دلنوشته ای بنام انتظار
میدانم باکدامین زبان شرح بدهم درد دوری ات را.
حسن آبادی ها نوشت:
اصلا مگر میشود بیان کرد این درد جان سوز را.درد دوری ات میسوزاند تمام جان ماتم زده ام را و من مثل همیشه در غم این دوری در آشوبم.
آقای من بیا که بودنت می ارزد به تمام این بهارهای بی معنا و بی روح.
مهدی جان تقویم ما هنوز بهاری ندیده است، بیا و با آمدنت بشکن سکوت یخ زده انتظار را.
آقا جان ما بهار را بدون شما نمیخواهیم زیرا که بهار همه طراوتش را مدیون یک گل است…..و آن گل زیبای نرگس.
براستی که بهار و عید ما آن روزی است که امام زمان ما بر بلندای کعبه ندای اناالمهدی سر میدهد.
بیایید برای آن روز زیبا دعا کنیم.
ودرپایان مینویسم……حرفهایم که فایده نداشت…مینویسم اگر روزی رفتم…شاید بماند برایتان آقا………….مینویسم…مینویسم…منتظرت خواهم ماند
اللهم عجل لولیک الفرج
دیدگاهتان را بنویسید