سرویس: غیر تولیدی » نقلی 09:30 - سه شنبه 08 مهر 1393

از غیبت معنادار علی آقای جنتی تا جشنی که تن دشمن را لرزاند…

همان طور که فکر می‌کردی وزیر ارشاد تشریف ندارد. خب بنده خدا کارهای مهم تری دارد. شاید الان در فیس بوک است! شاید هم دارد درباره خوانندگی آن دخترک خواننده تحقیق می‌کند! هر چه هست خیلی کارهای مهمتری از مقاومت دارد. فجر اگر بود همان خروس خوان برج میلاد پیدایش می‌شد ولی حالا عمرا!

به گزارش اصفهان شرق؛ اصولا اختتامیه‌های جشنواره‌های سینمایی جالب و جذاب است. هم به خاطر هیجان انتخاب بهترین‌ها و هم به خاطر حضور بزرگان هنر هفتم. حالا هم اختتامیه یکی از همین جشنواره‌هاست. جشنواره ای که انگار بزرگترین جشنواره تاریخ سینمای کشور است و امسال هم کلی سر و صدا به پا کرد. مکان جشن، خواه ناخواه تو را یاد اختتامیه جشنواره فجر می‌اندازد: سالن همایش‌های برج میلاد. و به سبب شباهت‌ها و افتراق‌های مختلف، باز خواه ناخواه ذهن فجر دیده تو، همه چیز را قیاس می‌کند با اختتامیه فجر…

اولین تفاوت در ظاهر ملت است. تقریباً همه شرکت کنندگان در این جشن ظاهری موجه و متناسب و غیر ژیگول دارند! فجر را که یادت می‌آید اوضاع انقدر خراب بود که سرت را نمی‌توانستی بالا بگیری!

حتی داخل سالن هم که می‌شوی کلی خانم چادری و مرد با محاسن می‌بینی. در سینمای مملکت یک همچنین جمعی واقعاً عجیب و غریب به حساب می‌آید. به خصوص برای منی که اصلا اولین آشناییم با فجر، به خاطر آرایش‌ها و ظاهر خاص و غلیظ(!) بازیگران و شرکت کنندگان آن بوده!

هر چند خیلی از بازیگرها و چهره ای نام آشنا هستند اما طبیعتاً اگر خانم‌های لاک قرمز عرصه بازیگری الان اینجا در برج میلاد بودند احساس غریبگی می‌کردند؛ همان طور که منِ نوعی در اختتامیه فجر…!

جشن با تلاوت قرآن آغاز می‌شود. تلاوت استاد کریم منصوری همیشه دلنشین و زیباست. اینجا هم، هرچند با زمانشناسی کوتاه می‌خواند ولی باز هم زیباست و دلنشین. دکور کاملا ترکیبی بسته شده. چیزی شبیه به اختتامیه فجر. با این تفاوت که تعداد زیادی المان مذهبی هم در دکور هست، مثل محرابی که مدخل سِن است و تصویر رزمنده ای که دو طرف سن انگار ایستاده. مجری وارد می‌شود. رسالت بوذری. مجری آینه خانه شبکه2، یک آدم کاملاً مذهبی. همان ابتدا برای برای دفاع مقدس و رشادت سلحشوری رزمنده‌ها صلوات چاق می‌کند. البته مردم همه با جان و دل صلوات می‌فرستند. جوری که صدای صلوات کل فضای سالن را می‌گیرد. اختتامیه فجر موقعی که شهیدی فرد، مجری برنامه برای شهدا صلوات داد شاید 20 تا 30 درصد ملت صلوات فرستادند. بقیه هم خب شاید آرایششان خراب می‌شد؛ به من چه!

یکی دو کلیپ پخش می‌شود. مطلع اولی سخنان آقاست. کیفیت کلیپ آن قدر دلچسب است که حظ می‌بری. مردم هم سراپا گوشند انصافا. صحبت آقا عین پیکان وسط هدف است: خیال نکنید چون بر حق هستید پیروزید. نه باید بایستید، آن وقت است که پیروز می‌شوید…

دلت خنک می‌شود. بخاطر آن نا مرد‌هایی که در فجر، دو تا فتو کلیپ بزن دررویی ساخته بودند برای امام و شهدا. فقط برای رفع تکلیف. فتوکلیپ‌هایی که خداییش اگر داده بودند من باwindows movie maker  بسازم، قوی تر از آب در می‌آمد. اینجا اما کیفیت کلیپ‌ها در حد جشن است…

سخنران اول محمد خزاعی است. دمش گرم انصافا. امسال زیاد زحمت کشید. اینجا هم هر چند از روی متن، ولی کوتاه سخنرانی می‌کند. من هم که اساساً ارتباط چندانی با گوش کردن سخنرانی ملت ندارم آرام دارم چهره‌ها را رصد می‌کنم. خیلی‌ها هستند. بازیگر‌ها، کارگردان‌ها، تهیه کننده‌ها. خیلی‌ها. از همان اول اما داشتم می‌کردم دنبال عمو ابراهیم. جایش در افتتاحیه خیلی خالی بود. علی القاعده امروز باید بیاید. اما هنوز ندیدمش.

خزاعی که حرفهایش را تمام می‌کند جماعت نمایش روی صحنه می‌ایند و شروع می‌کنند به شامورتی بازی. شامورتی بازی با لباس خاکی رزمنده‌ها! جالب است‌ها! به گمانم فقط اینجا بشود از این چیزها دید. جماعت دارند یک کارهایی می‌کنند که یک دفعه صدای حامد زمانی سالن را پر میکند. حامد زمانی با لباس خاکی وارد می‌شود و شروع به خواندن قطعه جدیدش می‌کند. نه انصافا دمشان گرم. این تیکه را خوب درستش کردند. به قول فراستی در آمده بود!

حامد زمانی بیسیم چی ش را می‌خواند و ملت کلی کیفور می‌شوند. ته دلت می‌گذرد خدا را شکر این حامد زمانی هست، وگرنه کی واسه مان قطعه‌های ارزشی می‌خواند…؟!

ترکیب مهمان‌های ویژه خیلی جالب است. همان طور که فکر می‌کردی وزیر ارشاد تشریف ندارد. خب بنده خدا کارهای مهم تری دارد. شاید الان در فیس بوک است! شاید هم دارد درباره خوانندگی آن دخترک خواننده تحقیق می‌کند! هر چه هست خیلی کارهای مهمتری از مقاومت دارد. فجر اگر بود همان خروس خوان برج میلاد پیدایش می‌شد ولی حالا عمرا!

از آن طرف اما آقا محسن رضایی هست. سردار نقدی با چفیه همیشگی ش هست. چند تا سردار دیگر هم هستند. دوباره می‌روی تو خیالات. خداوکیلی این حضرات می‌توانستند در اختتامیه فجر هم بیایند اینجا؟!

وسط خیالاتت یک دفعه دوربین سالن تمرکز می‌کند روی یک چهره آرام. عمو ابراهیم است! کلی خوشحال می‌شوی که دیده بان سینمای مملکت را در جمع مقاومان سینما میبینی. مطمئنی که امشب قرار است به کوری چشم حسودان، چ عمو ابراهیم جایزه باران شود. پس خدا را شکر عمو ابراهیم هم هست که با چ ش چشم خیلی‌ها را در آورد. نشسته کنار مریلا زارعی و بابک حمیدیان و سعید راد و پژمان لشکری پور. از حالا به بعد لحظه شماری می‌کنی برای اهدای  جوایز…

باز هم سخنرانی! انگار آخرین سخنرانی است. سردار نقدی بالا می‌آید. جمعیت یک کمی‌خسته شده است. نقدی دقیقا ده دقیقه صحبت می‌کند. از روی متن. متنشش هم جذاب است اما یک کمی‌طولانی است. جان کلامش آنجا بود که گفت: آنها که می‌خواهند بروند از دست دشمنان این مملکت جایزه بگیرند، بروند. ما اما هستیم در همین جشنواره مقاومت. و چشم دشمنانمان را در می‌آوریم…!

وسط‌های مراسم حاج علی فضلی وارد می‌شود. مجری که حضورش را اعلام می‌کند ملت کلی برایش دست می‌زنند. تشویق ملت برای سرباز ملت. یقین دارم اگر حاج علی وارد برج میلاد اختتامیه فجر می‌شد 70 درصد ملت اصلا نمی‌شناختندش! آن بقیه هم به هوای لباس نطامیش لابد روسری شان را می‌کشیدند جلو و از جلوی جشم او در می‌رفتند! اینجا اما ملت برای حاج علی ملت دست می‌زنند. تشویق‌ها موقعی که حاج علی روی سن می‌آید و به مردم احترام نظامی‌می‌گذارد به اوج می‌رسد. یک پاسدار جانباز و این همه تشویق. آن هم در یک جشن سینمایی…

حاج علی و سرار نقدی و آقا محسن و خزاعی روی سن آمده اند تا جایزه ویژه مقاومت را تقدیم کنند. جایزه ای که قرار است هر سال به یکی از بزرگان عرصه مقاومت اهدا شود. ته دلت می‌گذرد که اگر اسم حاج قاسم سلیمانی در این بخش بیاید سالن از شدت تشویق‌ها منفجر می‌شود. وله این بخش پخش می‌شود. صدای سید حسن نصرالله که پخش می‌شود ملت سالن را می‌ترکانند از تشویق. همه دارند سوت و کف می‌زنند. برای مردم مقاومت. برای سرباز خامنه ای. برای  نواده روح الله. برای سید بزرگ جهان عرب. برای خار مغیلانی که رفته توی چشم استکبار. جایزه امسال برای سید حسن نصرالله است. اما حیف که خودش نیست تا جایزه اش را بگیرد. وسط تشویق‌ها یک دفعه خزاعی می‌آید پشت میکروفون. هیچ وقت خزاعی را این قدر با شوق و هیجان ندیده ای. پشت تریبون می‌آید و با ذوق و شوق می‌گوید برایتان یک سورپرایز داریم و فریاد می‌زند: پسر سید حسن نصرالله الان اینجاست!

ملت کف می‌کنند. خود من از همه بیشتر! جدی جدی پسر سید حسن اینجاست؟! جوانی از میان جمع بلند می‌شود. یک جوان بیست و چند ساله شاید. دستش را بالا می‌گیرد و به سمت سن حرکت می‌کند. جدی جدی پسر سید حسن است! تشویق‌ها به اوج می‌رسد. ملت سنگ تمام می‌گذارند. پسر سید حسن که رو سن می‌رسد همه روی پا می‌ایستند به احترام سید…

پسر سید حسن که می‌رود تندیس پدر را بگیرد همه مقامات روی سن او را محکم در آغوش می‌گیرند. آقا محسن، حاج علی فضلی، سردارنقدی. آخرین آغوش و شاید گرم ترین هم برای محمد خزاعی است. حالا معلوم می‌شود واسه چی قبل از جشنواره رفت لبنان…!

پسر سید می‌آید پشت تریبون و از دولت امام خمینی و سید القائد و ملت بزرگ ایران تشکر می‌کند و قول میدهد تندیس را برساند به دست باباجانش…! چه حالی داد این بخش خداییش! کلی ذوق مرگ شدیم انصافا!

دوباره حامد زمانی. این بار قطعه مرگ بر آمریکا. شاید جزو دلچسب ترین آهنگ‌هایش حامد زمانی است. به خصوص که حالا ترکیب شده با یک کلیپ جذاب و دیدنی. طنین مرگ بر آمریکا سالن اختتامیه مقاومت را پر می‌کند. ملت کلی کیفور می‌شوند. آهنگ که تمام می‌شود زمانی شروع به صحبت با مردم می‌کند. یکی دو جمله را از “حضرت آقا” نقل می‌کند. خدای من! جمع سینمایی‌های حزب اللهی، بعلاوه سینما دوستان حزب اللهی، این همه که هنرمند حزب اللهی. چه چشمی‌در می‌آید از دشمنان مملکت الان! خداییش من اگر جای نتانیاهو و اوباما بودم کار بهم می‌زدی خونم در نمی‌آمد. سینمایی که قرار است بلای جان ایران و اسلام باشد، حالا در مسیری قرار گرفته که انگار دارد به خدمت ایران و اسلام درمی‌آید. به جان داری حس می‌کنی و الله خیر الماکرین را…

بخش اهدای جوایز شروع می‌شود. برگزیده‌ها می‌آیند و هدایا را می‌گیرند و می‌روند. یک ذره نه، خیلی نا هماهنگی وجود دارد، جوری که مجری چند بار جا می‌ماند و با وله‌ها هماهنگ نیست. این‌ها به کنار، در اوان  بخش اهدای جوایز بوسه‌هایی نثار چادر مادران شهدا شد. ملت می‌امدند و هدایا را می‌گرفتند، اما نه از ستاره‌های خوش پوش و غلیظ سینما، از مادران تکیده و چادری شهدا. ولی قدر شناسند این جماعت. زانوی ادب زمین می‌زنند. حتی علی غفاری کارگردان استرداد و ابوزینب تعظیم می‌کند و چادر مادر شهید را می‌بوسد و می‌رود. آخ که چه صحنه دل انگیزی است… راستی این عکس‌های یادگاری چفقدر با عکس رضا عطاران با آن چهار دختر بی حجاب که اخیراً منتشر شده فرق می‌کند…

قسمت پایانی و اصلی جشن آغازمی‌شود. برندگان بخش سینمای ایران. همیشه این بخش جشنواره‌ها، مهیج ترینِ آن است. به خصوص حالا که همه فیلم‌ها، خودی اند و سیاه نیستند و مالِ شهدا، که مال مردمند. رقابت اصلی بین شیار 143 است و تنهای تنهای تنها و استرداد و چ. الحق و الانصاف هر چهار تا فیلم فیلمهای شریف، خوش ساخت و خوبی هستند. ولی  ته دلم را که می‌بینم دلم دارد صدا می‌زند چ!

آخر با چ تمام حق عمو ابراهیم را خوردند. فیلم مزخرف و سراسر دروغ رستاخیز را در فجر بهترین کردند، و در سراسر جشنواره‌های روشنفکر زده سینمایی مان از فجر تا امروز سر چ را بریده اند. البته سر عمو ابراهیم را که آنها که هیچ، خود اوباما هم نمی‌تواند ببرد. که عمو ابراهیم عزتش را از شهدا دارد و مونس اوینی بودنش نمی‌گذارد مردم به پشت کنند. خودش هم می‌داند، من هم می‌دانم که این جماعت روشنفکر زده ی درب و داغان اهمیتی ندارند که جایزه دادنشان بخواهد اهمیت داده باشد.  اهمیت را فرزند شهیدی دارد که می‌آید پشت تریبون و با تمام وجود به حاتمی‌کیا می‌گوید: عمو ابراهیم! ما بچه‌های شهدا دوستتت داریم. همین و بس. اهمیت را چشم پر از اشک عمو ابراهیم داد بعد از این جمله…

برنده‌ها معرفی می‌شوند. اولین بخش، جلوه‌های ویژه است. اسم چ که می‌آید ملت سالن را با دست و سوت و کف روی سر می‌گذارند. و دومین جایزه و سومین جایزه…

جایزه‌ها بین شیار و چ دارد تقسیم می‌شود. چند تایی هم گیرِ احسان عبدی پور می‌اید و فیلم شریفش. مگر یکی از جایزه‌ها، به قطع می‌گویم هیچ کدام از جایزه‌ها سفارشی نبود. یعنی برعکس فجر که بعضی جاها سفارشی بودن را به حد اعلا می‌رساند، اینجا ولی جایزه‌ها واقعی است و عادلانه. هیچکس هم ناراحت نیست از این جوایز…

مریلا زارعی که تندیس بهترین بازیگر زن را می‌گیرد پشت میکروفون می‌رود و با خضوع از مردم تشکر می‌کند. می‌گوید این یک سال با الفتِ شیار 143 زندگی کردم. اما من بازیگرم و حالا می‌خواهم از مردمم اجازه بگیرم و دوباره فیلم بازی کنم. ادب مثال زدنی زارعی آدم را سر ذوق می‌آورد. بانوی سینمای ایران برای نقش مقدسش حرمت قائل است و به آن با تمام وجود احترام می‌گذارد.  حتی بعد از ماهها حالا که می‌خواهد نقش‌های جدیدی ایفا کند حرمت می‌گذارد و از مردم رخصت می‌گیرد. زارعی مردم را قسم می‌دهد که نگذارید الفت‌های جامعه فراموش شوند. کلاً دم این بانو گرم است. حرفهایش و ادبش آدم را سر ذوق می‌اورد. و بابک حمیدیان هم که تندیس بهترین بازیگر مرد را گرفته از “رفیقش” اصغر وصالی می‌گوید و از عمو ابراهیم تشکر می‌کند که او را با شهید وصالی آشنا کرد…

حالا همه جایزه‌ها داده شده و فقط یک جایزه مانده. یک جورهایی فینال جشنواره است الان. جایزه بهترین کارگردانی. همه می‌دانند حاتمی‌کیا برنده این جایزه است. و همه منتظرند تا به اندازه تمام این همه حق خوری، از چ و حاتمی‌کیا دلجویی کنند. نام بهترین کارگردان اعلام می‌شود. ابراهیم حاتمی‌کیا. همه بلند می‌شوند و ایستاده عمو ابراهیم را تشویق می‌کنند. امشب، شبِ عمو ابراهیم است. گواهش هم این همه تشویق و احترامی‌که عمو ابراهیم بخاطر شهدا دارد. مردم دارند از کرخه تا راین را تشویق می‌کنند. مهاجر را. دیده بان را. به نام پدر را. مردم دارند به رنگ ارغوان را تشویق می‌کنند. و چ را. مردم عمو ابراهیم را دوست دارند. مردم بلبل خوش الحان خمینی را دوست دارند. جه اهمیتی دارند آن چهار تا روشنفکری که حاتمی‌کیا را نمی‌بینند..؟

حاتمی‌کیا خطابه آتشینی می‌کند. و مثل همیشه می‌ایستد در خط مقدم. می‌گوید مسئولین باید پاسخگوی اظهارات سخیف کیارستمی‌باشند. می‌گوید اگر وزیر و مسئولین سینمایی مملکت واکنش صریح ندهند معلوم می‌شود دولت، دولت نفاق است. می‌گوید و مردم با او همراهی می‌کنند…

و جشن تمام می‌شود. با آبرو. با شکوه. با حضور هنرمند‌ها، اهالی رسانه ، مسئلوین ارشد مملکتی و از همه مهم تر مردم…

جشنواره مردمی‌برگزار می‌شود و مردمی‌تمام می‌شود. تا تن جشنواره‌های روشنفکر زده سینمایی مملکت بلرزد. حالا اول راه جشنواره ای است که یقین دارم تا چند سال دیگر کَلِ جشنواره فجر را می‌خواباند. و حزب اللهی‌ها را با سینما آشتی می‌دهد. این جشنواره بزرگ می‌شود تا تن اوباما هم بلرزد. تا سینمای این مملکت دوباره بوی اقا مرتضی اوینی بگیرد. ما امید داریم به این جشنواره. امشب، اختتام حشن امسال بود ولی تازه بای بسم الله این راه است…

 منبع: دانشجو

همچنین بخوانید:

دیدگاهتان را بنویسید

توجه: از انتشار نظرات توهین آمیز معذوریم.