فیلمی که هیچ نسبتی با زندگی ایرانی اسلامی ندارد!
خودکشی فرهنگی در فیلم «ایتالیا ایتالیا» ساخته کاوه صباغ زاده
در زمانی که جامعه ما با معضلاتی درگیر است که بسیاری از آن ها – مثل نرخ بالای طلاق، تجمل گرایی، افزایش فحشا- زاییده رواج سبک زندگی غربی است تعجب برانگیز است که به چنین فیلم هایی مجوز ساخت داده می شود
به گزارش اصفهان شرق، «گاهی اوقات یک نفر علاقه مند می شود که برای ایتالیا فیلم بسازد. این یک میل محترم است برای یک نویسنده؛ برای یک کارگردان؛ برای یک فیلمساز. فیلم هم که یک اثر شخصی است که فیلمساز می سازد و در سالن عمومی، اکران عمومی می کند با این استدلال که هرکه خواست می بیند و هر کس که نخواست آن را نمی بیند. ضمن اینکه اگر فیلمساز اثر شخصی خودش را نسازد که ناگزیر سفارشی ساز خواهد شد و فیلم اش لابد آکنده از تزویر و دروغ می شود. پس اصلا فیلمساز باید یک اثر شخصی بسازد. خواه درباره ایتالیا، خواه درباره هر علاقه شخصی دیگر.»
این یک توجیه است برای اتفاقی که در فیلم «ایتالیا ایتالیا» ساخته رخ داده است. اگر بیاییم و بپذیریم که فیلمساز مختار است که هرچه بخواهد بسازد و مسئول و پاسخگو درباره چیستی آن نیست و همین که بتواند خطوط قرمز ممیزی را دریپل بزند کفایت می کند و دیگر هیچ چیزی قرار نیست او را محدود کند می توان پذیرفت که کسی اینگونه فیلم بسازد.
اصلا می شود به نحو دیگری نیز ایتالیازده بودن فیلم را توجیه کرد:
«اساسا یک نویسنده می تواند فیلم اش را در هر بستر داستانی که مناسب دید روایت کند. به اصطلاح فنی تر اتفاقات داستان تنها «مک گافین» یا همان «بهانه داستان» است و این بهانه هرچیزی می تواند باشد. زمانی فیلمساز تشخیص می دهد بستر داستانی اش باید علاقه یک نفر به فرهنگ ایتالیایی باشد، یک زمان تشخیص می دهد بستر داستانی اش علائق همجنس گرایانه باشد، یک زمان تشخیص می دهد بستر داستانی اش خیانت و بی غیرتی باشد و در تمامی این بستر های داستانی، صرف خوب یا بد بودن آن بستر مهم نیست و چیزی که مهم است توانایی آن برای حمل روایت نویسنده از ماجراها و تحولات شخصیت های داستان اش است. پس زیر ذره بین گذاشتن بستر داستانی این فیلم- ترویج سبک زندگی غربی خصوصا ایتالیایی- یا هر فیلم دیگر، از اساس کاری اشتباه است.»
شاید اگر کسی بگردد توجیهات دیگری را نیز می تواند برای اتفاقی که «ایتالیا ایتالیا» رقم زده است پیدا کند. با این توجیهات می توان به خودمان به زور بقبولانیم که اگر در فیلم مدام از سبک زندگی ایتالیایی حرف زده می شود و آن را با تمام لوازمش همچون: زندگی فارغ از معنویت، بی غیرتی، بی بند و باری و… به نمایش می گذارد؛ اشکالی هم ندارد و خیلی هم عادی و معمولی است.
هنرمند مسئول است!
اما یک دیدگاه نه چندان مهم! در عرصه نظریه پردازی هنر وجود دارد که می گوید: «هنرمند نسبت به اثری که تولید می کند مسئول است. با توجه به فراگیری و عمق تأثیر یک فیلم، باید نسبت به صالح یا فاسد بودن آن تولید هنری، حساس بود و بیش از هر کس، خود هنرمند است که باید پاسدار این صلاح و فساد باشد، هم از آن جهت که خالق آن است و هم از آن جهت که بهتر از هرکسی می تواند از چیستی اثر هنری خود باخبر باشد.»
همچنان که عموم هنرمندان و منتقدان هنر، دیدگاه بالا را «نه چندان مهم» دانسته اند ما هم می توانیم به سادگی از جملاتش رد شویم و آن را نوعی ایدئولوژیک کردن هنر و شعاری زده کردن آن قلمداد کنیم.
اما «ایتالیا ایتالیا» چه چیزی در خود دارد که چنین مناقشاتی را می تواند به دنبال خود بکشاند؟
این فیلم به لحاظ فنی در لحظاتی، بسیار درخشان و در لحظاتی شدیدا ضعیف و غیراستاندارد است. به عبارت دیگر این فیلم به احتمال قوی فیلمی بسیار ضعیف از فیلمسازی است که قرار است بسیار قوی بشود. شاید چنین تجربه ای از حیث فرمی، تمرین و قدمی بسیار بلند و موثر برای «کاوه صباغ زاده» باشد تا او در آینده نزدیک بتواند به عنوان یک فیلمساز خلاق و توانمند در سینمای ایران شناخته شود.
فیلم به دلیل رخنه در ذهن و ذهنیت شخصیت اصلی، خیالات و خاطرات او را در واقعیات و ماجراهای زندگی روزمره او گره می زند و از این منظر، فیلم ناگزیر به چنین خلاقیت های فرمی رو می آورد. از آنجایی که شخصیت اصلی ذهنی فانتزی و اساسا رویا پرور دارد، فیلم گهگداری لحن فانتزی و شاید کمدی پیدا می کند و می توان گفت در لحظاتی موفق می شود مخاطب را بخنداند. در همین قسمت است که جسارت و خلاقیت فیلمساز خودش را نشان می دهد. اما از آنجایی که این خلاقیت ها در کلیت اثر یکپارچه نمی شود با تعدد لحن در فیلم مواجه هستیم.
پایان بندی ضعیف فیلم
یکی از کلیدی ترین نقاطی که می توان توانایی یا ناتوانی یک فیلمنامه نویس را تشخیص داد، نحوه پایان دادن به فیلم است که در بسیاری از تولیدات حال حاضر سینمای ما این ناتوانی به طرز چشم گیری در چشم می زند. بسیاری هم آن را به گردن مفاهیمی همچون «پایان باز» یا «مشارکت مخاطب» می گذارند.
اما این مفاهیم جایگاه خود را دارد و نمی تواند وسیله ای باشد برای پوشاندن ضعف نویسنده در جمع و جور کردن قصه. پایان این فیلم هم مستثنا نیست. فیلم در جایی تمام می شود که تنش های زوج، به اوج می رسد و مخاطب در آن نقطه اوج که زن مایل به ترک و مرد مایل به وصل است میان زمین و هوا معلق می ماند. چنین پایان بازی با این فیلم به عقیده نگارنده، جور در نمی آید.
وزارت ارشاد برای این مناقشات پاسخگو باشد
اما چیزی که باعث می شود این فیلم، مناقشاتی که در ابتدای متن اشاره شد را به دنبال بیاورد هیچ کدام از موارد فنی فیلم نیست. مسئله این است که این فیلم، در حین روایت تمایلات ایتالیا پرستانه شخصیت اصلی، ناخودآگاه و در کمال زیبایی نوعی سبک زندگی ارائه می شود که هیچ نسبتی با زندگی ایرانی یا زندگی اسلامی ندارد.
می توان گفت که: «حالا مگر اتفاقی می افتد که یک فیلم در میان این همه فیلم ها بیاید و زیبایی های سبک زندگی ایتالیایی را نشان دهد؟» جوابی که می توان داد این است که:
«در زمانی که جامعه ما با معضلاتی درگیر است که بسیاری از آن ها – مثل نرخ بالای طلاق، تجمل گرایی، افزایش فحشا- زاییده رواج سبک زندگی غربی است تعجب برانگیز است که به چنین فیلم هایی مجوز ساخت داده می شود. شاید گفته شود که این فیلم یکی از چند فیلم است و استثنا است و… اما اگر در تولیدات سالانه سینمای ایران دقت کنیم متوجه می شویم که در عمده تولیدات این سینما – که قرار بود پس از پیروزی انقلاب، ریل گذاری جدیدی در آن شکل بگیرد- ترویج سبک زندگی غربی وجود دارد.»
«یعنی وزارت ارشاد، در حال اداره و سیاست گذاری سینمایی است که مهم ترین معضل جامعه، یعنی غرب زدگی، را ترویج می دهد. می توان اسم این را خودکشی فرهنگی گذاشت.»
«ایتالیا ایتالیا» یک نمونه مهم از چنین فیلم هایی است که همه ساله در این کشور ساخته می شود و بدون توجه به تأثیرات جانبی که این قبیل فیلم ها بر زندگی مردم و روابط آن ها خصوصا روابط خانوادگی آن ها می گذارد در معرض دید عموم قرار می گیرد. می توان این مطلب را با توجیهات بالا که مثلا «یک فیلم، شخصی است و هنرمند مسئولیتی در قبالش ندارد» یا اینکه «سبک زندگی غربی صرفا بستر روایت داستان است» جوابی به دغدغه مندان این حیطه داد اما نمی توانیم سر خودمان را کلاه بگذاریم. یعنی این سینما نباید کلاه سر مردمش بگذارد. هنرمند باید روشنی بخش جامعه باشد، نه اینکه نامسئولانه فیلم بسازد.
ولی نکته ای فراسینمایی وجود دارد که بسیار هم مهم است و آن استقبال مخاطب عام از چنین فیلم هایی است که نشان دهنده میل وافر مردم به تماشای المان های زندگی غربی است. آن «سبک زندگی» که تنها از آن بی بند و باری و داشتن حیوان خانگی آموخته می شود نه نظم و سخت کوشی آن. فیلمی به اشتباه ساخته می شود و مخاطبان اشتباه پسندش به استقبالش می روند. پولی هم به جیب فیلمساز می رود. یقینا فیلمساز هم تشویق می شود تا بیشتر از این دست فیلم ها بسازد. چگونه این چرخه متوقف می شود؟
انتهای پیام/ندای اصفهان