سرویس: سیاسی » بین الملل 16:06 - جمعه 15 مرداد 1395

گلوبال‌ریسرچ فاش کرد

نسخه دوم «انقلاب رنگی» در دستورکار دشمنان ایران/ طرح آمریکایی-سعودی برای عقب‌‌راندن تهران از سوریه

«گلوبال‌ریسرچ» در گزارشی نوشت: ایالات‌متحده و عربستان در حال طراحی توطئه‌ای مشترک برای ایجاد مجموعه بحران‌هایی هستند که ایران را وادار به عقب نشینی از مواضع خود در سوریه نماید.

به گزارش اصفهان شرق،  پایگاه تحلیلی «گلوبال‌ریسرچ» در گزارشی به قلم «آندره کوریبکو» به طرحی اشاره کرد که در آن وخامت اوضاع در جنگ سوریه ناشی از اقداماتی است که ریاض و واشنگتن با هدف عقب‌ راندن ایران از کمک نظامی به دولت قانونی «بشار اسد» انجام می‌دهند.

در این یادداشت تحلیلی آمده است: روش کار این طور است که آنها(واشنگتن و ریاض) شورش‌های محیطی در مناطق مرزی داخلی ایران را همزمان با تهدیدات تروریستی در درون کشور تحریک کرده و همه این اقدامات همسو با اغتشاش‌آفرینی و ایجاد انقلابی رنگین اجرا می‌شود.

خلاصه اینکه، ریاض و واشنگتن سخت مشغول کارند تا جنگی مرکب و چندبعدی را علیه ایران به راه اندازند. همه شواهد نیز حاکی از تشدید این کمپین در ماه‌های آتی است که آمریکا علیه رقیب چندین ساله خود در خاورمیانه وارد عمل می‌ شود.

* بحران کردها که کسی درباره آن صحبت نمی‌کند

رسانه‌های بین‌المللی_ چه غربی‌ها و چه سایر کشورها_ تمرکز زیادی بر پوشش اخبار کردها در سوریه، ترکیه و عراق دارند اما هیچ خروجی رسانه‌ای یا شبکه‌ای از جریان اصلی اخبار موثق توجهی به کردها در ایران ندارند.

برای اطلاع مخاطبان ناآگاه این رسانه‌ها،حزب منحله دموکرات کردستان ایران (KDPI) علیه تهران شورش به راه انداخته و معتقد است که دولت آتش‌بس و توافق پیشین با آنها را نقض کرده است. در حالی که این کردها مبارزه‌ای برای استقلال ندارند.

ناهماهنگی سیاسی میان رسانه‌های غربی و غیرغربی دلیل اصلی سکوت رسانه‌ای در این زمینه می‌باشد. توجه به آن در بسیاری از موارد برخلاف منافع استراتژیک آمریکا و عربستان‌سعودی بوده است. شاید واشنگتن قصد دارد با بیان ادعای دروغین «نقض حقوق بشر» علیه ایران، پیروزی قابل‌توجهی در این زمینه بدست آورد.

تهاجم خارجی

در تشریح آنچه در شمال‌غرب ایران در حال وقوع است باید گفت که این وضعیت اقدام کردها به «شورش» نیست بلکه کردهای ایرانی مستقر در عراق هستند که از پناهگاه‌های امن خود در دولت منطقه‌ای کردستان (KRG) در حال ورود به مرزهای ایران هستند. این حملات مرزی زنگ هشدار استراتژیک را در تهران به صدا درآورده تا آنجا که دولت اعلام کرده واکنش متقابل نظامی به این حملات را از خود نشان داده و چنانچه برای شکست تاکتیکی این تروریست‌ها لازم بداند وارد اقدامات بزرگ‌تر نیز خواهد شد.

ایران می‌داند که این تهاجمات نظامی از سوی بارزانی در اقلیم کردستان عراق تحت حمایت قرار دارد. اما دشمن پشت‌پرده این حملات ضدایرانی بزرگتر از بارزانی است و تهران در واقع ریاض را مغزمتفکر این حملات می‌داند. هم سعودی‌ها و هم حکومت اقلیم کردستان این اتهامات را رد کرده اما باتوجه به رقابت شدید منطقه‌ای میان ایران و عربستان، این امر کاملا محتمل است که آل سعود با سرمایه‌گذاری بر مهارت‌های جنگی کردها از آنها بعنوان ابزاری برای نفوذ ناآرامی به داخل جمهوری‌اسلامی استفاده نماید.

در واقع تاحدود زیادی غیرممکن است که ریاض در این طرح درگیر نباشد چرا که آنها (سعودی‌ها) دارای سابقه‌ای طولانی در استفاده از تمامی ابزار موجود علیه رقیب اصلی خود در عرصه بین‌الملل هستند؛ بنابراین هم‌اکنون از کردها بعنوان متحدی مناسب در این رقابت نیابتی بزرگتر در منطقه بهره می‌برند. این رفتار با الگوی عملکرد استراتژیک پیشین ریاض مطابقت کامل دارد. بنابراین علیرغم انکار ریاض و KRG، شاهدان مساله شواهدی بسیاری دارند تا اظهارات ایران در خصوص حمایت نظامی پنهان ریاض از KDPI را بپذیرند.

هدایت پنهانی

همان طور که انتظار آن می‌رفت، آمریکا نقش«هدایت پنهانی» را با شدت بسیار زیاد برای ایجاد و تداوم این شورش‌ها ایفا می‌نماید. آمریکا بجای حمایت مستقیم از کردهای ایرانی و احتمالا به خطرانداختن «استقلال» آنها، از ارائه کمک مالی پنهانی و اعزام جنگجو از طریق حزب کردستان عراق بعنوان نیروی نیابتی خود بهره می‌برد. توافق تاریخی واشنگتن برای تحویل مهمات، مواد غذایی و ادوات پزشکی به ارزش 415 میلیون دلار به کردستان عراق به احتمال فراوان با هدف انتقال بخشی از این کمک‌ها به ایران صورت گرفته است.

اینکه دولت منطقه‌ای کردستان(در عراق) مقر اصلی جنبش نظامی این جمعیت در سراسر دنیا محسوب می شود، بر کسی پوشیده نیست؛ گرچه به دلایلی نظیر حساسیت سیاسی یا سیاست‌گذاری قدرت‌های بزرگ این مساله رسما توسط بازیگران کلیدی تصدیق نمی‌گردد. KRG ابتدا بعنوان پناهگاهی امن برای پ‌ک‌ک عمل می‌نمود اما طی سال‌های اخیر بارزانی این رویکرد را تغییر داده است. بنابراین پ‌ک‌ک دولت منطقه‌ای کردستان را دیگر میزبان دوستانه‌ای برای خود نمی‌بیند و همین تصور را نیز درباره یگان‌های مدافع خلق(YPG)_کردهای سوری_ که در ارتباط با برادران خود در شمال عراق هستند، دارد.

دفتر مرکزی حزب {منحله} KDPI نیز دولت منطقه‌ای کردستان و شخص بارزانی محسوب می شود؛ فردی که نیم میلیارد دلار کمک مالی از آمریکا دریافت کرده است. بنابراین قابل‌پیش‌بینی است که KRG بخشی از کمک‌های مالی خود را به YPG در سوریه تحویل داده تا آنها نیز بدست متحدان ایرانی خود در KDPI برسانند. بعلاوه اینکه، دستیابی به هرگونه اطلاعات در خصوص فعالیت کردهای ایران در دولت منطقه‌ای کردستان در عراق در نزدیک به دو دهه گذشته چندان آسان نیست اما فرض محتمل این است که آنها اگر از طریق دهها هزار نظامی آمریکایی که درحال حاضر در منطقه حضور دارند کمک مالی آمریکا را دریافت نکردند،  حتما کمک‌های غیرمستقیم این کشور را از این کانال_ارتباط با KRG_ دریافت می‌کرده‌اند.

 شرارت در خاورمیانه

بدترین سناریو در خصوص شورش کردها در ایران این است که این جنگجویان با پ‌ک‌ک متحد شده و از خاک ترکیه بعنوان سکوی پرتابی برای حملات مرزی خود استفاده نمایند. این دو گروه شبه‌نظامی پیشتر مخالف یکدیگر بوده اما در سال 2015 طی نشستی سوء‌تفاهمات فی‌مابین آنها رفع گردید. تنها بازیگران دولتی‌ای که از چنین سناریویی سود می‌برند ریاض و واشنگتن هستند؛ آنها از وخامت اوضاع میان دو همسایه خرسند شده بخصوص اگر ایران به تهدیدات مرزی واکنش نشان داده و ترکیه نیز در پاسخ به آن به دفاع از تمامیت ارضی خود بپردازد.

اینکه تهران یا آنکارا چنین واکنش‌هایی از خود نشان دهند، مساله‌ای قطعی نیست اما نباید از منافع استراتژیک بزرگی که از اجرای این سناریو عاید آمریکا و عربستان می شود، غافل بود. در سناریویی دیگر، اگر مشخص شود که کردهای ایرانی در سرزمین‌های شمال سوریه و در کنار متحدان خود در دولت منطقه‌ای کردستان پناه گرفته‌اند، تهران احتمالا  دمشق را تحت فشار قرار خواهد داد تا آنها KDPI را در اسرع‌وقت سرکوب نماید.

* آشوب در بلوچستان

وضعیت بلوچ‌ها در ایران را به هیچ‌وجه نمی‌توان بعنوان یک بحران یاد کرد. بازگشت جدایی‌طلبان بلوچ می‌تواند تهران را وادار به ایجاد محاصره‌ای ژئوپلتیک و توجه ویژه استراتژیک و نظامی به این منطقه نماید.  شورشیان بلوچ هرگز اقدامات فعالانه‌ای در ایران نداشته‌اند اما در عین حال، قطبی محسوس در کشور به شمار می‌آیند. آنها در اواسط سال 2000 بار دیگر بعنوان یکی از چالش‌های ایران در شرق کشور مطرح شدند؛ هنگامی که تروریست‌ها دست به انفجار در این استان زدند. بااین حال، معضلی که تهران در قبال این جمعیت با آن مواجه است به مراتب کمتر از مشکلاتی است که همسایه پاکستانی خود را درگیر کرده؛ مشکلاتی که اسلام‌آباد هند و افغانستان را مسبب آن و سرایت شورش‌ها به مرزهای خود می‌داند. هم افغانستان و هم هند در تضعیف اسلام‌آباد دارای منافع استراتژیک بوده با این حال بعید به نظر می‌رسد که این نوع خصومت را با مشورت یا توطئه آمریکا اجرا کنند.

از اطلاعات تا شورش

آمریکا احتمالا با القای سیاست‌های خود از طریق رادیو«صدای آمریکا» به زبان بلوچی شورش‌ها را به داخل پاکستان تسری داده و آتش این تنش را شعله‌ورتر می‌کند. گفتمانی که دراین رسانه مطرح می شود گرچه در ظاهر، کلمات هستند اما جوانان حساس بلوچ را گمراه کرده و به همراهی با شورشیان ترغیب می‌نماید؛ آنها دست به اسلحه شده و در کنار همان جنگجویانی قرار می‌گیرند که تحت نفوذ آمریکا قرار دارند.

بنابراین آمریکا گرچه مستقیم و حتی غیرمستقیم در عرصه میدانی این درگیری دخالتی ندارد، همچنان به ارائه خدمات اطلاعاتی به متحدان هندی و افغان خود ادامه داده و آنها نیز این درگیری را با هدف ایجاد اخلال در پروژه کریدور اقتصادی چین_پاکستان به ارزش 46 میلیارد دلار تشدید می‌کنند. واقعیت این است که جنگ‌های نامتقارن به ندرت براساس برنامه از پیش تعیین شده روی می‌دهد و احتمال اینکه محور نوپای آمریکا_افغانستان_هند بتواند با موفقیت شورش بلوچ‌ها را به داخل مرزهای پاکستان نفوذ دهد، بسیار اندک است.

گزینه محتمل‌تر این است که ستیزه‌جویان در پاکستان احتمالا برای برقراری ارتباط با برادران ایرانی خود تلاش کرده و نهایتا بحرانی بین‌المللی البته با شدت اندک ایجاد نمایند. این رویداد اتفاقا به ضرر افغان‌ها و هندی‌ها نیز هست، چرا که امکان استفاده آنها از بندر چابهار در مناطق بلوچ‌نشین از بین رفته و بی‌ثباتی در سیستان و بلوچستان نیز مغایر منافع آنها خواهد بود.

* داعش و نمایش فرقه‌ای

نباید فراموش کرد که بدنام‌ترین گروه تروریستی جهان برای مدتی توجه اصلی خود را بر ایران معطوف ساخته بود؛ حامیان خارجی این گروه مشتاق به استفاده از پوشش اسمی «اهل‌تسنن» برای ایجاد جنگ فرقه‌ای نیابتی در جمهوری‌اسلامی با جمعیت اکثرا شیعه هستند. داعش هنوز نتوانسته به ایران حمله کند اما ماه گذشته یکی از بزرگترین طرح‌های تروریستی آن گروه در داخل کشور کشف و خنثی گردید؛ دراین توطئه بیش از 50 نقطه در داخل و حومه تهران بمب‌گذاری شده بود.

خوشبختانه نیروهای سپاه پاسداران پیش از عملیاتی‌شدن طرح، آن را خنثی کردند اما ایران همچنان یکی از اهداف اصلی داعش باقی مانده است؛ بخصوص اگر بدانیم که عوامل اطلاعاتی آمریکایی و سعودی هنوز هم نفوذی نسبی در این گروه تروریستی دارند. واقعیت این است که ریاض و واشنگتن برای تضعیف موقعیت(داخلی و خارجی) تهران از هیچ کاری فروگذار نمی‌کنند. بمب‌گذاری در دهها نقطه در تهران_اگر به مرحله اجرا می‌رسید_ تاثیر فراوانی بر وحشت‌آفرینی میان ایرانی‌ها و اعتراض آنها به دولت در مورد عدم توانایی در تامین امنیت می‌گذاشت. اگر این توطئه عملیاتی میشد، در زنجیره‌ای از رویدادها ایران باید حملات خود علیه داعش را در عراق و سوریه تشدید می‌نمود تا انتقام سختی از تروریست‌ها بگیرد. چنین اقدامات دفاعی از سوی ایران بلافاصله توسط کمپین اطلاعاتی ایالات‌متحده، عربستان و قطر به «حمله فرقه‌ای» تعبیر و معرفی می گردد. اثر اجتماعی چنین اطلاعات نادرستی بی‌شک تب فرقه‌گرایی در منطقه_که سالهاست عربستان خصمانه بدنبال ترویج آن است_ را تشدید می‌نماید.

برخی از اقلیت‌های مرزنشین ایران دارای مذهب تسنن بوده و باتوجه به برابری اجتماعی‌ای که این اقشار در داخل کشور از آن بهره‌مند هستند، غالبا اعتقادی به شعارهای فرقه‌ای سعودی‌ها از جمله اینکه«تهران در حال کشتار و جنایت علیه اهل‌تسنن است» ندارند. دروغگویی‌ فرقه‌گرایانه سلاح اصلی ریاض در قبال جمعیت کردها، بلوچ‌ها و اعراب کردستان، سیستان و بلوچستان و استان خوزستان در داخل ایران می‌باشد. بخش اعظمی از این مناطق پیروان اهل تسنن هستند. ریاض و دوحه  از دوران جنگ صدام علیه ایران خواستار تعامل با اعراب داخل کشور بوده‌اند؛ اما تعاملی که به بی‌ثباتی و ایجاد ناآرامی در داخل ایران منجر شود.

* طراحی یک انقلاب رنگین

انقلاب رنگی اصلی ترین روش ایالات‌متحده طی سال‌های اخیر برای تغییر حکومت در کشورهای مختلف بوده است؛ روشی که اکنون نیز واشنگتن و ریاض برای وادارنمودن ایران به عقب‌گرد از سوریه در دستور کار خود قرار داده‌اند. گرچه «انقلاب سبز» سال 2009 در ایران عمیقا با شکست مواجه شد، درس‌هایی از آن زمینه‌ساز تئاتر انقلاب‌های رنگین عربی تحت عنوان «بهار عربی» دو سال پس از آن گردید و آنها(واشنگتن و متحدان منطقه‌ای آن) استراتژی‌ های خود را اصلاح کردند تا بار دیگر علیه ایران استفاده نمایند.

هنوز مشخص نیست که کدام جمعیت ایران مستعد ابتلا به نسخه دوم «انقلاب سبز» خواهد بود اما به احتمال زیاد جوانان_مانند همیشه_ نقطه هدف اصلی در این عملیات خواهند بود. حدود 60 درصد جمعیت ایران را جوانان با میانگین سنی 30 سال تشکیل می‌دهند بنابراین آمریکا در صورت آغاز نسخه دوم انقلاب رنگی، نیروی قابل‌جذب بیشتر از نیاز خود نیز در داخل این کشور دارد.

برخی با اطمینان اعلام می‌کنند که انقلاب رنگی بار دیگر در ایران شکست نخواهد خورد و این سخنان نشان می‌دهد که آمریکا و متحدانش فعالانه در حال آماده‌سازی شرایط برای تکرار این سناریو در آینده هستند؛ چه موفقیت‌آمیز اجرا شود و چه شکست بخورد. برای تائید این مساله می‌توان نگاهی به راهپیمایی هفته گذشته در پاریس انداخت؛ راهپیمایی که تحت عنوان «ایران را آزاد کنید»( Free Iran) چنین تجمع خصمانه‌ای نه تنها مهر تائید و حمایت ضمنی دولت فرانسه از این شعار بوده بلکه تشویق رسمی شاهزاده سعودی‌ است که در این تجمع به سخنرانی پرداخت.

اقدام حیرت‌آورتر، تشکیل «شورای ملی مقاومت ایران» بعنوان مجموعه‌ای از جنبش‌های ضدایرانی از جمله گروهک منافقین(مجاهدین خلق ایران) است. گروهک منافقین پیشتر در لیست آمریکایی گروه‌های تروریستی جهان قرار داشت و در سال 2012 از این لیست خارج گردید. بنا به اذعان بسیاری، منافقین بعنوان خطرناک‌ترین گروه تروریستی داخل ایران دارای ارتباطات گسترده با سعودی‌ها و آمریکایی‌هاست و احتمال آنکه ریاض و واشنگتن از آنها برای زمینه‌سازی نسخه دوم «انقلاب سبز» استفاده نماید، بسیار زیاد است.

* نتیجه‌گیری نهایی

فاکتورهای بی ثبات‌کننده گفته شده در بالا این قابلیت را دارند که بحرانی‌هایی چندبعدی و جدی در ایران ایجاد نمایند. در حال حاضر، تنها بحران کردستان فعال و قابل‌رویت بوده و آشوب بلوچستان نیز طی سال‌های اخیر تاحدودی ملموس گردیده است. بنابراین می‌توان گفت که استراتژی نفوذ خارجی به استان‌های مرزی ایران به منظور ایجاد بی ثباتی در آنها نخستین گام برای اجرای سایر مراحل محسوب می‌شود. این استراتژی اکنون در مراحل ابتدایی خود قرار دارد.

اگر برخوردی فعالانه با بمب‌گذاری‌های داعش انجام نمی‌گرفت، مرحله دوم خشونت‌های فرقه‌ای کلید خورده و درگیری‌های محیطی آغاز می‌گردید. این درگیری‌ها به احتمال فراوان اجرای مرحله سوم_نسخه دوم انقلاب رنگین_ را تسریع می‌نماید. نگاهی به حوادث ماه گذشته و توجه به شواهد نشان می‌دهد که تلاش برای اجرای هر سه مرحله ازراه‌های گوناگون با سرعت هرچه تمامتر در حال پیشروی است؛ از تهاجم شورشیان کرد و بمب‌گذاری‌های نافرجام داعش گرفته تا برگزاری بزرگترین تجمع ضدایرانی در پاریس. این مساله باید برای تمامی تصمیم‌گیرندگان و استراتژیست‌های ایرانی به وضوح مشخص باشد که کشورشان علنا هدف جنگی ترکیبی واقع شده و لازم است تدابیر تدافعی در اسرع وقت اجرا گردد.

همانطور که ایالات‌متحده انتظار آن را دارد، این مراحل سه‌گانه می‌تواند همه یا بخشی از نیروهای سپاه‌پاسداران ایران را از خاک سوریه (و احتمالا عراق) به جبهه داخلی بازگردانده تا به دفاع و تامین امنیت مرزها و شهرها بپردازند. اخیرا شایعاتی از سوی دشمنان ایران مبنی بر کاهش تعداد نیروهای ایرانی در سوریه شنیده شده است. گرچه هیچ مدرکی برای اثبات این ادعا وجود ندارد اما در صورت انجام چنین سیاستی، رویکردی مناسب در دستورکار (مقامات جمهوری اسلامی) قرار گرفته چراکه به گفته رهبری ایران رفع تهدیدات از مرزهای کشور جزو اولویت‌های دفاعی است.

جنبه مضحکانه‌تر این شایعه همزمانی  آن با تصمیم رسمی ایالات‌متحده برای مشارکت با روسیه در عملیات‌های ضدتروریستی در سوریه از طریق تشکیل گروهی تحت‌عنوان «گروه اقدام مشترک» می‌باشد. شاید هم بتوان این تداخل رویدادها را تنها اتفاقی دانست و نه برنامه‌ریزی استراتژیست‌های آمریکایی و تحت‌نفوذ سعودی برای به دام‌انداختن ایران. تنش‌زدایی تعجب‌آور در روابط ترکیه و روسیه نیز وضعیت جغرافیایی منطقه را کاملا متحول نمود، آنکارا هرچند دیر اما جبهه‌النصره را گروهی تروریستی نامید و رسما عرصه را به سوریه واگذار کرد.

این بدان معناست که گرچه ایران برخی از نیروهای خود را برای محافظت از مرزهای خود از سوریه خارج کرده، در عوض روسیه حضور جنگنده‌های خود را در اسمان سوریه افزایش داده است. مسکو هنوز نتوانسته خروج استراتژیک برخی از نیروهای ایرانی از خط‌‌ مقدم جبهه سوریه را جبران نماید اما بعید به نظر می رسد که تصمیمی مبنی بر اعزام نیروهای زمینی خود برای تقویت ارتش سوریه اتخاذ کند. کمپین هوایی روسیه حتی بدون چنین جایگزینی نیرویی نیز می‌تواند با تعادل قوا را در سوریه حفظ نموده و نبود نیروهای ماهر و ویژه ایرانی را جبران کند. هرچند بدیهی است که تعامل قوی میان نیروهای ایران و روس برای حفظ دستاوردها پس از نابودی داعش و تشکیل کمپین آزادسازی مناطق تحت‌اشغال YPG در شمال سوریه، ضروری است.

فارس

همچنین بخوانید:

دیدگاهتان را بنویسید

توجه: از انتشار نظرات توهین آمیز معذوریم.