سرویس: دین و اندیشه » حدیث روز 02:10 - پنجشنبه 15 آبان 1393

سید روح الله علوی:

شکوه حماسه در غل و زنجیر

گذری کوتاه بر نقش امام سجاد علیه السلام در حوادث پس از واقعه خونین کربلا در کوفه و شام

اصفهان شرق- سید روح الله علوی/ از آنجایی که حضرت زین العابدین علیه السّلام در کربلا و در زمان اسارت اهل بیت رسول الله علیهم السّلام بیمار بودند؛ مسئولیت اسری به عهده عمه ایشان حضرت زینب کبری علیها السلام بود. در اینکه حضرت زینب سلام الله علیها از عصر عاشورا و در زمان اسارت آل الله تا مدینه نقش بی بدیلی ایفا نمودند بحثی نیست و جای هیچ شک و تردید نمی باشد. اما در این میان نباید از نقش امام چهارم شیعیان در افشاگری و حفظ حرم اهل بیت علیهم السّلام غافل شد. در این مجال به نمونه هایی از اقدامات این امام همام اشاره می‌شود.

بیدارگری وجدان های خفته
اسیران کربلا در بدو ورود به شهر کوفه با جمعیت انبوهی مواجه شدند که برای تماشای اسرا آمده بودند؛ در تاریخ کربلا آمده است که:
وقتى که نگاه اهل کوفه به اسیران‏ مظلوم افتاد ناله و گریه کردند، امام سجّاد علیه السّلام به آنها رو کرد و فرمود: «أتنوحون و تبکون من اجلنا؟ فمن الّذى قتلنا؟»، آیا شما به حال ما نوحه مى‏کنید و مى‏گریید، پس چه کسى ما را کشت؟(۱)
سخنان افشاگرانه در میان مردم کوفه‏ قبل از اینکه اسرا را وارد مجلس ابن زیاد کنند اهل بیت علیهم السّلام در همان کوچه و بازارها برای مردم سخنرانی کردند. بعد از سخنان شیوای زینب کبری دختر امیر المۆمین علی علیه السّلام امام زین العابدین علیه السّلام برای مردم کوفه خطبه ای غراء خواندند. حضرت با معرفی خود از طریق پدرشان حضرت ابا عبدالله الحسین علیه السّلام به مصائب کربلا اشاره کردند. و از سوی دیگر کوفیان را به پیمان شکنی با امام حسین علیه السلام متوجه نموده و این عهد شکنی را مایه هلاکت آنان دانستند. گوشه ای از خطابه حضرت چنین است:
گفت: اى مردم هر کس مرا مى‏شناسد، احتیاج به معرفى نیست و هر کس مرا نمى‏شناسد، اینک من خود را معرفى خواهم کرد: من على بن حسین بن على بن ابى طالبم. من فرزند کسى هستم که حرمت وى را رعایت نکردند و مالش را به غارت بردند. و اهل بیت او را اسیر کردند. منم پسر آن کس که در کنار شط فرات بى‏آنکه از او خونى طلب داشته باشند و یا او حقى را پایمال کرده باشد سر بریدند. من فرزند کسى هستم که با زجر و محنت وى را بکشتند، اما او صبر کرد و شکیبایى از خود نشان داد؛ و همین افتخار براى ما کافى است. اى مردم سوگند مى‏دهم شما را به خدا، آیا فراموش کردید که شما نامه‏ها براى پدر من نوشتید و چون به سوى شما آمد، به او خدعه و نیرنگ زدید. شما با پدرم عهد و پیمان بستید و با وى بیعت کردید، اما بیعت خود را شکستید و او را به قتل رساندید. پس هلاکت بر شما باد و با این توشه‏اى که به آخرت فرستادید هلاکت بر شما باد…(۲)
منطق امام آن قدر محکم بود که ابن زیاد جز اینکه دستور قتل حضرت را بدهد در برابر آن جوابی نداشت؛ هر چند با فداکاری عمه ایشان زینب کبری علیهاالسّلام نتوانست به قصد شوم خود برسد
تأثیر خطبه امام بر مردم کوفه
در این هنگام بود که صداى آنان از هر سو به سرزنش خویشتن به آسمان برخاست و پاره‏اى به پاره‏اى دیگر مى‏گفتند: اى واى بر ما! دریغ و درد بر ما! اى افسوس بر ما! و برخى نیز به دیگران گفتند: واى بر شما که ندانسته خود را نابود ساختید و با کشتن فرزندان ارجمند پیامبر و به بند اسارت کشیدن بازماندگان آنان، خود را در خور سخت‏ترین کیفرها ساختید! آن گاه امام سجّاد علیه السّلام به روشنگرى خود ادامه داد.(۳)

پاسخ قاطع به شبهه شیطان
[آنگاه ابن زیاد] به علىّ بن الحسین علیهماالسّلام نگاه کرد و گفت: اسمت چیست؟
فرمود: من علىّ بن الحسین هستم!
گفت: مگر نه این است که خدا، على بن الحسین را کشته است؟!
[امام سجاد علیه السّلام‏] سکوت کرد.
ابن زیاد گفت: چه شده؟! چرا سخن نمى‏گویى؟!
[حضرت سجاد علیه السّلام‏] فرمود: برادرى داشتم که او هم علىّ خوانده مى‏شد، و مردم او را کشتند! [ابن زیاد] گفت: خدا او را کشته است!
[دیگر بار نیز] على [بن حسین علیه السّلام‏] سکوت کرد.
[ابن زیاد] گفت: چه شده چرا صحبت نمى‏کنى؟!
فرمود: «اللَّهُ یَتَوَفَّى الْأَنْفُسَ حِینَ مَوْتِها» «خدا جانها را هنگام مرگشان مى‏گیرد»، «وَ ما کانَ لِنَفْسٍ أَنْ تَمُوتَ إِلَّا بِإِذْنِ اللَّهِ». «هیچ نفسى جز به إذن خدا نمى‏میرد.»
[ابن زیاد] گفت: و الله تو از آنهایى! [سپس به مرّی بن معاذ أحمرى گفت:] واى بر تو، بکش او را!(۴)
منطق امام آن قدر محکم بود که ابن زیاد جز اینکه دستور قتل حضرت را بدهد در برابر آن جوابی نداشت؛ هر چند با فداکاری عمه ایشان زینب کبری علیهاالسّلام نتوانست به قصد شوم خود برسد.
خلع سلاح مدبّرانه دشمن
یزید نیز همچون ابن زیاد کشتن امام حسین علیه السّلام و اصحابش را به خدا نسبت می دهد. امام نیز پاسخ قرآنی به این شبهه می دهد:
«یزید متوجّه امام سجّاد علیه السّلام مى‏شود و مى‏گوید: اى على کار خداوند با پدرت حسین را چگونه دیدى؟
امام سجّاد علیه السّلام مى‏فرمایند: قضاى خداوند پیش از خلقت آسمان و زمین را دیدم!
یزید با چند نفر از حضّار مشورت مى‏کند، آنها قتل او را پیشنهاد مى‏کنند!
زین العابدین علیه السّلام مى‏فرماید: اى یزید اینان نظرى دادند بر خلاف آنچه که همنشینان فرعون نظر دادند هنگامى که درباره موسى و هارون با آنان مشورت کرد، آنها گفتند: «موسى و برادرش را رها کن، فسّاق هم فرزندان انبیاء را به قتل نمى‏رسانند».
پس یزید امساک کرد.(۵)
حضرت با تشبیه کردن کار یزید با کار فرعون به او می فهماند که او و مشاورانش از فرعونیان نیز پست تر اند. و اینکه اگر مرا بکشی فسق خود بیش از پیش آشکار می شود. از این رو یزید را خلع سلاح کرد.

تأثیر کلام امام
امام سجّاد علیه السّلام اجازه سخن گفتن خواست. یزید گفت: آرى به شرط آنکه ناسزا نگوئى. امام سجّاد علیه السّلام فرمودند: تو در جائى هستى که مثل من نمى‏تواند ناسزا بگوید، سپس فرمودند: چه گمانى به رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله دارى اگر مرا در این حال ببیند.
یزید دستور مى‏دهد که غل را باز کنند.
یزید به خطیب دستور مى‏دهد که ثناى معاویه را بگوید و به امام حسین علیه السّلام و آل او دشنام دهد، خطیب دشنام‏گوئى به امام على علیه السّلام و امام حسین علیه السّلام را افزون مى‏کند، امام سجّاد علیه السّلام فریاد مى‏زند: رضایت مخلوق را در برابر غضب خالق خریدى، پس نشیمنگاه خود را از آتش پر بدان .(۶)
حضرت با تشبیه کردن کار یزید با کار فرعون به او می فهماند که او و مشاورانش از فرعونیان نیز پست تر اند. و اینکه اگر مرا بکشی فسق خود بیش از پیش آشکار می شود. از این رو یزید را خلع سلاح کرد
فرازی از خطبه امام عارفان در مجلس بیگانگان
من فرزند کسى هستم که به خون خود آغشته شد، من فرزند ذبح شده در کربلا هستم، من فرزند کسى هستم که تمامى پریان در تاریکى بر او گریستند و پرندگان آسمان بر او نوحه مى‏کنند.
در اینجا ضجّه مردم به گریه بلند مى‏شود، یزید از فتنه ترسید، به مۆذّن دستور داد که اذان نماز را بگوید، مۆذن مى‏گوید: اللّه اکبر.
امام سجّاد علیه السّلام مى‏فرمایند: خداوند بزرگتر جلیل‏تر، عالیتر و کریمتر از آنست که ما بترسیم یا بر حذر باشیم.
مۆذّن مى‏گوید: أشهد أن لا اله الّا اللّه.
امام سجّاد علیه السّلام مى‏فرمایند: آرى با هر شهادت‏دهنده‏اى شهادت مى‏دهم که هیچ معبودى جز او نیست و پروردگارى غیر او وجود ندارد.
مۆذّن مى‏گوید: اشهد ان محمدا رسول اللّه.
امام سجّاد علیه السّلام به مۆذّن مى‏فرمایند: به حقّ محمّد صلّى اللّه علیه و آله از تو مى‏خواهم سکوت کنى تا من این کلام را بگویم. آنگاه رو به یزید مى‏کنند و مى‏فرمایند: این رسول عزیز و کریم جدّ توست یا جدّ من است؟ اگر بگویى جدّ توست همه حضّار و همه مردم مى‏دانند که دروغ گفته‏اى، اگر بگوئى جدّ من است پس چرا پدرم را از روى ظلم و عدوان به قتل رساندى، اموال او را غارت کردى، زنان او را اسیر کردى، واى بر تو در روز قیامت هنگامى که جدّ من دشمن تو باشد.
یزید بر مۆذن فریاد مى‏زند: براى نماز اقامه بگو، بین مردم همهمه مى‏افتد، گروهى نماز مى‏خوانند و گروهى متفرق مى‏شوند.(۷)

پی نوشت:
۱٫ ابن طاووس، على بن موسى – محمدى اشتهاردى، محمد، غم نامه کربلا / ترجمه اللهوف على قتلى الطفوف، ۱جلد، نشر مطهر – تهران، چاپ: اول، ۱۳۷۷ش، ص ۱۶۶
۲٫ سید محسن امین عاملی، مترجم: علی حجتی کرمانی، سیره معصومان، تهران: سروش‏، چاپ دوم، ۱۳۷۶ ش‏، ج‏۵، ص : ۱۸۸
۳٫ ابن نما حلى / مترجم على کرمى‏، در سوگ امیر آزادى، قم: حاذق، چاپ اول، ۱۳۸۰ش، ص ۳۰۱
۴٫ . ابو مخنف کوفى، لوط بن یحیى – سلیمانى، جواد، نخستین گزارش مستند از نهضت عاشورا / ترجمه وقعه الطفّ، ۱جلد، مۆسسه آموزشى پژوهشى امام خمینى – قم، چاپ: دوم، ۱۳۸۰ ش، ص ۱۹۶
۵٫ ترجمه مقتل مقرم، بیروت: مۆسسه الخرسان للمطبوعات، ۱۴۲۶ ق- ۲۰۰۷ م‏، ص : ۲۵۴
۶٫ همان، ص ۲۵۵
۷٫ ترجمه مقتل مقرم ، ص ۲۵۶ – ۲۵۸ منبع تبیان

 

منبع: صاحب

دیدگاهتان را بنویسید

توجه: از انتشار نظرات توهین آمیز معذوریم.