سرویس: اخبار شهرستان » شهدای شرق اصفهان 19:45 - چهارشنبه 27 آذر 1392

شهید سید حسن کاظمی/ ورزنه

سیر و سلوک را نه در کنج عزلت که در جبهه مصاف با کفر و نفاق طی طریق کرد.

42

شهید سید حسن کاظمی فرزند سید تقی در دهم دی ماه 1346 درورزنه تولد یافت٬دوران طفولیت را در خانواده با تحمل سختیها و مشقات زیاد سپری نمود.دوران تحصیل ابتدایی را در دبستان شهید ترابی ورزنه تمام نمود و کلاس اول و دوم راهنمایی را نیز در مدرسه راهنمایی ورزنه خواند٬ در این هنگام در بسیج ورزنه نیز فعالیت می کرد و اوقات فراغت خود را در بسیج می گذرانید٬با وجود کمی سن و امتناع مسئولین جنگ از پذیرش او پس از چندی با فعالیت و کوشش زیاد موفق شد برای اعزام به جبهه ثبت نام نماید.بار اول به کردستان اعزام شد و در همانجا با پشتکار و عشق و علاقه ای که به تحصیل داشت سال سوم راهنمایی را نیز به پایان رسانید٬پس از اتمام ماموریت به ورزنه بازگشت و چند ماه بعد دوباره عزم سفر کرد٬سفر به سوی نور و به سوی اخلاص و ایمان٬سفر از هر آنچه وابستگی می آورد٬به سوی وابستگی مطلق به الله٬شهید سید حسن کاظمی پس از این اعزام به عنوان سرباز پاسدار در جبهه های غرب کردستان به نبرد با دشمنان انقلاب و مزدوران داخلی و خارجی انقلاب پرداخت٬چندین ماه در هزارقله مریوان مشغول رزم بود.

سرانجام در تاریخ 1364/7/24 در این منطقه به لقاءالله پیوست.
شهید سید حسن کاظمی بسیجی پاک و رزمنده ای دلیر بود و این دلیری و پاک طینتی را از اجداد خود ائمه معصومین(علیهم السلام) به ارث برده بود.وقتی می گوییم دلیر یا شجاع((اگر چه الفاظ و القاب قاصرتر از آنند که در وصف این عزیزان آورده شوند))٬”ظاهربینان”بلندی قد و تنومندی جسم و نیرومندی بازو را در نظر مجسم نکنند که دلیر واقعی و شجاع واقعی آنها هستند که بنا به فرمایش امام علی(ع)بر هوای نفس خود غلبه کنند٬وقتی  شهید کاظمی در وصیتنامه اش صحبت از معبود محبوب می کند یا وقتی خود را فرزند اسلام و متعلق به40میلیون و نه متعلق به خانواده می داند و وقتی لهو و لعب بودن دنیا را گوشزد می کند همه و همه حکایت از روح بزرگ او میکنند. این شهداء ره صد ساله را یک شبه می پیمایند و سیروسلوک را نه در کنج عزلت که در جبهه مصاف با کفر و نفاق طی طریق می کنند.

“قسمتهایی از وصیتنامه شهید سید حسن کاظمی”
اکنون شما حامل مسئولیت سنگینی هستید و در حفظ و حراست از دستاوردهای انقلاب بکوشید و دشمن را دست کم نگیرید٬چرا که او همیشه در کمین است تا در هر قالبی و به هر نحوی که شده ضرباتش را وارد سازد٬امت مبارز٬ولایت فقیه برای مردم به منزله چراغ راه است.پدر و مادرم٬فکر نکنید من فرزند شمایم٬فرزند اسلامم و متعلق به40میلیون نفرم٬همه بر من حق دارند و باید حقم را ادا کنم و امیدوارم که بتوانم حقم را ادا کنم و در پرتو اسلام برای قرآن خدمت کنم.سالهای فراوان از عمرم سپری شد و شبها و روزها پشت سرهم از راه رسید و گذشت و چهره واقعی زندگی همچنان برای من تیره و تار و به شکل معمای ناگشودنی همواره آزارم می داد و با گذشت روزگاران آن چهره واقعی زندگی پوشیده تر می گشت تا آن هنگام که راهی کوی آن معبود محبوب گشتم و نخستین پرده ای که از جلوی چشمم کنار رفت پرده نادانی بود٬….”والسلام

همچنین بخوانید:

دیدگاهتان را بنویسید

توجه: از انتشار نظرات توهین آمیز معذوریم.