گفتگو با جهادگر بسیجی شرق اصفهان:
صدای گریه ی دختر شهید مفقودالاثر معنویت 12 روز کار جهادی ما بود
جهادگر سفیران آفتاب شرق اصفهان گفت: دعای آخر شب در اردوهای هجرت آرامش بعد از روزی پر کار بود تا آنجا که حس آن شب ها را بر گونه ی بچه ها هیچ گاه فراموش نمی کنم.
به گزارش اصفهان شرق: طرح هجرت اردوهای جهادی دانشجویان با استقبال خوبی توسط مردم 3 روستای تمیارت، اسفینا و جور روبه رو شد تا اندازه ای که مراسم اختتامیه امسال سخت تر از سالهای قبل برای 21 دانشجوی جهادگر طی شد.
خواهر گلستانیا از بسیجیان فعال کراج بخش مرکزی بود که 3 سال حضور در این طرح را در بین دانشجویانی از جنس آفتاب تجربه کرده بود.
وقتی به وی پیشنهاد مصاحبه دادم با اندکی تامل پذیرفت زیرا معنویت و صداقت اردو ها را نمی توانست در کلمه بگنجاند.
سمیرا گلستان نیا بسیجی حوزوی روستای اصفهانک مسئولیت اردوی سفیران آفتاب تابستان 93 را بر عهده داشت و در رابطه با حضور فعال در این اردو اظهار داشت: دوست داشتم این جمله که حوزه از دانشگاه جدا نیست را به دانشجویان با عمل نشان دهم و به همین خاطر دوست داشتم با آنها ارتباط بیشتری در اردوی جهادی برقرار کنم.
وقتی وارد عرصه ی اردو شدم در وهله ی اول ارتباط صمیمی نبود ولی به مرور، صمیمیت جایگزین بر خورد اول شد و تا جایی پیش رفت که خیلی از دانشجویان اظهار تعجب می کردند.
از او علت تعجب برخی دانشجویان را پرسیدم، خواهر گلستان نیا گفت: برخی از دانشجویان دید صمیمانه نسبت به مبلغین نداشتند و وقتی در حدود 12 روز در کنار هم رنج و مشقت محرومیت مردم شرق اصفهان و صفا و صمیمیت با آنها بودن را داشتیم، به گفته ی خودشان نگاهها به افراد در طرح عوض می شد و رو به مثبت بودن و همدلی می رفت.
وی پر شور ترین لحظه ی طرح را مراسم اختتامیه و حضور در گلزار شهدا خواند و افزود:غبار روبی مزار شهدا وقتی به عنوان سفیر آفتاب حضور داشتی حال و هوای دیگری داشت، خصوصا زمانی که مشاهده می کردید، دانشجویانی با 2 تا 3 فرزند در اردو شما را همراهی می کنند و با عشق و ارادت خالصانه پا به پای شما در حرکت هستند.
مسئول طرح هجرت 93 وقتی از آب شور قنات ها و بیدار باش های صبح زود دانشجویان، صحبت می کرد تبسمی شیرین بر لبانش بود زیرا به قول خودش صحبت از یک طرح ساده نبود بلکه صحبت از یک امتحان معنوی همراه با مردمی به رنگ خدا بود.
گلستان نیا از حال و هوای دعا و نیایش آخر شب می گفت و صدای گریه دختر مفقودالاثری که آنها را همراهی می کرد: با وجود اینکه همگی خسته بودیم ولی ساعت 12 شب جلسه ی مداحی می گذاشتیم و به دعا می پرداختیم جالب بود وقتی چراغ را روشن می کردیم صدای گریه بچه ها به گوش می رسید و برایمان این امر زیبایی خاصی داشت مخصوصا نماز شب بچه ها که خالصانه و بدون ریا در اردوی جهادی اقامه می شد که نیاز به ذکر آن نیست. همچنین همراهی دختر شهید مفقودالاثر برایمان آرامش بخش بود.
این خواهر بسیجی از همکاری فرمانده پایگاههای روستاها خبر داد و افزود:همکاری بردران و خواهران بسیجی مشوق خوبی برای ادامه راه بود تا جایی که توانستیم نمایشگاهی با چند غرفه بزنیم و سودمندی خوبی را در طرح ها داشته باشیم.
گلستان نیا در پایان از سخت ترین لحظه طرح برایمان گفت: اختتامیه ی کلاس ها خیلی سخت بود زیرا خیلی زود لحظه ی بعد از سلام آمد و همه از اینکه خیلی زود همه ی بودن ها و ماندن در محیطی ساده و بدون آلایش تمام می شد احساس ناراحتی داشتند.
مصاحبه ی امروز هر چند کوتاه بود ولی تجربه ی زیبایی را به ارمغان آورد.