معروفات فراموش شده؛
ايمان حقيقي در گرو امر به معروف و نهي از منكر
اگر بخواهيم امر به معروف را احيا كنيم، بايد مكتب و روشي عملي و نه صرفاً زباني، در عين حال اجتماعي، نه انفرادي و منطبق بر اصول روانشناسي و جامعهشناسي بياوريم.
اصفهان شرق/ باقری ورزنه، ميتوان گفت كه اين فريضه از دو جهت به فرهنگ اجتماعي جامعه اسلامي تبديل نشده است؛ يكي حضور جريان تجدد و ديگر حضور جريان تحجر؛ كه يكي رها كردن اين اصل و فريضه را دنبال ميكند و ديگري بدون رجوع به متون ديني و توجه به راهكارها و نكات نغز ديني در اين باره امربه معروف را منحصر در بدرفتاريهايي ميبينند كه به اين شكل جايي در متون ديني ما ندارد. در اين نوشتار به نکاتی جند در مورد این فریضه خواهیم پرداخت.
انسان وقتي به توصيهها و بياناتي كه راجع به امر به معروف و نهي از منكر وارد شده رجوع ميكند، فوايد چشمگيري را براي آن مطرح كردهاند. از طرف ديگر وقتي عمل نشدن به اين واجب الهي را در جامعه ميبيند بسيار متأسف ميشود. قرآن كريم ميفرمايد:«وَالْمُؤْمِنُونَ وَالْمُؤْمِنَاتُ بَعْضُهُمْ أَوْلِيَاء بَعْضٍ يَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَيَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنكَرِ وَيُقِيمُونَ الصَّلاَةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَيُطِيعُونَ اللّهَ وَرَسُولَهُ أُوْلَـئِكَ سَيَرْحَمُهُمُ اللّهُ إِنَّ اللّهَ عَزِيزٌ حَكِيمٌ». اين آيه اشاره دارد كه لازمه ايمان حقيقي ـ نه تقليدي ـ رابطه و علاقه مؤمنان به سرنوشت يكديگر و لازمه اين محبت و علاقه، امر به معروف و نهي از منكر است. لازمه امر به معروف و نهي از منكر هم اين است كه بندگان، به وظيفه خود عمل كنند و نتيجه همه اينها آن است كه رحمت خداوند كه كارهاي خود را با سنتهاي حكيمانه اجرا ميكند، شامل حال گردد.
آنچه در اين ميان بيشتر جاي تأسف دارد، اين است كه فكر اين مسئله هم به كلي از ذهن مردم جامعه ما خارج شده و آنچه در گذشته به عنوان امور اجتماعي ديني مطرح بود، امروز اساساً جزو امور ديني شمرده نميشود.
چه عواملي سبب متروك شدن اين فريضهاند؟
اما چرا اين اصل متروك شده؟ به نظر من سبب آن بيشتر خود ما بودهايم؛ مثلاً اولين شرط عمل به اين اصل، داشتن حسن نيت و اخلاص است و ما فقط در مورد منكراتي كه علني است و به آنها تهاجر ميشود حق اعتراض داريم؛ اما در گذشته نزديك، يك عده مردم ماجراجو كه ميخواستند حساب خود را با ديگران صاف كنند، با دستاويز قرار دادن اين اصل مقدس، چه حرفها و جنايات و منكرات شنيعي مرتكب شدند.
پند و بند!
نكته ديگر، اينكه متأسفانه ما امروز در اجراي اين اصل فقط به دو چيز توجه داريم: پند و بند! اول پند ميدهيم، اگر اثر نكرد به زدن و بستن متوسل ميشويم. البته شكي نيست كه نصيحت و اعمال زور، دو وسيله براي اجراي اين كارند؛ اما وسيلههاي منحصر به فرد نيستند و ميتوان از راه حلهاي ديگر مانند تشويق، يا برنامهريزي صحيح ديگر براي رفع تدريجي عيوب و مشكلات اجتماعي كه تأثير بيشتري هم دارد استفاده كرد.
در اخبار و روايات سه مرحله براي اين قبيل امر و نهيها ذكر شده است: قلب، زبان و يد. ما معمولاً از مرحله قلب، بهجاي حسن نيت، اخلاص و علاقه به سرنوشت مسلمين، در ذهن خود جوش و خروشهاي بيجا تصور ميكنيم، از مرحله زبان، به جاي بيانهاي روشنكننده، موعظهها و پندهاي تحكمآميز ميفهميم و از مرحله يد و عمل به جاي تدابير تبليغ عملي، تنها اعمال زور را!
در مجموع براي گفتن و نوشتن و خلاصه براي زبان و مظاهر آن بيش از اندازه اهميت قائليم و همه كارها را از گوش و زبان ميخواهيم؛ در حالي كه تأكيد اسلام بر وجود الگوي عملي در اخلاق بسيار بيشتر از تأكيد بر نصايح لفظي است. «كونوا دعاة الناس بغير ألسنتكم»
امر به معروف و نهي از منكر تعبدي محض نيست!