زندگی به سبک شهدا
راحت طلبی در خون شهدا نبود!
جالب است بدانید که فرماندهان شهید این طور نبود که هر جا را به امنیت کامل رساندند همانجا بمانند و برای خود اسم و رسمی بنا کنند، بلکه به خاطر گمنامی بیشتر و خدمت بالاتر، آنجایی را انتخاب میکردند که برایشان سختتر ولی به نفع نظام و مردم و وطن بود.
به گزارش اصفهان شرق؛ به نقل از ایمنا، شهید مصطفی ردانیپور یکی از همان فرماندهان است، مصطفی در اوج شلوغیهای کردستان وارد منطقه شد و بعد از فراهم شدن امنیت نسبی آنجا؛ زمانی که با شروع درگیریهای جنوب بود، گفت:
“ما دیگه کردستان کاری نداریم. باید بریم جنوب. مرزهای جنوب بیش تر تهدید می شه. فرمانده ها قبول نمی کردند. می گفتند: « اگه برید ، دوباره این جا شلوغ می شه. منطقه نا امن می شه.» می گفت: «ما کار خودمون رو این جا کرده ایم. دیگه جای موندن نیست. جنوب بیش تر به ما احتیاجه.”
این طور هم نبود که وقتی وارد جنوب شود، مسوول حق به جانبی باشد و به خاطر خدمتی که به مردم میکند از مردم انتظار داشته باشد.
ورود به خانههای مردم ممنوع!
از همرزمان شهید نقل میکنند که وقتی وارد خرمشهر شدند، مصطفی گفت: «بچه ها! کسی حق نداره پاشو توی خونه های مردم بذاره . نماز هم تو خونه های مردم نخونید. شاید راضی نباشن.» تازه رسیده بودیم جنوب؛ پایگاه منتظران شهادت و بعد دارخوین. شصت هفتاد نفری می شدیم. با دو تا سیمرغ و چند تیرباری که باخودمان آورده بودیم. برای خودمان گردانی شده بودیم . هنوز عراقی ها معلوم نبودند، ولی مردم خانه هایشان را ول کرده بودند. درها باز ، وسایل دست نخورده ،همه چی را گذاشته بودند و رفته بودند. مصطفی می گفت «مردم که نمی دونند ما اومده یم این جا. خوب نیست بی خبر سرمون رو بندازیم پایین، بریم تو.»
راحتطلبی مانعی که هرگز نبود!
برای رسیدن به شهادت، راحتطلبی مانع بزرگی است، مانعی که در زندگی امثال شهید ردانیپور نبود، شهدا نه تنها فقط به وظیفه فکر میکردند، بلکه راحت طلبی را دشمن اصلی خود در رسیدن به مقاصد روحانی و نظامی میدانستند.
شاید اگر مسوول دیگری بود، میگفت من کردستان را امن کردهام، منطقهای که به من محول شده را امن کرده ام، بمانم تا هم شهرتی به دست آورم، هم برای خود و آینده خود ریشه ای قوی ایجاد کنم.
شاید میشد شهید ردانی پور بهانه هم بتراشد، مثلا بگوید، ماندم چون تجربهام بیشتر بود، و من اینجا بهتر میتوانم خدمت کنم، و امثال این بهانهها در نزد شهدایی چون مصطفی ردانی پور جایی نداشت!