبا بود جانماز و عطر برادر در نزد خواهرش بود که هنوز رنگ خون صفرعلی بر رویش هنر نمایی می کرد و در این زمان بود که خواهر جانماز و عطر صفر علی را بعد از گذشت 27 سال به دستان مادر هدیه کرد.
از مادر سه شهید پرسیدم آرزوي ديرينه اش چيست و حاجيه جيران يوسفي ديدار رهبرش را آرزوي سالهايي دانست که انتظارش را ميکشد.
سوال هاي ما در برابر احساس مادر شهيد رنگ مي باخت و اين زماني بود که مادر برايمان مصيبت حضرت زينب را خواند و سخن آخرش را پاسداري از ذره ذره خاک کشور تا آخرين قطره خون خود و باقي فرزندانش قلمداد کرد
عالي بود . خسته نباشي
احمد وندایی هستم ازقزوین.میخواستم بدونم این شهدای عزیز اصالتا آذری زبانن؟چون ما هم دوتا شهید داریم به نام های اصغرومحمد.
با سلام خدمت شما آقای احمد وندایی و تشکر از اینکه این مطلب خبری را مطالعه کردین بنده یکی از اقوام این خانواده ی شهیدان هستم امشب به طور اتفاقی سوال شمارا دیدم و به نوبه خودم دوست داشتم سوال شمارا پاسخ بدم و از اینکه یکسال پیش سوالتونو پرسیدن شرمنده شدیم که کسی جواب نداده.
این خانواده ترک زبان هستن ولی ترک آذری نیستن.
و متاسفانه این مادر شهیدان وندایی دیشب به رحمت خدا رفتن و روح ملکوتیشان به شهدای عزیزش پیوست و امروز به خاک سپرده شدن.
شادی روحش صلوات
سلام بله ما وندایی آذری زبان هستیم
سلام برمادران زینب گونه….آفرین برغیرت وصبرتان.شهادت پسرانت مبارک باد