جزئیاتی از شهادت شهید صیاد شیرازی/ تور منافقین صیاد را صید کرد
در این سرزمین، مردی میزیست که او را “صیاد” مینامیدند؛ نام و نشانی که شایسته فردی بود که با خوبی ها و کمالاتش، دلها را صید میکرد.
صبح شنبه 21 فروردین 1378، زمانی که او فرازهای آخر دعای عهد را زمزمه می کرد، مقابل خانه اش منافقی نشسته به انتظار، انتظاری از جنس انتظار ابن ملجم اما این بار نه علی (ع) در محراب است، بلکه قرار است این بار مالک اشتر سیدعلی با تیغ خوارج انقلاب علوی به شهادت برسد.
اما به چه جرمی باید صیاد دل ها شهید شود؟ شاید هم به جرم فرماندهی ارتش علی درجنگ با معاویه!
صیاد، ساده و صمیمی ولی الگوی عزت و جوان مردی بود. هنوز او را به خوبی نشناخته و جایگاه بلندش را درک نکرده بودیم که باخبر شدیم منافق درماندهای خود را در لباس رفتگر شهرداری پنهان میکند تا هنگام خروج امیر دلها از خانه، خون همیشه جوشان او را مقابل چشم فرزندش بر زمین بریزد.
مهاجم ناشناس در پوشش کارگر رفتگر به محض خروج شهید صیادشیرازی از منزل و در حال سوار شدن به اتومبیل خود، به وی نزدیک شد و تیمسار شیرازی وقتی متوجه آن مرد رفتگرنما شد، منتظر ماند تا او خواسته اش را بیان کند. مرد مهاجم پاکتی را به دست صیاد شیرازی داد تا آن را بخواند و او در حال بازکردن پاکت بود که ناگهان مرد ناشناس با سلاحی که پنهان کرده بود وی را هدف چند گلوله از ناحیه سر، سینه و شکم قرار داد و از محل حادثه گریخت.
با گذشت زمان کوتاهی، گروهک تروریستی منافقین به طور رسمی و علنی بر گناه خویش اعتراف کرد و ریختن خون این انسان بزرگ را به گردن گرفت.
درماندگان منافق چنین پنداشتند که اگر یک نفر مانند صیاد از این جامعه جدا شود، جایی برای حضور خیالی آنان گشوده خواهد شد، ولی خواب و خیال خام آنها هنگامی برملا شد که با چشمان کورشان تماشا کردند محبوب و مراد دل صیاد، در مراسم تشییع سرباز وفادارش حاضر شد و مقابل چشم جهانیان، بوسه عشق را در کام جان صیاد، جاودان نمود.
صبح روز بعد از خاکسپاری، خانواده اش نماز صبح را خواندند و از آن طرف رفتند بهشت زهرا(س)، سر قبر صیاد، اما پیش از آنها کسی دیگر هم آمده بود و آن، پیر و مقتدایش امام خامنه ای بود. رهبری فرمودند: دلم برای صیادم تنگ شده، مدتی است ازش دور شده ام …
گزارش از سید مصطفی میرزاباقری