به مناسبت روز پدر:
35 سال انتظار، هدیه روز پدر شهید جاویدالاثر چیریانی
پدر شهید عباس جعفری از چریان رضایت خداوند را بهترین هدیه در تقدیم فرزندش به اسلام بازگو کرد.
به گزارش اصفهان شرق: 13 رجب 94 بهانه ای شد تا به یمن این روز مبارک، تقدیری هر چند محدود و با عمق وجود از پدران خود داشته باشیم و لیکن توجه به این نکته ضروری است که فداکاری پدر و عشق او به زندگی بسیار بالاتر از همه تقدیرهای دنیوی است.
زیر آسمان شهر، پدرانی هستند که آسمانی شدند و سوره حمد بر سر مزارشان عشق را به تصویر می کشد.
وقتی صحبت از پدران آسمانی و حضور بر سر قبور مطهرشان شد، به یاد افرادی افتادم که پاره ای از تن خود را برای دفاع از اسلام تقدیم میهن کردند.
پدرانی در گوشه گوشه کشور هستند که نشانی از جنس صبر و استقامت بر سینه دارند و چشمان منتظرشان سالهاست در آمدن پیکر فرزند رشیدشان به در خیره شده است.
به مناسبت 13 رجب فرصت را غنیمت شمردیم و با همراهی تعدادی از جوانان روستای چریان به منزل پدر شهیدی رفتیم که 33 سال از خدای شهیدان، رضایت کامل را طلب می کرد.
حاج ابراهیم جعفری( حاج مصطفی) پدر شهید عباس جعفری اهل روستای چریان از توابع کراج بود و خانه این پدر شهید اوج سادگی و معنویت را به تصویر می کشید.
در ابتدای ورود به اتاق با استقبال مادر شهید که وصف با خدابودنش را بارها شنیده بودیم روبه رو شدیم و پس از لحظه ای کوتاه از احوال پرسی، با اشاره پدر به قاب عکس ” عباس” گفتگوی ما شکل گرفت.
*اولین فرزند خانه حاج ابراهیم تقدیمی وی به خدا شد
پدر با نگاه متبسم خود از تولد عباس گفت و افزود: پسر اولم در سال 42 به دنیا امد و عباس نامی بود که برایش در نظر گرفتیم.
او از همان دوران کودکیش حس و حال دیگری داشت و رفتارش به گونه ای بود که درس بندگی را به درستی به خانواده می داد.
فاطمه علی بالایی مادر شهید که قطرات اشک گوشه چشمش به وضوح می درخشید، از اولین رفتن عباس به جبهه برایمان این گونه توضیح داد: خیلی دلش می خواست به جبهه رود ولی هر بار که برای ثبت نام می رفت، با جواب رد روبه رو می شد و ناراحت به خانه بازمی گشت.
شب جمعه به رسم پدربزرگش به مسجد رکن الملک تخته پولاد اصفهان رفت و تا صبح آنجا ماند.
بعد از برگشت به من گفت که از خدا خواستم من را بپذیرد و دعوت من را برای رفتن به جبهه قبول کند.
عباس می گفت حاج آقا کلباسی در منبرش تاکید کرده که برای حاجت از حضرت زهرا کمک بگیرید.
مادر با اشاره به دعا برای عباس شهیدش گفت: عباس دائم می گفت که اگر مادر راضی شود خدا هم راضی می شود که من به جبهه روم و به این خاطر برایش تسبیح حضرت زهرا را گفتم و جالب این بود که همان هفته او برای رفتن به کردستان انتخاب شد.
*اسارت را دوست نداشت و دعا می کرد به دست دشمن نیفتد
پدر در ادامه تصریح کرد: وقتی برای دفعه اول به کردستان رفت، به من می گفت دعا کنید تا دست دشمن اسیر نشوم و پس از سه ماه در کردستان برای دفعه دوم به جنوب اعزام شد.
شهید رضا علی بالایی دائی شهید بود که سال 60 به شهادت رسید، عباس دائم می گفت که دوست دارم راه او را ادامه دهم و بعد از چندین بار اعزام به جبهه به ارزویش رسید.
……. او اسیر نشد و در مکتب عشق به ارزویش رسید
*پرسیدن مسائل دین که خجالت نمی خواهد
مادر شهید که تازه خاطرات جدید فرزند بعد از 33 سال برایش زنده شده بود، گفت: قبل از سن تکلیف برخی مسائل را از رساله می خواند و برای اینکه بهتر در رابطه این موضوع اگاهی پیدا کند از پدرم می پرسید ولی پدرم می گفت خودت بزرگ شدی می فهمی ولی عباس که به شناخت مسائل دینی و معنوی اهمیت می داد دائم به من می گفت: انسان باید از انجام کارهای بد خجالت بکشد نه پرسیدن مسائل شرعی اش و مسائل دین خدا خجالت ندارد….
* نماز شب های عباس من را متحول کرد
مادر شهید با تبسم و در جواب این سوال که از ویژگی های پسرتان بگویید، این گونه اذعان کرد: من و پدرش سواد نداشتیم ولی او به دنبال مسائل معنوی از هر کوششی فرو گزار نبود.
یکی از شب ها دیدم صدای زمزمه از اتاق کناری می آید و وقتی به طرف صدا رفتم دیدم که عباس دستانش را از سربالاتر برده و نماز شب می خواند.
مادر ادامه داد: یک روز صبح صدای آب حوض از خواب بیدارم کرد، با ترس به طرف حیاط خانه رفتم که دیدم عباس از حوض بیرون امد، به او گفتم حفظ بدن واجب است که در جوابم گفت: من برای رضای خدا به داخل حوض رفتم و خدا حفظم می کند.
کلا از کودکی تا جوانی همه کارهایش برای خدابود.
*پدر میزان را همیشه باید کنترل کنی
پدر شغلش بقالی بود و از دوران با عباس بودن این چنین گفت: کمک من در کارها می کرد و دائم تاکید می کرد که حفظ میزان را در راس کارهایتان قراردهید تا خدایی نکرده مالی حرام وارد زندگی نشود.
حتی انقدر به نمازش تاکید داشت که در بازگشت با عمویش از اصفهان، در حین نماز از ماشین پیاده شده بود و در صحرای اطراف روستا به نماز ایستاده بود و این کار او باعث شد تا نماز اول وقت در بین خانواده ما از جایگاه ویژه ای برخوردار باشد.
*عملیات بیت المقدس عباس جعفری را آسمانی کرد
10 اردیبهشت سال 61 عباس جعفری و همرزمانش در عملیات بیت المقدس در تانک مورد اصابت خمپاره دشمن قرار گرفته و پیکر مطهرش به طور کامل سوخت به گونه ای که حتی پلاک این شهید بزرگوار به دست خانواده نرسید و عباس را 18 ساله ی جاویدالاثر روستای چریان واقع در شرق اصفهان کرد.
در ادامه گفتگو از پدر شهید که دائم از رضایت خداوند صحبت می کرد، در رابطه با فرزندان یمنی این گونه گفت: توان دیدن کشتارهای وحشیانه آل سعود بر کودکان یمنی را ندارم زیرا این کودکان مانند فرزندان ما هستند که امروز در زیر گلوله ددمنشی دشمن به خاک و خون کشیده شده اند.
پدر از انقلاب این گونه گفت: انقلاب 57 خدایی بود که و عشق فرزندان انقلاب به امامشان در جنگ 8 ساله ایران و عراق و حضور رزمندگان در جبهه ها نمود پیدا کرد و امروز هم پشت سر ولایت فقیه می مانیم و اگر ولی امر دهد گوش به فرمانش هستیم.
حاج ابراهیم جعفری در پایان صحبت هایش گفت: پیکر عباس را برایم نیاوردند ولی طی این 33 سال راضی به رضای خدا هستم و اگر خدایی نکرده دوباره جنگی صورت گیرد رضایت کامل برای رفتن همه پسرانم به جبهه را دارم.
گفتگوی امروز ما با پدر شهیدی بود که درس ایثار و اخلاص را به درستی به تصویر کشید تا بدانیم برای دفاع از اسلام و کشور برای همیشه اماده ایستاده ایم.
انسانهای خاشع و فروتن نماد استواری اند…..
((( امام جواد ع))). بدان از دید خداوند پنهان نیستی پس بنگر چگونه رفتار می کنی.
این پدر که من او را میشناسم حرفها در سینه دارد . اگر به حرف در بیاید. خدا سلامتیشان عطا کند
سلاموخسته نباشیدبه جوانهایی اول باعث شدندنام زادگاه همه ماچریانی ها را بتونیمازهرجای دنیاتوشبکه هاییماننداینترنت باتایپ نام شهرودیارخودش
مخصوصافداکردن اون همه شهیدازروستایی به این وسعت وجمعیت کم .. نشان از پاکی وآرزوی سربلندی