یک شورش باشکوه، اما ناقص!
نگاهی به تئاتر «الگوریتم» به نویسندگی و کارگردانی علیرضا رحیمزاده
عدهای از افراد هنجارگریز اجتماعی که قبلا در فضای مجازی با هم آشنا شدهاند، به زیرزمینی مرموز پناه برده و مخفی میشوند. اما ناگهان ورق برمیگردد. ما با اعتراضهای کارگری فرانسه و درگیری با پلیس ضد شورش مواجه نیستیم، بلکه حالا با تئاتری آخرالزمانی مواجه هستیم…
اصفهان شرق- جواد جلوانی
(باتشکر از حسین صبوری)
تئاتر «الگوریتم» به تهیه کنندگی، نویسندگی و کارگردانی علیرضا رحیمزاده، هم اکنون در پردیس هنر مهستان واقع در محله فرح آباد در حال اجرا است. تئاتری با ایدههایی بزرگ و آوانگارد اما با تبلیغاتی کمشکوه و در تالاری کوچک با کمبود امکانات.
الگوریتم از اعتراضات «جلیقه زردها» در فرانسه شروع میشود. عدهای از افراد هنجارگریز اجتماعی که قبلا در فضای مجازی با هم آشنا شدهاند، به زیرزمینی مرموز پناه برده و مخفی میشوند. اما ناگهان ورق برمیگردد. ما با اعتراضهای کارگری فرانسه و درگیری با پلیس ضد شورش مواجه نیستیم، بلکه حالا با تئاتری آخرالزمانی مواجه هستیم. بیرون این زیرزمین جنگی جهانی در حال وقوع است، غذا و امنیت نیست، حتی آب هم کشنده و مسموم شده است.
«الگوریتم» شبکهای مخوف از قدرت است که روابط و نظم جهانی را در دست گرفته است. باید بر ضد این شبکه قیام کرد و قوانین آن را شکست. اما افراد داخل این زیرزمین ضعیفتر از آن هستند که بتوانند درمقابل این قدرت ایستادگی کنند. آنها شکننده و حتی در بین خودشان نیز دچار اختلاف و درگیری هستند. مرگ نمادین یک کودک گرسنه و مسموم، ناگهان تماشاچیان را نیز مانند شخصیتها شوکه میکند. آری، با یک تئاتر جدی و غافلگیرکننده روبرو هستیم. دومین و سومین مرگ هم به زودی اتفاق خواهد افتاد. مدت زمان تئاتر ۱ ساعت است و این حجم از اتفاقات خبر از ریتم سریع نمایش دارد.
چه نقشهایی در صحنه جلب توجه میکنند؟
رحیمزاده خود بازیگری نقش اول این تئاتر را نیز برعهده دارد (در نقش دیان)، اما قهرمانی است که به ضد قهرمان تبدیل خواهد شد. شخصیت بَد یا زشت ماجرا «گابریل» است (با بازی متفاوت و تحسین برانگیز محمد اشتری)، فردی مرموز و بایسکچوال که در پی آزار کلامی دیگران است.
اما قهرمان اصلی ماجرا را میتوان تیفِنی (با بازی فرشته عباسپور) دانست. تیفِنی نقاش فمینیست و کوچه گردی است که با نقاشیهای سیاهقلم امرار معاش میکند. او خداناباور و با آرایش چهره دارک (بنا به اقتضائات فرهنگ ایران، کمی ملایمتر از دارک) و یک انسان ضدهنجارهای اجتماعی است. او تا آخر نمایش با وجود چند حمله متجاوزانه زنده میماند و ازمجموع ۴ زن و یک دختربچه، تنها زن کنشگر صحنه است. اما از شدت کنشگری او نیز در لابلای چرخهای الگوریتم به مرور کاسته شده تا در نهایت به اوج انفعال میرسد.
یک کارگر رنگینپوست اخراج شده تأسیساتی با خانوادهاش، یک زن راهبه کر و لال، زنِ دیان با نقشی خنثی، و دو برادر ایتالیایی، از کاراکترهای فرعی و پیشبرنده داستان اصلی هستند اما هیچکدام کلیشه و تیپ نیستند و به خوبی شخصیتپردازی شدهاند. یک پدر روحانی خلع شده از کلیسا به اسم داکس (با بازی خوب یاسین عروجی) از دیگر شخصیتهای مهم داستان است که چند دیالوگ مهم در اعتراض به جامعه مدرن سرمایهداری مطرح میکند. به طور مثال خطاب به دیان میگوید: «کاش این بیچارهها را به مسلخ تو نمیکشیدم. اما تو فراموش کردی که تمام تمدنهای بزرگ، روم، مصر، روزی به نابودی رفتند که حس خدایی داشتند. وقتی که میل حیوانی پیدا کردند، وقتی که خون بچه و شراب یکی شد».
همانطور که ملاحظه میشود همه شخصیتهای نمایش، افرادی رانده شده از اجتماع و کمی کج و عجیب هستند.
نمایش الگوریتم به چه چیزی اعتراض دارد و چه جایگزینی را مطرح میکند؟
اعتراض و دغدغه اصلی نویسنده را در شروع داستان، میتوان از دیالوگ بین دیان و همسرش فهمید، آنجا که در پاسخ به دموکراسی و سوسیالیزم میگوید: «کوفتهای ایسمی بازیچه سیاستمدارهاست، کردن تو مخمون تا به ما حکومت کنند. تموم حکومتها شبیه هماند، فقط نقابشون را عوض میکنند.»
تئاتر الگوریتم تلاشی برای مبارزه با الگوریتم قدرت و نظمهای اسیرکننده اجتماعی است که گویی راه فراری از دست آنها نیست. اما آنچه در بیان این دغدغه مغفول مانده ارائه راه حلی جامع است که متأسفانه این غفلت، این نگرانی را ایجاد میکند که در پایان داستان مخاطب را به آنارشیسم و هرج و مرج طلبی بر ضد حکومتها ارجاع دهد. و از سوی دیگر، اگر این مبارزه به موفقیت و جایگزین بهتری نائل نشود، موجب پوچی و افسردگی نسل بشر خواهد شد همانطور که نمونهای از تلاش برای خودکشی را در همین تئاتر دیدیم. اما رحیمزاده خود فردی مذهبی است و سعی میکند نیاز به یک منجی الهی را از زبان کشیش داستان فریاد بزند تا به این پوچی نرسیم.
جایگاه هنر در آزادی بشر؟!
به نظر میرسد رحیمزاده در خودآگاه یا ناخودآگاه خود، هنر را نیز وسیلهای برای نجات بشر از ظلم سیستم میداند. همانطور که اشاره شد، قهرمان واقعی ماجرا همان تیفِنی یا نقاش دورهگرد است که در پایان تئاتر نیز بیشترین تشویق تماشاچیان نصیب بازیگر این شخصیت شد. اما سؤال ما این است که اگر خود هنر نیز وسیلهای در خدمت قدرت و سیستم قرار بگیرد و به تحمیق و تخدیر تودهها بپردازد آن موقع چه کنیم؟ درباره زیباترین نوع شعر میگویند: «اَحسَنالشعر، اکذَبه؛ شعر هرچه بهدروغ نزدیکتر زیباتر است» و مگر امروز هالیوود کارخانه رؤیاسازی در خدمت سرمایهداری غرب نیست؟ و مگر امروز خودِ تئاتر، هنری بورژوازی محسوب نمیشود؟ آیا تئاتر، موسیقی، سینما، جشنوارهها و هنرِ امروز را میتوان آگاهیبخش و رهاییبخش تودهها از جهل دانست یا آنها نیز در همان پازل صنعت سرگرمسازی، اوهام و شبکه غفلت تعریف میشوند؟ و آیا خود هنر نمیتواند بخشی از این الگوریتم باشد؟
پرسش ما اینجاست که چرا در نمایش «الگوریتم» از هنر متعهد خبری نیست و نهایتا تابلویی به سبک کوبیسم را شاهد هستیم؟!
رحیمزاده در نمایش خود سخن از ظهور منجی میکند؛ اما چرا سربازان و جبهه مقاومتی که باید در رکاب این منجی به رزم برخیزند و زمینهسازی ظهور او را فراهم کنند در این نمایش غایب هستند؟
اتفاق ناخواسته اما خوبی که در اجرای تئاتر الگوریتم میبینیم، کمبود امکانات صحنه ازجمله نقص دکور، صداگذاری و نور است. اما اینها را به فال نیک میگیریم، خصوصا این ابتکار چیز خوبی بود که ناگهان شخصیت گابریل با تماشاگران روی صندلی طرف خطاب قرار گرفت، تا به تماشاچیان یادآوری کند که غرق در تئاتر و سرگرمی نشوید و اینها همه نمایش است و شما باید در دنیای واقعی و نه خیالی به زندگی بپردازید.
رحیمزاده با کارهای خوب قبلی مانند مینیسریال پسرخوانده، فیلم کوتاه و برگزیده دعوت، فیلم کوتاه اثرانگشت و فیلم کوتاه شک، تئاتر افسون و همزاد، نشان داده است که فرم و محتوا را به خوبی میشناسد و اگر خود را بیشتر در معرض نقد قرار دهد، میتواند آثار ارزشمند بیشتری را به جامعه تقدیم کند.
انتهای پیام/ اصفهان زیبا