وقتی قهرمانی به نام "شهرزاد" فراموش میشود؛
سیاست زدگی آفت فصل دوم سریال«شهرزاد»
فیلم نامه نویسِ فصل دوم شهرزاد بیشتر از آنکه به داستان گویی بپردازد و با شیرین زبانیهای عاشقانه اش مخاطب را راضی نگه دارد، در جو سیاست زدگی خاصی گرفتار شده است و سریال را از روایتگری جدا کرده است.
به گزارش اصفهان شرق، فصل اول شهرزاد در حالی به پایان میرسد که بزرگ آقای داستان به دست مردی مجهول که خود را پدر قباد میداند، حذف میشود و بیننده را منتظر میگذارد که در فصل دوم شهرزاد قباد دیوان سالار رخ نمایی کند.
انتظارها به پایان میرسد و فصل دوم شهرزاد در قسمت اول با آغاز نه چندان حرفه ای آغاز میشود.
تنها جاذبه ای که باعث میشود ببینده عام فصل دوم شهرزاد را جز کالاهای ضروری هفتگی خود قرار دهد راز و رمز پدر واقعی قباد و عاقبت شیرین داستان است.
کششی که در ابتدای داستان با اما و اگرهایی به پایان میرسد.
پدر قباد سرنوشت خود و همسر سابق اش را در دیالوگها و موقعیتی نه چندان خوب لو میدهد و تمام شوق و ذوق ببینده را برای دست یافتن به واقعیت میگیرد.
مثلث عشقی در یک سریال موضوعی است که به خودی خود مخاطب جوان را میخ کوب میکند.
حال اگر این مثلث عشقی با جاذبههای بصری و کلامی همراه شود، میتواند نوید دهنده اتفاقی خوب برای سازندگان فیلم باشد.
شهرزاد یکی از همان سریالهاست که توانسته است با طراحی لباس و بازی درخشان بازیگران داستان و دیالوگهای متناسب مخاطب را مجذوب خود کند و از فصل اول شهرزاد تشنگی کل کلهای زنانه دو هوو را در مخاطبان باقی گذارد.
دیالوگهای پینگ پونگی بین بازیگران و لحن مخاطب پسند قدیمی فیلم نامه نشان از قدرت قلم نویسنده داستان است.
آشنایی نویسندگان داستان با تکه کلامهای ایرانی اصیل نکته ای است که نمیتوان از آن چشم پوشی کرد.
حسن فتحی که در نگارش و ساخت فیلم عاشقانه دستی بر آتش دارد، ابعاد مختلف ادبیات عاشقانه را به خوبی میشناسد و در کش و قوسهای اتفاقات عاشق و معشوق پیرنگ های سنگینی را تحمیل میکند.
دوری از حواشی تاریخی و پرداختن به اصل داستان خانوادگی بزرگ آقا دلیل بزرگی برای همزاد پنداری مخاطبین با شخصیتهای داستان بود.
مخاطبینی که خود نیز در زندگی شخصی خود با عاشقانههای شهرزاد و فرهاد مواجه بودند سرنوشت خود را در جلوی چشمانشان مجسم میکردند؛ حضور پررنگ شیرین و بزرگ آقا در شهرزاد یک، نکته مثبت فیلم بود.
بزرگ آقا و روحیه پدرانه شان و شیرین داستان با واکنشهای زنانه اش در مواجه با مشکلات، بیشتر از شخصیت بی عیب و نقص شهرزاد در قالب یک انسان جای میگیرد و بزرگ نماییهای قهرمان گونه شهرزاد او را از فضای موجود اصلی داستان جدا میکند.
شهرزاد قهرمانی است که در مواجه با مشکلاتش مانند یک انسان عادی عکس العمل نشان نمیدهد، شاید این نوع ویژگیهای خارق العاده مهر تاییدی برای قهرمانی شهرزاد داستان باشد، اما آیا این نوع رفتارها مناسب با ویژگیهای دختر آن روزگار است؟
باتوجه به بافت سنتی خانوادهها یک دختر درآن زمان توانسته است در سن پایین مدارج تحصیلی را طی کند و از قضا نگاه عموم جامعه به موقعیت اجتماعی این شخصیت مثبت است و نه تنها آن را قبح شکنی نمیدانند، بلکه نوعی ارزش و احترام به زن میدانند.
نوع برخوردها زنان موفق جامعه در این روزگار که سالهای سال از بازه تاریخی زندگی شهرزاد میگذرد همچنان منفی است در حالیکه در این فیلم تعداد بیشمار زنان دانشگاهی غیر عادی است و متناسب با جایگاه اجتماعی آن روزگار زنان نیست.
جیغ و هورا کشیدنهای زنان و مردان برای شهرزاد داستان خارج از تعریف وضعیت زنانِ آن روزگار است و تعریف و تمجیدهای شخصیتهای دیگر از شخصیت اصلی داستان خارج از قاب داستان است.
تا جایی که این نوع بت سازی در فصل دوم شهرزاد با تعریف و تمجیدهای شخصیتهای دیگر داستان به اوج خود میرسد و مخاطبی را که با نیش و کنایههای گهگاه قهرمان داستان به هووی اش نفس میکشید را خفه میکند.
شخصیت زنانه شهرزاد در بخش یک با تمام افت و خیزهای عاشقانه اش و سازگاریهای به اجبارش بیشتر از خانم دکتری که به عنوان نماینده زنان در پاتوقشان سخنرانی میکند، به دل مینشیند.
دلیل این به دل نشستنها در فصل اول شهرزاد، شخصیت رئال و واقعی قهرمان داستان است.
دختری که با زبان تند و تیزش پدر را روانه بیمارستان میکند و با همان زبان قباد سر به هوای داستان را به راه میآورد.
یک دخترانگی ایده آل و نزدیک به تصور مخاطب در شهرزاد یک بیننده را وادار میکند تا چندین ماه صبر کند و به انتظار فصل دوم شهرزاد بنشیند. اما دریغ از آنکه شهرزاد دیگر آن جذابیت همیشگی را برای مخاطب ندارد.
در گوشه ای دیگر از داستان فصل دوم پریناز ایزدیار باز هم شهرزاد داستان را نجات میدهد و با بازی بی نظیرش مخاطب را درگیر داستان میکند.
هرچند حضور کمرنگ شیرین ضربه محکمی به داستان زده است اما حضور غیر فیزیکی او در داستان همچنان باعث جذب مخاطب میشود.
هماهنگی حضور شخصیتها در بطن داستان ریتم آرامی در بخش اول بوجود آورده بود و با همین ریتم آرام معرفی شخصیتها و بازگویی داستان هایشان مخاطب را با خود همراه میکرد.
اتفاقی که دلیلش سیاست زدگی فصل دوم شهرزاد عنوان میشود.
فیلم نامه نویسِ فصل دوم شهرزاد بیشتر از آنکه به داستان گویی بپردازد و با شیرین زبانیهای عاشقانه اش مخاطب را راضی نگه دارد، در جو سیاست زدگی خاصی گرفتار شده است و سریال را از روایتگری جدا کرده است.
فصل دوم شهرزاد شامل قهرمانی است که بجای ارائه یک شخصیت رئال به تبلیغ تفکر خود میپردازد و شخصیتهایی که با شعار زدگیهای فرآوان قصد دارند با ضمیر ناخودآگاه مخاطبان بازی کنند و تفکر قبح شکنانه خود را به مخاطب عرضه کنند.
تفکری که در خیلی از مواقع طعم دهان مخاطب را شور می کند و آزار دهنده است.
کارگردانی که بعد از فیلم عاشقانه شب دهم در روزگار خود شهرت فراوان پیدا میکند در دومین فصل سریال پر طرفدار عاشقانه دیگر دست و پا میزند و با عبور از قسمتهای متوالی نمیتواند گره اصلی داستان را به مخاطب عرضه کند.
تا جایی که فراموش میکنیم قهرمان داستان عمه جان قباد دیوان سالار است یا شهرزاد قصه گوی آقافرهاد!
مخاطب نمیداند قرار است چه کسی در مقابل شهرزاد قرار بگیرد و یا اصلا نیازی به این رو در وریی شخصیتها هست یا خیر!
هر چند بازیگران حرفه ای این سریال توانسته اند غریق نجات شهرزاد حسن فتحی شوند، اما این نفس مصنوعی بازیگران سرانجام به پایان میرسد و مخاطب را عزادار خواهد کرد.
انتهای پیام/دانا