سرویس: تولیدی » مقاله و یادداشت 02:23 - یکشنبه 13 مهر 1393

مریم شجاعی:

تو را چه می شود ابراهیم ؟

او میرود آرام آرام و قدم هایش استوار است،استوارتر از گذشته و اراده اش راسخ است، راسخ تر از همیشه.

اصفهان شرق- مریم شجاعی کارشناس مسائل دینی

خوشا ذی الحجه روز عید قربان شروع داستان عشق و ایمان

صدایی دلنشین و گوشنواز او را در کارش مصمم تر ساخته و عزمش را جزم تر میکند.

آری این صدای گام های استوار اسماعیل است که همگام با پدر شتابان به جلو میرود و ابراهیم بر خود میبالد که این بار قربانی، عاشق است و خود با پای جان و نه با پای ظاهر رو سوی مسلخ نهاده است گویی قربانی برای قربانی شدن مشتاق تر از قربانی کننده است و این اشتیاق چیزی را در دل ابراهیم متغیر ساخته.

بله این اطمینان قلب ابراهیم است که اکنون به یقین مبدل شده است یقینی که او را لایق شانی فراتر از نبوت ساخته شانی که فلک را روشن کرده و دل را منجلی میکند. اسماعیل دست در دستان پدر سر تسلیم به حکم لم یزلی نهاده است .

index

پدر جان میروی اما چرا آهسته آهسته

 

این ندای درون است که با درون ابراهیم متصل گشته و پدر را به مسلخ عشق میکشاند گویی اسماعیل میداند که با جان دادن نه تنها چیزی از دست نمیدهد بلکه تاج شرف بر سر می نهد و ابراهیم میداند از لطف کبریایی خداوند قدم در وادی معرفت گذاشته است گویا وقوفش در عرفات و مشعر او را به مقام معرفت الله سوق داده و منا را مهیا ساخته تا از یمن ولایتش صفا بگیرد. ناگاه صدایی ابراهیم را دل آشوب میکند.

 

تو را چه میشود ابراهیم؟

عید بزرگ قربان.zohor313yar.blogfa.com (7)

این اسماعیل است که سال های مدید در انتظارش بودی، او که برای آمدنش بی قرار و لحظه شمار بودی. اسماعیل، اسماعیلی که جای پایش محل جوشش زمزم است و رخسار نیکویش زخم های دل را مرهم، اما ابراهیم ثابت قدم جان در مسیر جانانه نهاده است و با صلابت و پر شکوه سنگ میزند نه در جمره ی اول که در جمره ی دوم و سوم هم. سنگ میزند تا بشکند منیت را، تا بشکند هوای نفس را و سرکوب کند هر کس را که بخواهد مانع قربانی کردن ما و منی گردد.

اسماعیل تسلیم و فرمان بردار، پیشانی بر زمین نهاده و ابراهیم محکم و استوار کارد بر گلوی فرزند و با اراده ی راسخ و مست از می ناب حضرت حق تعالی، می برد حنجره ی عزیزترین را در آستان معبود و ناگه صدایی مهیب فضای منا را پر می کند.

این صدای برخورد کارد بر سنگ های سخت مناست که با دست با عظمت ابراهیم پرتاب شده است گویی تیغ نیز از ابراهیم سرپیچی میکند. انگار همه دست در دست هم داده اند تا او را منصرف سازند و اینک این صدای حق تعالی است که با صوت جلی ابراهیم را ندا میکند «و نادیناه ان یا ابراهیم قد صدقت الرویا» ای ابراهیم اسماعیل را بگذار، رهایش کن تو سربلند از فرزند و جان خویش گذشتی و خلیل الله دورانت شدی.

تو اینک در اوج مقام بشریت قرار داری و خدایت این قوچ را برای قربانی فرستاده است. اسماعیل را بگذار و بگذر که او باید بماند، باید بماند تا اشرف مخلوقات عالم و پیغمبر خاتم از سلاله او به ظهور آید و با مقدم حسن سرمد احمد، عصر نور آید.

او باید بماند تا از نسل او مادر یازده مسیحا و وجود فرح افزای زهرا، زینت دهنده ی عرش و فرش باشد. او باید بماند تا قرن های دیگر در دهمین روز از ماهی دیگر میر قافله اش را، حسینش را پروانه صفت، نه در مسلخ منا که در گودال قتله گاه قربانی کنند و سر با عزتش را افتخارآفرین بر نیزه ی عشق کشند.

آری ابراهیم!

اسماعیل میماند در منا تا کرب و بلای حسینش کعبه ی اهل ولا شود و به جای تو زینبت با صوت رسا نه اکنون و نه در منا بلکه سال های دیگر در دربار ظلم و جفا ندا سر دهد.«ما رایت الا جمیلا».

 

 

همچنین بخوانید:

1 نظر در مورد “تو را چه می شود ابراهیم ؟”

  1. میثم گفت:

    خدایش قشنگ و دلنشین بود.
    التماس دعا…

دیدگاهتان را بنویسید

توجه: از انتشار نظرات توهین آمیز معذوریم.