سرویس: تولیدی » مصاحبه تفصیلی 07:52 - چهارشنبه 14 مرداد 1394

غواصان زنده رود می آیند؛

نیمه گم شده مادر غریبانه بازگشت / ایثار هدیه ای که در خانواده صغیرا دست به دست شد

مادر شهید، بانوی صبر و ایثار خانواده صغیرا با شنیدن خبر مفقودالاثر شدن فرزندش، بی صبرانه و با استقامت وصف نشدنی منتظر آمدن پسر ماند و در لحظه شنیدن احراز هویت حمیدرضا توسط مسئولان ستاد، این گونه گفت: پاره تنم و نیمه گم شده جسمم به میهن آمد.

به گزارش اصفهان شرق، چند روزی است که خبر آمدن شهدای مظلوم غواص و تعدادی از شهدای گمنام حال و هوای شهر اصفهان را عوض کرده است. آنان غواصانی هستند که امواج پر تلاطم دنیا را پشت سر نهاده و در شرایط امروز کشور، آمدند تا بگویند شهدا طاقت غرق شدن مردم شهرشان را نخواهند داشت.

کاروان شهدای کربلای ۴ با ۲۷ شهید گمنام و ۱۱ شهید تشخیص هویت داده شده به سمت اصفهان در حرکت است و در این فرصت نیاز، کلام را به قلوب خانواده شهدای تازه تفحص شده گرده زدیم تا یادی از یونس های بازگشته کربلای ۴ ایران بگیریم.

در آستانه تشییع پیکر شهدا، صدای مادر شهید حمیدرضا صغیرا گوش نواز تر از هر آهنگی بود و ما را بر آن داشت تا خیابان های نصف جهان را تا رسیدن به ابن سینا پشت سر نهیم.

صفحات دفتر خاطرات خانواده صغیرا پر بود از خاطرات مهدی صغیرا جانباز ۷۰ درصد سال ۶۱ که در عملیات محرم از ناحیه کمر قطع نخاع شد تا اولین صفحه ایثار خانواده را به این نشان بیاراید. در این بین دختران خانواده، شیرزنان جبهه های غرب و جنوب کشور در سالهای ۶۰ و ۶۱ نام گرفته و گوش به فرمان امام خمینی(ره) در کردستان و جنوب کشور و در نقش نیروی امدادگر و دیگر کارهای تبلیغاتی و هاهنگی با مسئولان در پاکسازی شهرها حضور یافتند.

IMG_7440

در بخش اول گفتگوی صاحب نیوز  با خانواده صبور و ایثارگر شهید صغیرا، همراه با برادر، خواهر و مادر شهید، برگ زرین زندگی و خاطرات یوسف بازگشته را ورق زدیم تا این مصاحبه، هدیه تابستان ۹۴ این رسانه در میزبانی از شهدا  در اصفهان باشد.

سخن از حمیدرضا که می آمد، برق انتظار در چشمان بازماندگان کربلای ۴ از زمین تا آسمان موج میزد تا یادگار پدر را بعد از ۲۹ سال در آغوش بگیرند.

*مداح کوچک خانواده صغیرا در کربلای ۴ آسمانی شد

حمید رضا متولد سال ۴۸ بود که از همان ابتدا عشق اباعبدالله را در سینه کوچک ۶ ساله خود جاداد و برای اربابش نوحه عاشورا می خواند.

مهری خواهرش که هنوز پله ی دوم منبر و نوحه سرایی برادر شهیدش را به یاد داشت از معنویت برادر این گونه گفت: پدرم علاقه بسیار به مداحی داشت و از همان ابتدا و به دلیل استعداد خانوادگی در شعر و شاعری، برادرم به مداحی می پرداخت به نحوی که با خواندن چند باره ابیات، حمیدرضا آنها را از بر می داشت و در روضه امام حسین که هرساله در خانه پدری برپا می شد، با سن کمش بر پله دوم منبر می نشست و مداحی می کرد.

خواهر که ایثار و فداکاری را از قبل از دوران انقلاب به وضوح لمس کرده بود، با تبسمی از ایثار حمیدرضای ۱۸ ساله این گونه سخن را ادامه داد: برادرم مهربان بود و گذشت و فداکاری را در راس ویژگی اخلاقیش برای همیشه در ذهن من ثبت کرد به نحوی که اگر از کسی ناراحت میشد، بی درنگ ناراحتی را پنهان می کرد و طرف مقابل را با تمام وجود می بخشید و همین امر باعث شد که از زندگی دنیوی را برای سرنوشت زیبا و آرامش امروز نسل چهارم بگذرد.

مهری صغیرا از اعزام برادر و خاطرات آن روزها، گفت: سال ۶۳ در سن ۱۳ سالگی همراه همسر من به جبهه رفت ولی به دلیل جسم کوچک و سن کمش از کرخه به خانه بازگردانده شد، چند باری هم قصد دست کاری شناسنامه را داشت ولی جانبازی برادر بزرگم برای دو سالی او را درگیر امور برادر کرد تا اینکه در سال ۶۵ و در سن ۱۸ سالگی توسط بسیج اصفهان به جبهه اعزام شد و پس از حدود ۴ ماه شرکت در جبهه در عملیات کربلای ۴ آسمانی شد.

IMG_7413

*دانشگاه امام حسین(ع) ارتقاء مدرک تحصیلی حمیدرضا بود

حمیدرضا برای جبهه رفتن هوایی شده بود و به این خاطر بعد از سال سوم راهنمایی به دوره های بسیج می رفت تا ادامه تحصیلش را در دانشگاه اباعبدالله طی کند و این جمله ای بود که خواهر بزرگ چندین بار تکرار و خاطرنشان کرد: برادرم لیسانسش را از حضرت امام حسین(ع) دریافت کرد و به این خاطر عشق جبهه و حال و هوای حضور در کنار رزمندگان او را از ادامه تحصیل بازداشت.

*رضایت خانواده، لبیک به ندای رهبری بود

وقتی از خواهر در رابطه با نظر خانواده در اعزام حمیدرضا به جبهه جویا شدیم، با لبخندی به علامت رضایت صد در صد خانواده، در کنار خاطرات زیبای آن روزها این گونه سخن گفت: خوشبختانه پدرم با آگاهی کامل راه دفاع از میهن را انتخاب کرده بودند و همین عاملی بود که در سالهای ۱۳۶۰ با اجازه کامل پدر، من و خواهر کوچک ترم راهی جبهه شدیم و پس از ما هم جبهه رفتن های پدر و برادرانم ادامه داشت و همه این موارد از حرکت فعال پدرم در صحنه های انقلاب و دفاع مقدس نشات می گرفت.

وی گفت: حمیدرضا در سال ۶۵ به جبهه اعزام شد و پس از یک دوره کوتاه برای مرخصی به خانه آمد، در حین رفتن به عملیات کربلای ۵ در پاسخ به دعای سلامتی من که بدرقه راهش باشد، گفت: خانواده ما جانباز، شهید، اسیر در خود دیده است و از خدا می خواهم که مفقودالاثر شوم و در حین عملیات کربلای ۴ به آرزوی دیرین خود رسید و امروز علی رغم خواسته ی خودش و به دلیل عمق اعتماد مادرم به آمدن فرزند ۱۸ ساله اش به کشور بازگشت.

مادر شهید که بانوی صبر و ایثار خانواده صغیرا هست با شنیدن خبر مفقودالاثر شدن فرزندش، بی صبرانه و با استقامت وصف نشدنی منتظر آمدن پسر ماند و در لحظه شنیدن احراز هویت حمیدرضا توسط مسئولان ستاد، این گونه گفت: پاره تنم و نیمه گم شده جسمم به میهن آمد.

به گفته محمد علی برادر شهید، مادر چندین مرتبه خواب دیده بود که حمیدرضا به آغوش خانواده باز می گردد و همین عاملی شد تا نگاه اعتماد مادر لحظه ای ناامید نشود.
زیبا بود که خواهر شهید هم از خواب بعد از شهادت برادر این گونه تعریف کرد: پس از شنیدن خبر شهادت حمید رضا خواب دیدم که حمید از لحظه شهادتش برایم گفت که قایق در عملیات کربلای ۴ توسط بمباران عراقی ها به دوقسمت تقسیم شده و پیکرم نصف شده است و هم کنون بدنم در درون آب و در بین نیزارها مانده است.

IMG_7426

* ایثار هدیه ای بود که در خانواده صغیرا دست به دست شد

حمیدرضا زمانی شهادت را در بر گرفت که برادر دیگرش در بیمارستان و مهدی برادر بزرگتر جانباز قطع نخاع بود ولی همه این فداکاری ها نتوانست حمید رضای ۱۸ ساله را از رفتن به صحنه نبرد بازدارد به گونه ای که در کلام خواهر بزرگش واژه به واژه ایثار هدیه ای بود که در خانواده صغیرا دست به دست شد.

*وصیت نامه شهدا گنجی برای حال کشور

خانم صغیرا که خود دوران دفاع از کشور را به خوبی احساس کرده بود با اشاره به یاد شهدا و ذکر خاطرات سبکبالان عاشق خاطرنشان کرد: اگر پای درد ودل خانواده شهدا بنشینیم می بینیم که درد و دل خاصی در سینه مادران و بازماندگان آنها نهفته است و همین عاملی شد که مادر به محض شنیدن خبر احراز هویت برادرم سراغ وصیت نامه رود و گونه اش به پایان انتظار برای مفقود الاثر بودن فرزندش تر شود. همچنین باید این نکته را مورد توجه قرار داد که کلام شهدا مانند گنجی در وصیت نامه ی شهدا گنجانده شده و نسل به نسل از دیروز به آیندگان خواهد رسید.

*اگر استکبار ستیزی خاموش شود، فاتحه نظام را باید بخوانیم
خواهر شهید با اشاره به میزبانی از شهدا گفت: شهدا با زبانی بی زبان و جسم استخوانی خود پیغامی جاودان را برای امروز ما آورده اند تا بگویند اگر واژه استکبار ستیزی خاموش شود فاتحه کشور و یادو خاطره شهدا می میرد. همچنین باید روزی هزار بار شکر کنیم که امروز رهبری فرزانه همچون امام خامنه ای داریم که اگر امر کند گوش به فرمانش برای نبرد آماده ایم.

مهدی برادر جانباز قطع نخاعی با صدایی به ابهت سال های حضور در عملیات محرم دهه ۶۰، آمدن شهدا را پیغامی برای نسل جدید خواند و از خدا خواست تا این حضور راهگشایی برای مشکلات کشور باشد و این پایان مصاحبه امروز با خانواده صغیرا بود.

در این جبهه جنگ نرم ما به نقشه راهی احتیاج داریم برای اینکه زنده رود همیشه زنده باشد. باید از نقشه ی راه این غواصان پیروی کنیم. جنگ نرم فرهنگی یا سیاسی فرقی نمی کند ، شهدا می گویند باید بایستید وتسلیم دشمنان نشوید.

همچنین بخوانید:

دیدگاهتان را بنویسید

توجه: از انتشار نظرات توهین آمیز معذوریم.