سرویس: غیر تولیدی 08:06 - پنجشنبه 08 مهر 1395

بیم و امید اولین روزهای مدرسه:

قبل از به صدا در آمدن زنگ مدرسه برای کودکانمان قدم برداریم

روزهای آغازین مدرسه برای کودکان مهم و حیاتی است و جدی گرفتن آن از جانب والدین و معلمان ضروری است. سوال اینجاست که والدین چگونه می توانند فرزندان خود را برای آن آماده کنند؟

به گزارش اصفهان شرق، سمیه مصدقیان/ عکس کودکش را از گالری انتخاب کرد و در گوشه ای از آن نوشت: «عشق مامان کلاس اولی می شود» و آن را برای تصویر پروفایلش تنظیم کرد.

حس خوشایندی بود اما گهگاه نگرانی پنهانی که علتش را نمی دانست آزارش می داد. فردا از راه رسید. درحالی که دست کودکش در دستش بود وارد حیاط مدرسه شد.

با دیدن تعداد زیادی از بچه ها که عده ای در صف بودند و عده ای کنار والدین خود مشغول صحبت بودند نگرانی اش تشدید شد و دست کودکش را محکم تر لمس کرد. آیا فرزندش خواهد توانست با همکلاسی هایش رابطه برقرار کند؟ آیا از عهده کارهایش برخواهد آمد؟ و نگرانی هایش یکی یکی به ذهنش رسوخ می کردند.
این حکایت اغلب مادرانی است که با آغاز مدرسه ها، باید برای نخستین بار فرزند خود را به آغوش مدرسه بسپارند و غافل هستند از اینکه هجوم نگرانی پنهانی آنها را، ذهن کودک شش ساله شان که حالا دیگر به احساسات دیگران حساس شده می فهمد.
کودک قدم به محیط جدیدی می گذارد که شناختی از آن ندارد. آدم های جدیدی به پیرامونش وارد می شوند که نمی داند چگونه می تواند قابل اعتماد بودن آنها را سنجش کند.

با آن که به مرحله ای از رشد رسیده که ترجیح می دهد به جای داشتن یک یا دو دوست، در جمع گروهی از همسالان خود قرار بگیرد، اما باز هم مردد می ماند. این میان جدایی از امنیتی که در کنار والدین دارد بر تردیدش می افزاید.
اولین روز مدرسه برای کودکان مهم و حیاتی است و جدی گرفتن آن از جانب والدین و معلمان ضروری است. سوال اینجاست که والدین چگونه می توانند فرزندان خود را برای اولین زنگ مدرسه آماده کنند؟ و اگر آموزشی در این زمینه لازم است از کی باید شروع شود؟
برای روزهای آغازین مدرسه می توان دو تجسم را پروراند که هر تجسم می تواند پاسخگوی بسیاری از سوالات والدین باشد.

تجسم اول زمانی است که دست کودک به آرامی و به گرمی از دستان والدین جدا می شود و کودک که از مدت ها قبل، در خانه و یا دیگر محیط های اجتماعی دیگر، در قالب بازی ها، داستان ها و یا روابط مختلف با مدرسه و نقش خود و دیگران در آن آشنا شده است مشتاقانه به سمت محیط جدیدش قدم بر می دارد. او می داند نگاه معلم و همکلاسی هایش هم به اندازه والدینش گرم و پذیرا خواهد بود.
کودک در هر گامش اطلاعاتی را که از قبل در ذهن خود انباشته دارد را به خاطر می آورد.

یادش می آید که پدرش اسم او را با خط درشت روی برگه ای نوشت و گفت وقتی بروی مدرسه تو هم یاد می گیری اسمت را بنویسی. می داند که قرار است دوستان جدیدی بیابد که ممکن است علایقی مانند علایق او داشته باشند. او آگاه است که معلم انسان دلسوزی است که قرار است کنار او بسیاری از ناشناخته ها را کشف کند.
کودک نگران محیط جدیدش نیست.

زبان کلامی اش و به تبع آن مهارت های اجتماعی اش به اندازه ای رشد کرده که در ارتباط با انسان ها بیگانه نباشد و بتواند خود را ابراز کند. ذهنش آمادگی استدلال منطقی را دارد و از این حیث می داند که ندیدن چند ساعت مادر به معنی ترک همیشگی او نیست.
اما تجسم دیگری می توان تصور شد که شاید خوشایند والدین و کودکان نباشد. کودک و مادر هر دو دست یکدیگر را محکم می فشارند. اضطراب جدایی بر کودک غلبه می کند.

از اینکه محیط روبرویش را نمی شناسد احساس ناامنی و اضطراب می کند. نمی داند چه ضرورتی دارد که محیط خانه را رها کند و مدرسه و آدم های جدیدش را پذیرا شود. برایش سخت است از دلسوزی ها و حمایت گری های افراط گونه والدینش دست بکشد.

باور ندارد که خودش توانایی حفاظت از خود را دارد و بازگشت مادر را هم باور ندارد. اضطراب و ناامنی بر او فشار می آورند و دانه های اشک یکی یکی بر صورتش می غلتند.
مادر نیز نگرانی هایش فوران می کند. برای مادری که همیشه چتر حمایت خود را بر فرزند خود حایل داشته و درک محدودیت ها را برای او فراهم نکرده سخت است که کودکش را تنها گذارد.

او هم باور ندارد که فرزندش بتواند در جمع هم سالانش بتواند خود را بیابد.

مادر فراموش کرده که مدرسه را برای کودکش تشریح کند تا خاطر او را آرام کند. مادر فراموش می کند که دلسوزی هایش را به نفع رشد و استقلال فرزندش و آماده شدن او برای بزرگسالی کنار بگذارد.
برای زیبا شدن اولین زنگ از مدرسه فرزند خود باید از از مدتها قبل از به صدا در آمدن زنگ قدم بردارید.

انتهای پیام/ کاشان اول

دیدگاهتان را بنویسید

توجه: از انتشار نظرات توهین آمیز معذوریم.