يادداشت/ سيستم آموزشي كشور خودش را سازگار كند
نشستن پشت فرمان شبكه هاي اجتماعي بدون گواهينامه، ممنوع!
X: خواهر شما هم طلاق گرفت؟ Y: بله،متاسفانه. بعد از كلي جار جنجال و دعوا بالاخره جدا شدند! X: اي بابا، تازه شد مثل برادر من. چقدر زياد شده اين پديده طلاق…
به گزارش اصفهان شرق؛ ديالوگي كه اين روزها زياد مي شنويم. جمعهاي خانوادگي و دوستانه و كوچك و بزرگ به اپيدمي طلاق به عنوان يك بحران و يك نقطه هراس نگاه مي كنند. آمارهايي هم كه از مراجع زيربط منتشر مي شود فاصله اي غير قابل اغماض با آنچه در اجتماع رخ مي دهد دارد و مردم بيش از اين آمارها، نگاهشان به نمونه هاي روشني است كه در اطراف خود مي بينند. نمونه هاي نگران كننده اي كه اگرچه به لحاظ كمي برايشان قابل مقايسه نيست ولي به صورت كيفي به خوبي اوضاع قمر در عقرب زندگي زناشويي را در اين روزها تفسير مي كند.
از انواع طلاقهاي زير يك سقف و مدلهاي جديد زندگي كه عبور كنيم به طلاق رسمي مي رسيم. هماني كه دو نفر مراحل قانوني جدايي را طي مي كنند و در نهايت حكم طلاق مي گيرند و متاسفانه بايستي گفت طبق يكي از آخرين بررسي ها از جمله مهمترين دلايل اين جدايي ها، سوء ظن و به حاشيه رفتن اعتماد در زندگي زناشويي است. در بسياري از اين روابط، سوءظن در مراحل بعدي به يقيين بدل گشته و پاشنه آشيل زندگي هايي مي شود كه ديگر انگيزه اي براي ادامه در آن وجود ندارد. در اين مقال قصد نداريم به آسيبهايي كه براي زوج و فرزندان احتمالي آنها به وجود مي آيد اشاره نماييم و تنها مورد بحث ما واكاوي يكي از اصلي ترين دلايل رشد پديده طلاق با فلسفه سوء ظن است كه عمدتاً با حضور پررنگ خانواده در شبكه هاي اجتماعي پديدار مي گردد.
بار ديگر وقتي مسئله سوءظن را كه در مسير پديده شوم خيانت قرار مي گيرد بررسي مي كنيم، رابطه مستقيم آن را با رشد قارچ گونه شبكه هاي اجتماعي در ميابيم.
آنچه مشخص است اين شبكه ها نه دليل، بلكه كاتاليزوري براي تسهيل به حاشيه رفتن روابط زناشويي به خصوص در زوجهايي است كه ريسمان ارتباطيشان، قرص و محكم نيست. سردي روابط زناشويي با گرمي روابط در شبكه هاي اجتماعي همزمان مي شود و محيط گرم اين شبكه ها كه عمدتاً ساختارهاي عرفي، مذهبي و اخلاقي ما را مي شكند، فضاي بسيار مناسبي است براي رشد باكتري بي اعتمادي…
با وجود همه نگاههاي نگراني كه در ارتباط با روابط متفاوت سالهاي اخير نسبت به نيم دهه قبل و دهه هاي پيشين ديده مي شود بايستي گفت هيچ طرح كلان و ملي در ارتباط با مديريت مناسب و آگاهي دادن به عموم جامعه در ارتباط با نحوه كاربري از اين شبكه ها داده نمي شود. در واقع مردمي كه هيچ آموزشي براي استفاده از انواع اپليكيشنها نديده اند بدون گواهينامه پشت فرمان مي نشينند و با حركت ويرانگر و ناشينانه خود، فاجعه به بار مي آورند.
زير ساخت فرهنگي ما كه به شدت ضربه پذير است و وقتي چنين هجمه اي هم صورت مي پذيرد ناتواني خود در مقابله با آسيبهاي ناشي از پديده اي چون شبكه هاي اجتماعي را نشان مي دهد، بنابراين بر روي زير ساخت فرهنگي جامعه نمي توان حساب چنداني باز كرد. از طرف ديگر درست است كه بخشي از افراد جامعه تكنولوژي را دريافت و آن را تحت سلطه و مديريت خود مي گيرند ولي نبايستي از نظر دور داشت كه غالب مردم، تحت سيطره تكنولوژي هستند و در مقابل آن يك پيش باخته و كاربر بي چون و چرا هستند. از آنجا كه بايستي مراقب آن غالب جامعه بود كه مي توانند كل جامعه را در بحران فرو ببرند، لزوم ورود سيستم آموزشي و فرهنگي كشور در اين زمينه به وضوح احساس مي شود، حضوري كه شايد در مرحله اول به لحاظ زير ساختي نتواند جامعه را درمان كند ولي به هر حال داروي آرام بخشي است حداقل براي خانواده هايي كه دغدغه آرامش و زندگي خود را دارند، خانواده هايي كه براي ارتباطات درون خانوادگي، بيرون خانوادگي، شناسايي حلقه هاي ارتباطي شان و كيفيت حضور در اين حلقه ها هيچ آموزشي نديده اند.
كارگاه هايي كه هر از چند گاه به صورت جسته و گريخته برگزار مي شود، طرحهاي نظام مندي نيست كه به درمان جامعه يا بخش اعظم مبتلايان بي انجامد و بي ترديد نيازمند طرحي استراتژيك و جامع در اين باب هستيم ولي ابتدا به ساكن بايد بگوييم موضع منفعلانه دستگاههاي فرهنگي و آموزشي كشور در مهار اين پديده به صورت مقطعي نيز پذيرفتني نيست.
پي نوشت: در اين مطلب به پديده شبكه هاي اجتماعي و لزوم آموزش ديدن مردم در ارتباط با آن نگاهي كلي صورت گرفت. جاي پرداخت به زمان حضور ايرانيان در مقايسه با جهان و كشورها پيشرو، تفاوت استفاده ايرانيها از انواع شبكه هاي اجتماعي، تحليل محتوايي كه توسط ايراني ها در آن رد و بدل مي شود و چندين و چند فرضيه ديگر وجود دارد كه پرداخت به آنها در اين مطلب امكانپذير نيست و طي روزهاي آتي به آن پرداخته خواهد شد.
منبع: ایمنا