به بهانه درگذشت ریاضیدان نخبه ایرانی؛
تک مجهولی برای داعیه داران حذف حجاب!
اما در این معادله، معلوم را اشتباه جایگذاری کردهاند. مریم میرزاخانی عکسهایش با الگوهای قبلیشان [خود شیفتههای غربی نشین] تفاوت دارد. تفاوتی که عدهای ریشه آن را اصالت ایرانی بودنش میدانند. تفاوتی که سعی میشود توسط رسانههای خط قرمزدار کمرنگتر هم بشود.
به گزارش اصفهان شرق، معادله ساده است! یک جواب دارد. جوابی که برخی میخواهند آن را با مجهولات ذهنی خود پیچیدهتر کنند. مجهولاتی که اگر بیشتر به آن دقت کنی، مختص این معادله نیست؛ سالهاست که ذهن طراحان را به خود معطوف کرده است. طراحانی که قلمشان چپ نویس است و سیل تفکراتشان هم بیشتر از غرب میبارد!
منحنی تفکرات تکراریشان این بار بر روی دانشمند نخبه ریاضیات خم شده است. دانشمندی که این روزها با مرگش، شیب محاسبه طراحان غرب نشین را با سرعت هر چه بیشتری در دایره تخمینات بیاساس قرار داده است.
خوب که بنگری دلیلش را در تیتر یک روزنامههایشان میبینی؛ آنجایی که راهپیماییهای هر ساله و قوانین و مقرارت چند ساله، قلمشان را برای نوشتنش نرمتر میکند. قلمی که زیر «حجاب اجباری» خط میکشد و آن را از بقیه پررنگتر میکند.
حجاب اجباری که این بار با ماجرای مرگ «مریم میرزاخانی» رنگ و بوی دیگری به خود گرفت، رنگ و بویی که حذف این حکم را موجه میکند و آن را دلیلی بر پیروزی در برابر معادله های سنگین علمی! هرچند قبل از آن هم حضور دانشمندان زن ایرانی در خارج از کشور، با حجاب کامل، همچون «بهناز حریرچی»، موفقیتهای جهانی به ارمغان آورده بود و در نهایت در یک سکوت خبری، موضوع به فراموشی سپرده شد، ولی این اواخر موضوع ریاضیدان نخبه ریاضی ارزش سیاسیتری را به خود گرفته است.
تک مجهولی چون دیده شدن!
تمام معلومات این ماجرای چند روزه را که کنار هم بگذاری باز هم معادله در برابر تک مجهول بزرگی چون «دیده شدن» قابل حل نیست. مجهولی که تمام فرمولهای ریاضیات را تحت تأثیر قرار میدهد و حل آن را غیر ممکن. مجهولی که اگر بخواهی جوابیهاش را بیابی باید به دنبال واژه شناسیهایی بگردی که این روزها تقدمشان را در ورود به ادبیاتهای جهانی از دست دادهاند!
دیده شدن! مسئلهای که همه را به دنبال خود میکشاند. برخی را به پشت خاکریزهای دفاع و بعضی را هم پشت سنگرهای علمی. البته در این بین کسانی دیگر هم هستند که میخواهند حجاب اجباری را علم و خود را داعیهدار حذفش کنند تا به آزادیهایی برسند که در سایه آن دیده شدنهای اجتماعیشان را پررنگتر کنند. دیده شدنهایی که جنسش این طرف آبی نیست! دیده شدنهایی نه از جنس ماندن بلکه از جنس بودن!
تفاوتها در همین دیده شدنهاست. تفاوتهایی که عدهای با مرگ نخبه ریاضیات آن را به چالش کشاندهاند. تفاوتهایی که آن را در پشت شباهتهای ظاهری پنهانش کرده است. شباهت ظاهری که در عکسش دست به دست میشود: شباهتی چون «نداشتن پوشش».
تفاوت در نگاهشان از همینجا آغاز میشود آنجایی که بیحجابی را لزوما به معنای بیعفتی و ولنگاری میدانند. آنهایی که داعیهداران حذف حجاب اجباری هستند نباید عفت را نادیده بگیرند. عفافی که از دیدگاه ملاصدرا منشئی معرفی میشود که منشأ صدور کارهای معتدل قرار گیرد؛ نه پردهدری و گرفتار خمودی شدن.
اگر عفاف در اصل ماجرا باشد، توجیهاتی که برای حذف حجاب مطرح میشود، بیپایه و اساس قرار میگیرد. چرا که کسانی امروز آن را مطرح میکنند که خواستار حذف حجابی هستند که عفت ذاتی افراد را هم به دنبالش از بین ببرد. عفتی که میتواند خود تضمین کننده جامعهای رو به رشد باشد. عفتی که ریشه در درختی دارد که حاصلش حجاب است. پس بیمعنا نیست که با خشکاندن ریشه، میوهاش نیز از میان برداشته شود.
سؤالی که ممکن است این معادله به ظاهر پیچیده را ساده کند، از توجه به افرادی که این روزها داعیهدار حذف حجاب شدهاند، ریشه میگیرد.
افرادی که الگوهایشان برای یک زن ایرانی از خود شیفتههای غربی نشین شروع میشود و به افرادی چون مریم میرزاخانی میرسد. افرادی که به هر بهانه اصرار بر حذف حجابی دارند که حاصلش از عفاف میآید و نتیجهاش بر حضور قهرمانانهتر یک زن.
اما در این معادله، معلوم را اشتباه جایگذاری کردهاند. مریم میرزاخانی عکسهایش با الگوهای قبلیشان تفاوت دارد. تفاوتی که عدهای ریشه آن را اصالت ایرانی بودنش میدانند. تفاوتی که سعی میشود این روزها توسط رسانههای خط قرمز دار کمرنگتر هم بشود. موضوعی که در خط مقدم حرفهای پشت پرده غربی نشین قرار میگیرد، هیچ سنخیتی با این ماجرا ندارد. زن ایرانی موفقیتش را از عفتش دارد. عفتی که ذاتی است و از درون میجوشد. عفتی که فضیلتش با حجاب تکمیل هم میشود.
پس لطفا موضوع را مصادره نکنید! این یک موضوع ملی مذهبی است.
انتهای پیام/ ندای اصفهان
چقدر خوب بود نام نویسنده حفظ میشد! #لطیفه_سادات_مرتضوی