جمعه های انتظار/3/حجت الاسلام پناهیان:
«آدم شدن، به معنای تشکیلاتی شدن» است که فرج را نزدیک میکند/ ولایت طاغوت بر جمعی حاکم میشود که افرادش به هم کاری ندارند
نباید فقط شعار دهیم که ما ولایتمداریم، ما فدای اماممان میشویم، باید «آدم شویم» و منظور من از آدم شدن در اینجا مشخصاً «تشکیلاتی شدن» است؛ این است که فرج را نزدیک میکند، گیر ما این است.
به گزارش اصفهان شرق، به نقل از صاحب نیوز، تحقق شرایط ظهور حضرت امام زمان (عج) و این که چه زمانی حکومت عدل جهانی مهدوی برپا می شود یکی از مهم ترین مسائل مربوط به مهدویت است. اگر چه در منابع روایی مختلف تعیین زمان ظهور توسط افراد مختلف رد شده ولی در روایات گوناگون شرایط و لوازم ظهور حضرت مهدی (عج) به درستی ترسیم شده است. عدم تبیین صحیح این موضوع باعث می شود دوستداران ظهور حضرت مهدی (عج) در تلاش برای آماده سازی زمینه های ظهور دچار اشتباه در تشخیص مسیر صحیح شوند و چنان چه این اشتباه فراگیر شود می تواند باعث ایجاد انحراف و شک در عقاید منتظران ظهور شود. در سلسله نوشتارهای «جمعه های انتظار» قصد داریم پای منبر اساتید و بزرگان مهدویت به تبیین شاخصه های زمان ظهور و ویژگی های امت منتظر بپردازیم. گفتار اول و دوم از این سلسله نوشتار ها بخش های ابتدایی از سخنرانی حجت الاسلام علیرضا پناهیان بود که هفته های قبل منتشر شد. گفتار سوم، بخش پایانی از این سخنرانی است که در ادامه بحث هفته قبل ایراد شده است.
باید توسط نیروهای مذهبی گفتگوی انتقادی دربارۀ نیروهای مذهبی را در جامعه افزایش دهیم/طلبهها، بسیجیها، هیأتیها چقدر میتوانند کار جمعی کنند؟!
ما باید توسط نیروهای مذهبی گفتگوی انتقادی دربارۀ نیروهای مذهبی را در جامعه افزایش دهیم. طلبههای حوزه، چقدر میتوانند کار جمعی کنند؟ بسیجیها چقدر میتوانند کار جمعی کنند؟ هیأتیها چقدر میتوانند کار جمعی کنند؟ تا چهار نفر در یک هیأت در کنار همدیگر رشد میکنند، یکدفعهای میبینید که شعبه میزنند و دو-سه تا هیأت دیگر درست میشود؛ چون نمیتوانند با هم کار کنند! البته تکثر هیاتها خوب است، ولی عدم تحمل هیأتیها کنار همدیگر، خوب نیست، این موجب میشود که آن ثمر لازم را نداشته باشد و در این هیأتها، عناصر تشکیلاتی تربیت نشوند. در حالی که هیأت باید در درجۀ اول، خود هیاتیها را رشد میداد. ولی متاسفانه اینقدر رشدنایافته هستیم که در اثر کوچکترین اختلافی از هم جدا میشویم و برای هم فداکاری نمیکنند، عیب هم را بهعهده نمیگیرند و حُسن خود را به رفقایشان نسبت نمیدهند.
اینکه مردم بروند در یک هیأتی و بگویند: «میرویم از سخنرانی یا مداحی فلان شخص استفاده میکنیم» این که کارکرد اصلی هیأتهای محلی نیست؛ این مراسم است! البته مراسم برگذار کردن، خوب و لازم است. اما در مورد یک هیأت خوب، مردم باید بگویند: «وقتی در جمع این هیأت میروید، آدم میشوید!»
بسیج؛ مهمترین بستر زندگی جمعی است/ بسیج هنوز راهش را پیدا نکرده
شاید مهمترین بستر زندگی جمعی ما بسیج باشد. تصور میکنم بسیج هنوز راه خودش را پیدا نکرده است. ما باید انتقادهای خود را بین مردم بیان کنیم تا مردم فکر نکنند که تصور ما این است که ما خود را بهترین میدانیم. باید بگوییم: «ما میخواهیم کارهایی بکنیم، ولی هنوز در ابتدای راه هستیم.»
«مدارس علمیه» بستر دیگری برای رشد ما در زندگی اجتماعی/نمیشود طلبهها قال الصادق(ع) یاد بگیرند ولی کاری با هم نداشته باشند!
محیط دیگری که باید محل رشد ما در زندگی اجتماعی باشد حوزه و مدارس علمیه است. ما باید گفتگوی انتقادی را از محیطهای طلبگی خودمان شروع کنیم. نمیشود که طلبهها در کنار همدیگر «قال الصادق(ع)» یاد بگیرند ولی هیچ کاری با هم نداشته باشند و برای هم فداکاری نکنند! و اگر اینطور باشد، آیا ما زندگی تشکیلاتی را یاد میگیریم؟!
ولایت طاغوت بر جمعی حاکم میشود که افرادش به هم کاری ندارند
البته خیلیها اصلاً این حرفها را در مقولههای معنوی و تقوا و دیانت و رشد اخلاقی و تربیتی نمیآورند. معلوم است که از این جمعِ از هم پراکنده و از هم گسیخته، میشود هر سوءاستفادهای کرد. ولایت طاغوت در کجاها حاکم میشود؟ در جمعی که افرادش به همدیگر کاری ندارند و بیتفاوتند؛ مانند چهارپایانی که در یک چراگاه زندگی میکنند و کاری با هم ندارند(…کَبُعْدِ الْبَهَائِمِ مِنَ التَّعَاطُفِ، وَ إِنْ طَالَ اعْتِلَافُها عَلَى مِذْوَدٍ وَاحِدٍ؛ امالی طوسی/۴۱۱) هر دفعه صاحب چراگاه یکی از این چهارپایان را به کشتارگاه میبرد و ذبح میکند، و بقیه هم بیتفاوت هستند.
جالب اینجاست که بعضیها برای «زندگیِ چراگاهی» چه کلاسی هم قائلند! بعضیها به مسجد میروند ولی به سیاه و سفید مسجد و مردم مسجد کاری ندارند. فقط میرود نمازش را میخواند و برمیگردد؛ نه به کسی کاری دارد، و نه با کسی ارتباط میگیرد. درحالی که ما باید با هم کار کنیم.
باید برای رشد جنبههای تشکیلاتی فکری کنیم/ تکی نمیشود در اوج معنویت قرار گرفت
ما باید برای رشد جنبههای تشکیلاتی یک فکری بکنیم. بنده نمیخواهم این مطلب را به نفع هیچ تشکیلاتی عرض کنم؛ نه برای یک حزب، نه سازمان بسیج، نه هیأتها و نه مسجدها! عرض بنده این است که گذشته از اهمیتِ همۀ اینها، ما باید رشد کنیم. پس ما کجا باید رشد کنیم؟! ما کجا آدم شویم؟ در کجا شاخصهای آدمیت را درک کنیم؟ حیف نیست که ما از اوج معنویت باز بمانیم؟! خُب مسأله این است که «تکی نمیشود در اوج معنویت قرار گرفت و حتماً باید یک جمعی باشد» ولی این جمع کجاست؟ پس من در میان کدام جمع رشد کنم؟ یک جمعی را به من نشان دهید!
هر کسی رفت داخل بسیج و بیرون آمد، باید بگویند: او تشکیلاتی بار آمده است. هر کسی به حوزه رفت و بیرون آمد، باید بگویند «او تشکیلاتی بار آمده است» هر کسی به هیأت رفت و بیرون آمد، بگویند: او تشکیلاتی بار آمده است. اینها جمع هایی هستند که برای ما فراهم هستند.
امروز که از غربت بیرون آمدهایم، باید امتحانات دیگری بدهیم/ امروز «آدم شدن، به معنای تشکیلاتی شدن» است که فرج را نزدیک میکند!
ما الان در مرحلهای هستیم که از غربت بیرون آمدهایم؛ باید امتحانهای دیگری بدهیم و دغدغههای دیگری داشته باشیم. الان ما دیگر آنقدر غریب نیستیم که مدام از غربت انقلابیون و فراموش نکردن شهدا و ارزشهای آنها و لزوم قدردانی از آنها بگوییم. الان دغدغۀ ما اینها نیست. رهبر انقلاب هم اگر دغدغۀ انقلاب را دارد، مشکلِ ایشان «ما» هستیم، باید ببینیم چقدر آدمِ تشکیلاتی برای انقلاب شدهایم؟
نباید فقط شعار دهیم که ما ولایتمداریم، ما فدای اماممان میشویم، باید «آدم شویم» و منظور من از آدم شدن در اینجا مشخصاً «تشکیلاتی شدن» است؛ این است که فرج را نزدیک میکند، گیر ما این است.
ما الان مانند قبل غریب نیستیم که بخواهیم در کارهای فرهنگی، موضوع «رفع غربت» را محور قرار دهیم
الان موقعِ غربت ما نیست که شما در کارهای فرهنگی خودتان، بخواهید موضوع «رفع غربت» را محور قرار دهید. الان نسبت به گذشته ما غریب و ضعیف نیستیم؛ ما الان نسبت به قبل در جهان در اوج قدرتیم، و قویترین ارتش جهان در حساسترین نقطۀ جهان را داریم. ولی این ارتش و این سربازان، پشتیبانی نرمافزاری میخواهند! اصلاً آنها دارند فداکاری میکنند که به ما فرصت دهند که رشد کنیم؛ یعنی «تشکیلاتی» شویم. در دفاع مقدس ۲۳۰ هزار شهید دادیم که «ما آدم شویم» نه اینکه الان فقط یاد شهدا را گرامی بداریم؛ البته معلوم است که این کار ارزشمندی است ولی باید اولویتهای زمانۀ خودمان را درک کنیم.
اینکه من روضهخوان و سینهزن امام حسین(ع) باشم، در نماز جماعت شرکت کنم، و شخصی گناه نکنم، کافی نیست؛ البته همۀ اینها باارزش هستند ولی ظهور با این حرفها محقق نمیشود. باید با هم برویم: «عَلَى اجْتِمَاعٍ مِنَ الْقُلُوبِ فِی الْوَفَاءِ بِالْعَهْدِ». مثل مسابقۀ طنابکشی است که یک گروه باید با هم هماهنگ باشند و دستهجمعی مایه بگذارند. اینطور نیست که بگوییم: هر کسی برود وظیفۀ خودش را انجام دهد، بلکه هر کسی باید کار خودش را در زندگی دستهجمعی درست انجام دهد. و زندگی جمعی، آدم را سیاستمدار بار میآورد؛ البته نه سیاستمداری که زرنگی کند و سرِ بقیه را کلاه بگذارد! سیاستمداری که به فکر دیگران است و میتواند برای دیگران کاری انجام دهد.
رشد تو در ارتباط گرفتن و تحمل کسانی است که با تو جور نیستند/ امام باقر(ع): با صبر و تحمل اذیت اطرافیانم، به خدا مقرب میشوم
«خانواده» پایگاه تربیتی زندگی جمعی است و زندگی هرچقدر غربی و حیوانیتر میشود، به سوی فردیتر شدن میرود؛ و حتی سعی میکنند خانوادهها را کمجمعیتتر نگه دارند. چرا صلۀ رحم، خیلی مهم است؟ چون صلۀ رحم، ارتباط گرفتن با یک افرادی است که تو مجبور هستی با آنها ارتباط داشته باشی، نه ارتباط با کسانی که خودت انتخاب کردهای و فقط میخواهی کیف و حال خودت را ببری؛ رشد در اینجاست. رشد در ارتباط داشتن با کسانی است که با تو جور در نمیآیند، ولی تو ارتباط میگیری و همکاری میکنی و در این ارتباط باید خیلی چیزها را تحمل کنی تا رشد کنی.
امام باقر(ع) میفرماید: گاهی غلامان و فرزندان من، آنقدر مرا اذیت میکنند که حدّ ندارد، ولی من با صبری که در تحمل اذیت اطرافیانم دارم، به خدا مقرب میشوم (من در برابر کارهایى از این غلام خود و از خانودهام صبر مىکنم که از حنظل تلختر است؛ زیرا هر که صبر پیشه کند به واسطه صبر خود به مقام روزهگیرِ شب زندهدار و مرتبه شهیدى که در رکاب محمد(ص) شمشیر زده باشد، دست مىیابد! إِنِّی لَأَصْبِرُ مِنْ غُلَامِی هَذَا وَ مِنْ أَهْلِی عَلَى مَا هُوَ أَمَرُّ مِنَ الْحَنْظَلِ إِنَّهُ مَنْ صَبَرَ نَالَ بِصَبْرِهِ دَرَجَهَ الصَّائِمِ الْقَائِمِ وَ دَرَجَهَ الشَّهِیدِ الَّذِی قَدْ ضَرَبَ بِسَیْفِهِ قُدَّامَ مُحَمَّدٍ ص؛ ثوابالاعمال/۱۹۸)حالا برخی افراد نازپروده، وارد عرصه شدهاند و اسم خود را مؤمن هم میگذارند ولی حاضر نیستند اذیت هیچ مؤمنی را تحمل کنند! لذا خودشان را خلاص میکنند و اصلاً با همدیگر کار نمیکنند!