خاطرات منتشر نشده از شهدای مدافع حرم اصفهان؛
شهید مُجیری بعد از شهادتش در پیاده روی اربعین + از زبان همرزمان
هم دوره شهید مجیری می گوید: در همایش پیاده روی اربعین در حالی که نمی دانستم سردار به شهادت رسیده است، با او ملاقاتی کوتاه داشتم.
به گزارش اصفهان شرق، ثبت خاطرات از هر نوعی که باشد، می تواند در اکثر مواقع، بسیار مفید و سبب تغییر نگرش نسل های آینده ای شود که در مشغله های روزگار جای خالیه برخی ارزش ها را با مسائل دنیوی پر کرده اند.
دیدن نقاط مثبت خاطره و تقویت آن با نوشتن و یاد آوری کردن و پررنگ کردن آن می تواند نقطه مثبتی داشته باشد و درسی از زندگی افراد شاخص را به فرد گوشزد کند.
مسلما بسیاری از خاطرات دوران کودکی منشا رفتارهای دوره های بعدی است که در شخصیت انسان وجود دارد. چه بسا پدران و مادرانی که به دلیل خاطرات خوبی که از دوران کودکی فرزندشان دارند، آینده درخشانی برای فرزندانشان در ذهن مرور خواهند کرد و مصداق این جمله را در بیان خاطرات شهدا از کلام مادرانشان می توان فهمید که، فرزندم با بقیه بچه ها فرق داشت….
وقتی نام بزرگ مردان و شیرزنان عرصه استقامت کشور را می شنویم، بی اختیار به ذهنمان خطور می کند که او که بود؟ چه ویژگی های شخصیتی داشت که وی را برسکوی اول بندگی نشاند؟ و صدها پرسش دیگر که در ذهن ما نقش می بنند.
فرصت را غنیمت شمرده و برای متبرک شدن صفحات سایت، به نام شهدا، مصمم شدیم تا خاطرات شهدای مدافع حرم را در حد توان خود منتشر کنیم، خاطراتی که از کلام همرزم تا خانواده بیان می شد تا هدیه ای برای نسل های پنجم انقلاب از نسل سومی ها شود.
کسی فکرش را نمی کرد که امروز، موضوع انشاء بچه های کلاس، خاطرات مدافعان حرم باشد. رزمندگانی که عاشقانه و برای حرم اهل بیت راهی مرزی دیگر شدند تا روایت شهادتشان در شام و در نزد عمه جان زینب کلیک زده شود.
شهدای مدافع حرم صادقانه به عهد خود وفا کردند و به هدف نهایی خود که همان شهادت در راه خداست رسیدند و گروهی دیگر از آن ها منتظران شهادت هستند و این تفکر و عقیده عوض شدنی نخواهد بود.
سوریه خط مقدم مقابله با صهیونیسم جهانی است و ما در حمایت از سوریه پایگاهی برای مقابله با دشمن در بیرون مرزهای ایران زده ایم، همانطور که در جنگ ۸ ساله دفاع مقدس علی رغم سایر کشورهای عربی تنها کشوری که ضربه ای به ما نزد و ما را در جنگ با عراق همراهی کرد، کشور سوریه بود.
دفاع از ارزش ها، حریم اهل بیت علیهم السلام و دفاع از مظلومین جهان به خصوص مردم مسلمان سوریه وظیفه هر مسلمانی است و نه فقط مسلمانان ایرانی.
اولین برگ خاطرات مدافعان حرم اصفهانی را به شهیدی از دیار خمینی شهر اصفهان اختصاص دادیم تا خاطرات سردار عبدالرضا مجیری فرمانده گردان 123 امام حسین علیه السلام، را از زبان همرزمانش به نگارش درآوریم.
شهید عبدالرضا مجیری سال۵۳ در خمینی شهر متولد و در سال ۷۲ وارد سپاه پاسداران انقلاب اسلامی شد که پس از گذراندن دوره های مختلف نظامی چون تکاوری و یگان صابرین و حضور در درگیری های غرب کشور به عنوان فرمانده گردان فاطمیون در سوریه به شهادت رسید.
سردار سرتیپ ۲ پاسدار عبدالرضا مجیری فرمانده گردان ۱۲۳ امام حسین علیه السلام شهرستان در حالی که ۲۰روز از حضورش در جبهه های سوریه سپری شده بود، سه شنبه سوم آذر ماه سال جاری در حلب و در دفاع از حرم حضرت زینب کبری (س) به شهادت رسید. و در شهر خمینی شهر تشییع و در محله اندان این شهر به خاک سپرده شد.
از این شهید دو فرزند دختر ۱۱و ۶ساله و یک پسر ۳ ساله به یادگار مانده است.
ابتدای نگارش، عشقی به روایت مدافعان حرم
همه چیز از یک شب زمستانی شروع شد، زمانی که زنگ تلفن به صدا درآمد و از طرف یکی از برادران بسیجی برای دیدار یکی از مجروحان که از سوریه برگشته بود، دعوت شدیم. کارت دعوت این دیدار به دست مجروح جنگ سوریه، پاسداری از شرق اصفهان به امضا رسید تا ما را با رویه ای جدید در بارگزاری خبر آشنا کند.
در ابتدای ورود به منزل پدری جانباز، سادگی و معنویت خاصی با ما همراه شد به نحوی که به یکباره همه چیز از ذهنم پرکشید. هدفم دیدار رزمنده ای بود که کوله باری از خاطرات دفاع از حرم حضرت زینب به همراه داشت و شاید هدف دیگری که در سر می پروراندم کسب معرفت در سنگر یار شفیق شهدای تازه تشییع شده در اصفهان بود که می توان گفت، با کلام و نگاه جوان مجروح به خوبی محقق شد.
خودش آغاز کننده گفتگوی امشب بود و در آغاز با تکان دادن سرش به نشانه جا ماندن از قافله همرزمان شهید، گفت: سردار مجیری دست ما را بگیر…… همین و بس.
وی با اشاره به اینکه باید خاطرات این عزیزان به خوبی به تصویر کشیده شود، به برخی ویژگی های شهید عبدالرضا مجیری اشاره کرد و به خوبی می توانستیم، احساس ایشان در خصوص فرمانده گردان 123 امام حسین علیه السلام را مشاهده کنیم.
*نماز شب های شهید مجیری روایت بندگی به درگاه خدا بود
او از نماز شب هایی که توفیق خواندنش را در حضور سردار کسب کرده بود، این گونه گفت: شهید مجیری، اینقدر به نماز شبش اهمیت می داد که چند مرتبه برای اینکه نماز شبش قضا نشود، از خواب بیدار میشد و همین عاملی بود که وقتی رزمندگان دیگر در محضر ایشان بودند، توفیق خواندن نماز شب را کسب کنند. جالب بود که گاهی به شوخی رزمندگان می گفتند، سردار ساعت زنگی ما در بیدار شدن و خواندن نماز اول وقت است. من هر گاه طی مدت حضورم در سوریه با سردار بودم، نماز شبم قطع نمی شد.
*نماز اول وقت شهید الگویی برای همه بچه ها
مجروح نبرد سوریه در ادامه بیان کرد: سردار مجیری آرامش خاصی داشت و به درستی می توان، مهیا شدن وی برای خواندن نماز اول وقت را یکی از دلایل اصلی این آرامش در ایشان نام برد. هر زمان با سردار بودیم مطمئن بودیم که نماز پنج گانه، سر وقت، خوانده می شود و به وضوح می گویم که تک تک بچه هایی که با سردار بوده اند، صدای سردار در بیدار کردن بچه ها برای نماز صبح را به خوبی به یاد دارند.
*دقت در حلال و حرام
همرزم شهید مجیری در پایان خاطرات سردار، با سکوتی معنا دار و لبخندی که به یکباره بر لبانش نقش بست، گفت: رفتار سردار و خصلت های این مردم بزرگ، قابل شمارش نیست، به نحوی که اگر یک روز برایتان بگویم، تمامی ندارد ولی خصلتی که برایم خیلی ارزشمند بود و همیشه در خاطرم زنده می ماند، توجه بسیار سردار مجیری به حلال و حرام بود به گونه ای که هر زمان که وقت خالی پیدا میشد، به بچه ها در باب این مسائل سخن گفته و کلاس های درس سردار در میدان نبرد هم برپا بود.
*مدیون خون شهدای مدافع حرم نباشیم
جانباز نبرد سوریه در پایان تاکید کرد: این نکات را در همه خبرهای خود برای همه بیان کنید که مدافعان حرم داوطلبانه راهی سوریه شدند و انچه برای آنها اهمیت دارد دفاع از حرم اهل بیت و اسلام بود ولاغیر….. اگر کسی فکر دیگری کند، مدیون خون شهدای مدافع حرم است
*استقامت شهید مجیری مثال زدنی بود
راوی دفاع مقدس که خود با اصرار فراوان به سوریه اعزام شد، پس از مجروحیت به ایران بازگشت تا بار دیگر خانه کوچک و ساده اش، نفس های مجروح وی از ترکش دشمن را در خود جای دهد. به همراه تنی چند از همرزمانش به دیدار وی رفتیم. با لهجه شیرین اصفهانی و همان لبخندها همیشگی با وجودی که به سختی صحبت می کرد، مصاحبه با ما را پذیرفت و زمانی که از وی درخواست کردیم، خاطره خود از شهدای مدافع حرم را بیان کند، جالب بود که ابتدا از سردار مجیری لب به سخن گشود.
وی با صدای لزران از شهادت شهید مجیری و خون سرخ این شهید بر پله های سنگر، این چنین اظهار کرد: سنگر، مشرف به دشت بود و حجم گلوله های بسیار که بر دیوار بتنی برخورد کرده بود، سوراخ هایی را بر دیوارهای سنگر ایجاد کرده بود. همان سنگر، مکان علمدار شدن سردار شد. نکته اصلی که در این رابطه می توانم مطرح کنم، استقامت سردار تا اخرین لحظه دفاع بود زیرا حجم آتشی که به سمت ما می آمد زیاد بود ولی مقاومت مثال زدنی بچه های ما، از گذشته تا کنون زبان زد است. در کل باید بگویم بچه ها مقاومت جانانه ای را در آن روز انجام دادند ولی سردار مجیری در آن نبرد آسمانی شد.
*خون سرخ شهید مجیری در سنگر نقش بست
زمانی که بالای سر شهید رسیدم، خون شهید در مسیری که سردار را منتقل کرده بودند، بر روی چند قطعه سنگ، تازه بود، من سعی کردم چند قطعه سنگ که خون شهید بر روی آن نقش بسته بود، برداشته و در کیفم بگذارم تا به خانواده شهید تقدیم کنم ولی خودم مجروح شده و کیفم هنوز به دستم نرسیده است. امیدوارم به زودی کیفم به دستم برسد تا بتوانم، نیت خودم را ادا کرده و این یادگاری را به دست خانواده شهید برسانم.
*از ولایت پذیری تا بینش سیاسی سردار
راوی دفاع مقدس و جانباز برگشته از سوریه از خصوصیات شهید این گونه گفت: شهید مجیری دلسوز بچه ها بود و حتی برخی کارهای عمومی را برای رزمندگان انجام می داد. در بین گروه، گاهی یکی از بچه ها را به عنوان شهردار انتخاب می کردیم که نظافت مکان حضور حفظ شود ولی سردار مجیری، گاها در زمان مسئولیت شهرداری یکی از رزمندگان، خودش برخی کارها را به تنهایی انجام میداد تا کمک بچه ها کند.
وی ادامه داد: هوش دفاعی شهید قابل ذکر بود به گونه ای که در جنگ نرم و سخت، فعالیت های ارزنده ای داشت و حتی بینش سیاسی و بصیرتی ایشان در سوریه هم شامل حال بچه ها می شد به گونه ای که در مناسبت های خاص، موضوعاتی را پیش می کشید و تحلیل هایی منطبق به نظرات امام خامنه ای ارائه می کرد.
سردار عبدالرضا مجیری بالاترین ولایت پذیری را داشت و به وضوح در زمان حضور وی در شمال غرب ایران احساس میشد.
*سکوت معنادار سردار زبان زد بود
همرزم شهید مجیری از ویژگی دیگر سردار سخن گفت و برایم جالب بود که همه حضار این گفته را با صدای بلند تایید کردند، وی از سکوت معنوی و معنی دار شهید و شناخت دقیق وی به مسائل، گفته پایانی خود را بازگو کرد.
* خاطره ای از حضور شهید در مراسم اربعین
یکی از اقوام شهید از گفته هم دوره ای شهید این گونه گفت: در همایش پیاده روی اربعین بودم و نمی دانستم سردار مجیری به شهادت رسیده است.
از خستگی خوابم برد که با صدای عبدالرضا بیدار گشتم، سلام و احوال پرسی کردم و جویای حضورش در مراسم اربعین شدم ولی او به من گفت، نماز جماعت شروع شده و سریع آماده رفتن به نماز شویم. برای وضو گرفتن به طرف دیگر رفتم ولی وقتی برگشتم سردار را در شلوغی مراسم گم کردم، تازه بعد از امدنم فهمیدم عبدالرضا، آن زمان شهید شده بود و این درحالی بود که من در بیداری شهید مجیری را دیدم.
لذا شهید همواره زنده است و حیات و ممات او همواره صفتی است برای حیات طیبه و به مصداق آیه شریفه قرآن كه می فرماید:
و لا تحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله امواتاً بل احیاءُ عند ربهم یرزقون
(169 آ ل عمران)
خاطرات سردار از کلام همسر شهید در برگه دیگر این رسانه در آینده ای نزدیک منعکس می شود….
وصیت نامه این شهید بزرگوار را در ادامه می خوانیم:
به نام الله یگانه پاسدار حرمت خون شهیدان و با سلام و درود بر همه انبیا مخصوصاً نبی مکرم اسلام (ص) و با سلام خدمت تمامی اوصیاء مخصوصاً نائب و وصی رسول اکرم (ص)، اسدالله، اُذن الله … امیرالمؤمنین و تمامی جانشینان بر حقشان و سلام خدمت یگانه منجی عالم بشریت حضرت مهدی (عج) و نائب بر حقش و یگانه دوران حضرت آیت الله العظمی امام خامنه ای (روحی فداء).
گواهی می دهم که خدا یکی است و شریکی برای او نیست و الله تنها معبود جهانیان است.
گواهی می دهم به تمام انبیاء الهی از حضرت آدم تا خاتم آنها و افضل آنها محمد مصطفی (ص).
گواهی می دهم به همه اوصیا پیامبران، مخصوصا اوصیا پیامبر خاتم حضرت محمد مصطفی (ص) از امیرالمؤمنین علی (ع) تا یازده جانشین بر حقش که خاتم آنها امام عصر و الزمان حضرت مهدی (روحی فداء) می باشد.
گواهی میدهم که ولایت فقیه جانشین بر حق ائمه (ع) بوده و اطاعت از ولی فقیه اطاعت از معصوم (ص) بی کم و کاست می باشد.
**********************
**********************
با عرض سلام خدمت مهدی موعود (روحی فداء) و نائب بر حقش امام خامنه ای و تمامی رهروان شهیدان راه حق و حقیقت. و با عرض سلام خدمت تمامی دوستان و آشنایان و فامیل و همکاران و برادران و خواهرانم و مادر گرامی ام و پدر و مادر همسر عزیزم.
همسر عزیزم من در زندگی حق شما را ادا نکردم. امیداورم مرا ببخشید و از خداوند برایم طلب غفران و رحمت کنید. انشاءا… همدیگر را در پیش خداوند متعال ملاقات کرده و در آخرت نیز یار و همبال هم باشیم. به شما همسر عزیزم توصیه به صبر و استعانت از خداوند متعال را خواهانم و اینکه در مراسم من جزع و فزع نکنید و قوی و مقاوم باشید و نشان دهید که فدایی دادن در راه حق و حقیقت شادی دارد نه غم و اندوه و اشک و ناله.
همسر عزیزم شما را سفارش می کنم در مورد بچه ها که نگذارید آنها از راه خدا و ولایت دور شده و آنها را بچه هایی مؤمن و پرهیزگار بار بیاورید و به آنها همواره بگویید که پدرشان در راه حق و حقیقت قدم برداشته و جان ناقابلش را فدای راه معبود نموده و شما نیز باید پاسدار حرمت خون پدرتان بوده و از راه حق و حقیقت و پیروی از ولی فقیه منحرف نشوید. همسر عزیزم همواره کوشش کنید که به بچه هایم بجز روزی حلال ندهید و آنها را از روزی غیر حلال باز دارید.
همسر عزیزم همواره در زندگی بر خدا توکل کنید و از او یاری بجوئید و جز راه خدا راهی را نروید تا به او ملحق شوید.
**********************
**********************
خدمت دختر گلم سلام می کنم و به او می گویم که او را خیلی دوست دارم و برای عاقبت بخیری اش دعا می کنم. دختر گلم در زندگی خدا را فراموش نکن و در کارها کمک مادرت کن و حجاب و عفتت را مواظب باش و برای پدر گناهکار خود نیز دعا کن که خدا مرا بیامرزد و از سر تقصیراتم بگذرد.
به زهرا خانم و محمد حسین گلم سلام می کنم و به آنها می گویم که بابا همواره دعا گوی شما بوده و برای عاقبت بخیریتان دعا می کند. بچه های گلم بابا را از دعای خیر خود فراموش نکرده و اعمال و رفتارتان جوری باشد که مرا پیش پیامبر و ائمه (ص) سر افراز کرده و شرمنده نسازد.
**********************
**********************
به مادر گرامی و مهربانم سلام عرض کرده و از او می خواهم که مرا بخاطر خطاها و کوتاهی هایم در مورد او ببخشد و در شهادت من صبر پیشه ساخته و بداند که پسرش در راه امام حسین (ع) قدم برداشته و راه او را پیموده است و باید تو نیز مانند زینب (س) صبر پیشه کنی و مرا از دعای خیر خود فراموش نکرده و مرا ببخش. از پدر همسر و مادر همسر عزیزم حلالیت طلبیده و از آنها می خواهم که مرا به خاطر کوتاهی هایم ببخشند و مرا حلال کنند.
**********************
**********************
از تمامی برادران و خواهران و دوستان و آشنایان و همکارانم می خواهم که اگر تقصیری یا کوتاهی از جانب من در مورد آنها سرزده مرا ببخشند و مرا حلال کنند و از ولایت فقیه دست برنداشته و تا پای جان از آن حمایت کنند.
به همسر عزیزم می گویم که من در زندگی به کسی قرض ندارم و آنهایی هم که از آنها طلبکار هستم، اگر طلب شان را دادند که هیچ واگر ندادند آنها را می بخشم و حلال میکنم. احتیاطاً مقدار یک میلیون تومان برای من خمس بدهید و پانصدهزار تومان هم رد مَظالم. اگر مالی هم از من بر جای مانده آن را طبق قانون ارث و میراث تقسیم کنید.
از همه، همسر و فرزندان و عزیزانم طلب عفو نموده و همه را به خداوند مننان می سپارم و به آنها جمله شهید بهشتی را می گویم که (سر نوشت مُقَلِدان خمینی چیزی جز شهادت نیست).
از خداوند متعال می خواهم که در بدنم اثر از زخم های بدن امام حسین (ع) و اثری از پهلوی شکسته حضرت زهرا باشد. اگر جنازه ام برگشت که از خدا می خواهم که بر نگردد مرا هر کجا خواستید دفن کنید و از همگی التماس دعا دارم و شما را به خداوند بزرگ می سپارم.
محب المهدی عبدالرضا مجیری ۱۳/آبان/۱۳۹۴ ۱۱ محرم الحرام