نه سیاه نه سفید؛ معمولی معمولی
نگاهی به مجموعه تلویزیونی «پایتخت ۳»
یک مجموعه قوی و کم ضعف، پرمخاطب و مردمی؛ انسان هایی که هم پر از عاطفه و احساس بودند و هم پر از نفسانیت. گاهی چشم دیدن موفقیت همدیگر را نداشتند و گاهی از شدت نگرانی برای هم گریه می کردند. مثل خود ما ایرانی ها بودند. احساسی بودند و خانواده دوست…
حورا فروزبخش، سید علی ثابتی/ خدا را شکر که با پخش مجموعه «پایتخت ۳» در تعطیلات نوروز بعد از مدت ها شاهد یک مجموعه قوی و کم ضعف، پرمخاطب، مردمی، فکر شده، ایرانی و فرهنگی از صداوسیما بودیم که حکایت از دغدغه کارگردان و تلاش زیاد او داشت و شبیه خیلی از مجموعه های هرشبی تلویزیون نبود. مجموعه ای که می تواند نمونه خوبی باشد برای کارهای بعدی صداوسیما. مرور نقاط قوت این مجموعه و تاکید بر آن ها از سوی مردم و منتقدان می تواند باعث تقویت این محاسن در مجموعه های بعدی شده و سطح انتظار مردم را به درستی از تولیدات صداوسیما بالاتر ببرد و به نوبه خود باعث افزایش کیفیت و محتوای مجموعه های تلویزیونی شود.
آدم های معمولی و ایرانی
آدم های «پایتخت ۳» همه معمولی بودند؛ مثل «نقی معمولی». نه سفید بودند و فرشته، نه شیطان بودند و سیاه. معمولی معمولی. در یک کلام انسان بودند. انسانی که مخاطب آن را مثل خودش می دانست. نه در قعر زمین و نه در اوج آسمان. دست یافتنی بودند و برای همین دوست داشتنی. انسان هایی که هم پر از عاطفه و احساس بودند و هم پر از نفسانیت. گاهی چشم دیدن موفقیت همدیگر را نداشتند و گاهی از شدت نگرانی برای هم گریه می کردند. مثل خود ما ایرانی بودند. احساسی بودند و خانواده دوست. دروغ هم می گفتند، اما آدم های پلیدی نبودند. سادگی از نوع ایرانی داشتند. مذهبی بودند، اما نه خشک و غیر قابل انعطاف. در بزنگاه های زندگی شان دعا می کردند و ذکر می گفتند. به تصویر کشیدن آدم های معمولی ایرانی و رعایت تمامی ابعاد آن ها و دوری از افراط و تفریط کار چندان آسانی هم نیست.
تصویر درست از خانواده
آدم های معمولی ایرانی اهل خانواده نیز هستند. عناصر سنت (که روز به روز در خانواده های ایرانی کمرنگ و کمرنگ تر می شود) در این مجموعه پررنگ شده بود: حضور بچه ها، یک زن باردار، یک پدر پیر که در خانه سالمندان نبود، حضور پسرخاله، شوق به ازدواج، روابط گرم زناشویی و … . نقی و هما واقعا یکدیگر را دوست داشتند. نه از این عشق های دم دستی تمام فیلم ها، بلکه عشقی در بستر خانواده. واقعا یکدیگر را می دیدند و به احساسات، غم و غصه ها، نیازها و مشکلات یکدیگر اهمیت می دادند.
رعایت درست عناصر مذهب
کارگردان در توصیف واقعیت امانت داری می کند و مثل خیلی از کارگردان ها هنگامی که می خواهد ایرانی را به تصویر بکشد، نه مذهب را به عمد فراموش می کند و نه از حد تعادل خارج شده و غلو می کند. توسل به امام رضا، دعای پدر و مادر، ذکر و … نه به صورت مصنوعی و شعاری، بلکه به نحو طبیعی و خوبی در این مجموعه نشان داده شده است.
قوت های فنی
گرچه از مسائل فنی فیلم سازی سررشته حرفه ای نداریم، اما در حد یک مخاطب معمولی، این فیلم برایمان قابل تحسین است. فیلمبرداری، تدوین، دیالوگ ها، شخصیت پردازی ها، کارگردانی و بازیگری این مجموعه یک سر و گردن از سطح متوسط مجموعه های ایرانی بالاتر بود. خصوصا درآوردن صحنه های کاملا واقعی از مراسم رونمایی لباس تیم ملی فوتبال و مسابقات کشتی جام جهانی که در خاطره حرفه ای تلویزیون ماندگار شد. «پایتخت ۳» مجموعه خوش ساختی است. آن قدر قوت دارد که در صحنه های مختلف مخاطب را به خوبی با خود همراه کند. صحنه های میدان کشتی و مسابقات جهانی خوب کار شده است و مخاطب می تواند هیجان واقعی مسابقات و استرس برد و باخت نماینده وطنی را کاملا حس کند و شوق وطن دوستی بگیرد. سازنده برای درآوردن فضای ورزشگاه، شور تماشاچیان، استیل کشتی گیران، اتفاقات عادی مسابقات کشتی و … زحمت زیادی کشیده است.
طنز واقعی
طنز «پایتخت ۳» در متن زندگی معمولی آدم هایش طنز می شود. طنزی که سوار و اضافه بر زندگی نیست. آدم ها زندگی می کنند و در حین روابط عادی شان لحظات خنده داری هم پدید می آید. مثل زندگی همه ما. طنزی که به دور از لودگی و حرکات غیرعادی است. بددهنی و لودگی ندارد و صرفا روی تکیه کلام ها نمی چرخد. بسترش جدی است و در عین حالی که خنده دار هم هست ولی صرفا برای خنده نیست. این طنز در جریان یک زندگی جدی رخ می دهد، نقد می کند و به درستی تلخ نیز هست.
نگاه درست به زن
در حالی که متاسفانه در اکثر فیلم های سینما و حتی تلویزیون، طنازی زنانه و آرایش (بخوانید گریم!)، نقش جدی در جذب مخاطب بازی می کند، در این مجموعه این ابزار دیده نمی شود و از چهره های کاملا معمولی زنانه استفاده شده است. ارزش زن در این مجموعه به گرم نگه داشتن کانون خانواده، همسرداری و خانواده داری است، نه به داشتن شغل، درآمدزایی، استفاده نادرست از جذابیت های زنانه و … .
عدم نمایش تجملات
در زمانه ای که اقشار ضعیف جامعه و حتی متوسط با دیدن اکثر مجموعه ها و تبلیغات تلویزیون، کاری جز آه کشیدن و حسرت خوردن از دست شان بر نمی آید، تجملات در این مجموعه کمتر دیده می شود و این حُسن باارزشی است.
نفسانیت و اخلاق
به نظر می رسد یکی از موضوعات محوری مجموعه نمایش نفسانیت آدم ها بود. آدم ها می خواستند خودشان را به رخ یکدیگر بکشند و همیشه بالاتر از بقیه و مورد توجه دیگران باشند. می خواستند خودشان را بیشتر از آنچه واقعا هستند نشان دهند. در هر قسمت از مجموعه، این نفسانیت با حوادث و اتفاقات مختلف زندگی مورد حمله قرار می گرفت. این خیلی خوب است که یک مجموعه دارای یک تکیه گاه اخلاقی باشد و بدون آن که بخواهد مخاطب را آشکارا نصیحت و موعظه کند، به او درس بدهد.
غیر تهرانی بودن
اغلب مجموعه های تلویزیونی در فضای تهران و سبک زندگی تهرانی رخ می دهد. این چیز خوبی نیست که بخواهیم دائم زندگی تهرانی را جلوی چشم همه مردم ایران قرار دهیم. به نظر می رسد در سال های اخیر نوعی فرایند «تهرانی سازی» فرهنگ و سبک زندگی مردم ایران از طریق سینما و تلویزیون به صورت ناخودآگاه در جریان است که خود رونوشت ناقصی از فرهنگ و سبک زندگی غربی است. بخش عظیمی از انتقال فرهنگ و سبک زندگی نادرست از طریق رسانه ها و به خصوص صداوسیما رخ می دهد. کنده شدن از فضای تهران در تهیه فیلم ها و مجموعه های تلویزیونی شاید از ضروریات امروز صداوسیما باشد که در این مجموعه نیز تا حد خوبی رعایت شده بود.
***
نکته قابل توجه که در مورد کارگردان مجموعه قابل گفتن است، سیر رو به رشد اوست. «سیروس مقدم» تجربه فراوانی در زمینه ساخت مجموعه های تلویزیونی از سال ۱۳۷۷ تاکنون داشته و می توان کارهای نسبتا ضعیفی هم در کارنامه اش یافت. اما رفته رفته با کسب درک و شناخت درست از فرهنگ و روحیات مردم ایران و نیز رشد لازم فنی، اکنون با ارائه کارهای خوبی مثل «تا ثریا» و «پایتخت» به نظر می رسد به پختگی مناسبی برای ساخت مجموعه های تلویزیونی برای مخاطب ایرانی رسیده باشد.