اصفهان شرق- مهدی نجفی طلبه سطح خارج حوزه علمیه قم

در باب تبیین چیستی عمق پیام حماسۀ مردم در 9 دی ماه باید گفت بر مبنای فرمایشان رهبر معظم انقلاب که فرمودند:«جنبه های شعاری را بر این حادثه(حماسه 9دی) غلبه ندهید…و باید عمق شعارها تبیین گردد ». لذا باید عمق واقعی و استراتژیک این حرکت عظیم 40 میلیونی مورد توجه قرار گیرد ، از این رو تعمیق و تأمل در ظرفیت های عظیم ساطع شده توسط ملت ایران در 9 دی ماه 88 می تواند به عنوان نقشۀ راه همۀ مسئولان در مقابله با دیگر بحران ها یی که دشمنان اسلام می آفرینند موثر واقع گردد.

باید اذعان نمود آنچه این حماسه را از دیگر وقایع و حوادث مهم نظام اسلامی متمایز می سازد، خیزش مردم متدین ایران بر علیه برخی شاخصه های لیبرالی از قبیل اشرافیت (اسلام آمریکائی) است ، بی شک طبقات مرتبط با ساختار اشرافیت در ایران که تا سال 84 در قدرت حضور مستقیم داشتند پس از انتخابات سال 84 جایگاه خود را به شدت متزلزل دیدند، از این رو با بهره گیری از آثار و آراء تئوریسین ها و ایدئولوگ های رنگارنگ لیبرال و نئو لیبرال خارجی و داخلی نظیر ریچارد رورتی، یورگن هابرماس، فردریش فون هایک،کارل پوپر،اریک فروم، ریچارد مورتی،جین شارپ،عبدالکریم سروش،محسن کدیور،رامین جهانبگلو…در تدارک شورش هائی برای توقف اصولگرایان وجریان مردم گرائی در ایران بودند، زیرا تا آن زمان ساختار اشرافیت در ایران موفق شده بود سکولاریسم را در بستر سیاسی و اقتصادی در ایران بسط و گسترش دهد و در نهادهای فرهنگی و آموزشی نیز یک روند منحط سکولار را حاکم نماید.
از این رو حماسۀ 9دی، نه بزرگ به ساختاراشرافیت در ایران بود، که این جماعت سکولار با اغتشاش و ایجاد درگیری و اقدامات براندازانه، سعی در جبران رأی نداشتۀ خود برای فتح مجدد ساختارهای قدرت در کشور بودند، اقدامی ضد امنیت و مصالح ملی کشور که با سطح بندی آراء به دنبال احیاء،استقرار و یا بسط سلطه ی دولت های استعمارگر سرمایه دار لیبرال در نظام اسلامی بودند، لیکن حماسۀ 9دی طومار برتری طلبی طبقۀ اشرافیت را در هم پیچید و فتنۀ 88 و کودتای رنگی(مخملی)در روز 9 دی ماه 1388 شکست خورد.
باید اذعان نمود اسلام آمریکائی و اشرافی را می توان به عنوان «اسلام سرمایه‌داری،اسلام سوسیالیستی،اسلامِ مطابق با اصول امریکایی و غربی» مورد نظر قرار داد، که بعضا در برهه ای از تاریخ ، نظام اسلامی را مورد تهاج مروجان اسلام آمریکائی قرار گرفت، لذا اسلام آمریکائی یعنی اسلام به دام افتادن در لیبرال دموکراسی غربی ، که نمود آن را می توان در دوران حاکمیت اصلاح طلبان مشاهده نمود گرچه دوران سیاست های تعدیل کارگزاران مقدمه ای قابل تأمّل برای ترویج اسلام آمریکائی در کشور بوده است.

لذا با نگاهی به ساختار فکری سران فتنه و حامیان آنها و بعضاً ساکتین فتنه می توان به وضوح دریافت تفکرات این افراد در روزهائی که در ساختار قدرت بودند در راستای محوریت اشرافیت و سیطرۀ فرهنگ غرب و اسلام آمریکائی در ایران اسلامی سپری گردید،لیکن اوج نمود اسلام آمریکائی را می توان در دوم خرداد 76 مشاهده نمود که با نقش آفرینی پدر معنوی آنها،خاتمی یکی دیگر از سران فتنه به قدرت رسید، که این دوران را می توان اوج نفوذ اسلام اشرافی و غرب گرایانه در ساختار قدرت دانست،که با تئوری های افرادی کم سواد همچون سعید حجاریان و همفکری برخی اپوزیسون همچون کدیور(شاگرد شیخ ساده لوح)،سروش(لیبرال تصوف گرا)…برای نفی سنت و تحمیل مدرنیته تلاش فراوانی در این دوران مشاهده می شود،گر چه نباید فراموش نمود این تاریک فکران به ویژه سروش که اینچنین به دامن لیبرالیسم پناه بردند در اوائل انقلاب با گرایشات افراطی به اندیشه های چپ و سوسیالیستی،خشن ترین رفتارها و مواضع را در بعد فرهنگی کشور رقم زدند، و در زمان نخست وزیری موسوی بسیای از رفتارهای غیر عقلانی و خشونت آمیز و مشمئز کننده در قالب پاره کردن لباس های جین، و برخوردهای فیزیکی با جوانان برای به اصطلاح ارتقای فرهنگ کشور از سوی نظریه پردازانی از قبیل سروش.. انجام گردید.
لذا اسلام امریکائی اسلامی است که با شعار الله اکبر بر ضد آرمان های نظام اسلامی، اغتشاش و درگیری راه می اندازند و برای خوش آیند آمریکا و دیگر قدرت های استکباری در راستای براندازی نظام اسلامی به مردم،مقدسات اسلام، و حتی بانک ها و ادارات دولتی .. حمله ور می شوند و هتاکان به عزاداری امام حسین(ع)را عده ای خداجو معرفی می کنند، اسلامی که تنها با ملاک قرار دادن سوابق گذشتۀ افراد برای ماجراجوئی های جدید علیه اسلام اصیل هر گونه توطئه ای را بر علیه نظام اسلامی روا می دارند، گرچه سوابق گذشتۀ این افراد نیز سر شار از تاریکی و ابهام در نوع نگرش به اسلام می باشد،به عنوان مثال میر حسین موسوی یکی از مهمترین اضلاع اصلی فتنه که از دیرباز گرایشات فکری نزدیک به چپ و سوسیالستی را در بسیاری از سوابق خود به نمایش گذاشت، لیکن در انتخابات سال 88 کاندیدای جریانات فکری لیبرالی را بر عهده گرفت، و دیگر سران فتنه نیز که به مانند موسوی ابزار دست آمریکا برای فتنه انگیزی تبدیل شدند، همه و همه بیانگر خطر زاید الوصف ساختار اشرافیت در ایران برای براندازی نظام و تبدیل ایران به یکی از نمایندگی های جبهۀ استکبار بوده است. هم چنین وجود این سوابق قکری مبهم خود حاکی از عمق انحراف فکری فتنه گران در برداشت از اسلام بوده است که در فتنۀ 88 شفافیت عمق انحراف آنها از اسلام ناب و چهره واقعی فتنه گران برای همگان مشخص گردید .

لذا شکست مفتضحانۀ فتنۀ 88 نشان دهندۀ عمق ناچیز نفوذ اسلام آمریکائی و لیبرالی در ایران اسلامی است، از این رو حماسۀ 9 دی رفراندومی عظیم برای اصل مردم سالاری دینی و تجدید پیمان با مقام معظم رهبری بود که با نفی ساختار اشرافیت و محکومیت اقدامات مروجان اسلام لیبرالی در جامعه رقم خورد.
لیکن با این اوصاف بعضاً مشاهده می شود اعتدالیون با عدم درک واقعیات حماسۀ 9 دی، در داخل کشور با مرثیه سرائی برای فتنه گران و هم نوائی با افراطیون جبهۀ منحلۀ مشارکت و مروجان اسلام آمریکائی، شعارهای انحرافی از قبیل شکستن حصر سران فتنه را مطرح می کنند که این رویکرد نادرست دقیقاً در راستای دهن کجی آشکار به آموزه های اسلام ناب محمدی(ص) و منویات مقام معظم رهبری و عدم درک پیام ملت ایران در حماسۀ 9دی می باشد .

امید است اندک حامیان فتنه گران، از افتادن در دام مروجان اسلام آمریکائی اجتناب نمایند و نسبت خود را با اسلام نبوی مشخص سازند، و بیش از این آب را گل آلود نکنند تا زمنیه برای سوء استفادۀ قدرت های استکباری فراهم گردد، زیرا در صورت تداوم این امر، قطعا پاسخ مردم به این گونه مواضع آمریکا شاد کن، پشیمان کننده خواهد بود.