سرویس: اخبار شهرستان » شهدای شرق اصفهان 01:18 - چهارشنبه 22 مرداد 1393

گفتگو با همسر شهید دری کفرانی:

دوقلوهای شهید برای پیوستن به پدر، شهادت طلب می کنند

همسر شهید محسن دری گفت: او از من حلالیت طلبید و در مشهد دائم از من می خواست تا دعا کنم به خواسته اش برسد.

به گزارش اصفهان شرق: یاد باد آن روزگاران که فریاد الله اکبر رزمندگان بسیجی طنین انداز خاک ریزهای خشک بیت المقدس و طلاییه می شد تا بگویند لبیک به ندای امام خمینی و نفس را به ذکر یا حسین تازه کنند.
زمان در تسخیر مدرن شدن قرار گرفت و برای برخی که شاید خود را در گرداگرد روزگار سردرگم می دیدند نام شهادت نا آشنا بود و لیکن در مقابل این افراد، انسان هایی بودند که نسل دوم و سوم انقلاب نام گرفتند و شوق پرواز را در خود می پروراندند.
آنهامی دانستند که اگر امروز مرزها کمی آرام است ولی می شود با قلبی به شوق شهادت به مراد دل رسید و بر این باور دعای هر شب نمازشان در وصال دوست سپری می شد.
امروز کفران بن رود باید به خود ببالد و ریسه ی عشق بر آسمانش ببندد که به تبرک 37 شهید سالهای 61 تا 68 ،شهیدی دیگر از این دیار را به آغوش می کشد.

شهید دری
خبر شهادت سروان محسن دری را که شنیدیم یاد 8 شهید خانواده ی این عزیز دوباره زنده شد، یاد شهید مفقود الا ثر کشاورز که محسن به همسر شهید که خاله اش می شد عشق می ورزید و این را در درجه اول به دلیل ارادت خاصش به شهید انجام می داد.
باور می کنیم که امروز می با یست به خانواده ای تسلیت بگوییم که رابطه ی خوبی با شهادت دارند، آنها شهادت را آغازمی دانستند و این در حالی بود که خدا می خواست رنگ شهادت در این خانواده باز هم باقی بماند.
نمی دانستم از کجا شروع کنم و وجودم کمی نگران بود که مبادا تماس من با همسر شهید موجب اندوهگین شدن بیشتر او از این ماجرا شود.
منزل شهید محسن دری تماس گرفتم و ابتدای صحبت من با خواهر شهید شروع شد، خواهر تاب صحبت با من را نداشت و  گفتگو را با همسر شهید آغاز کردیم، وقتی صدای آرام همسر شهید را شنیدم بی اختیار اشک گرمی از گونه هایم سرازیر شد، صدایش بوی عشق می داد.
وی در پاسخ به پیام تسلیت من گفت: شهادت محسن تبریک می خواهد و من خوشحالم که همسرم به آرزوی دیرینش رسید. او سربازی را در اهوازسپری کرد و بعد از چند بار عوض کردن شغلش راه درست را انتخاب کرد. در دانشگاه افسری اصفهان مشغول شد و پس از آن به عنوان حفاظت اطلاعات سپاه در فرودگاه اصفهان ادامه مسیر داد. محسن امنیت پرواز بود و دنیا برایش شغلی متناسب با عاقبت به خیر شدنش انتخاب کرد.

شهید دری
همسر صبور شهید دری از ایمان و صبر همسرش گفت و با اشاره به رفتار پاک او اظهار داشت: دلسوز مردم روستا بود و دائم خیریه می رفت. وقتی می دید که روستا در محرومیت به سر می برد از قاریان قرآن که مسلمان شده بودند دعوت می کرد تا برای اجرای برنامه به روستا بیایند و جهت پذیرایی از میهمانان آنها را به منزل می آورد و همه این کارها را برای خدا و مردم انجام می داد.
وی از سفر آخر شهید به مشهد حرف ها داشت و افزود: دلش می خواست پدر و مادرش و همچنین خاله اش که همسر شهید مفقود الاثر بود را با خانواده به مشهد ببرد و این کار را کرد. یک روز قبل از شهادتش از مشهد باز گشتیم و در مشهد از من می خواست تا دعا کنم به آرزوی که می خواهد برسد. شهادت آرزوی دیرینش بود و به حاجتش رسید.
همسر شهید از سمانه و سمیه دو قلو های 7 ساله اش گفت: محسن اخلاق خوبی داشت و به دلیل همین ویژگی خوبش مرتب بچه های فامیل سراغش را می گرفتند. دخترانم بیشتر از سنشان فهم دارند و شهادت پدر را درک کرده اند اما مرتب می گویند ما می خواهیم شهید شویم تا پیش بابا برویم و من هم به آنها می گویم افتخارتان این با شد که در مدرسه فقط دو فرزند شهید دارید و شما 2 دختر من هستید.

شهید دری

 

صحبت اخیر همسر شهید و صحبت او از روحیه ی فرزندانش حال و هوای معنویت شهادت را به گفتگوی ما آورد.
ازهمسر شهید نحوه ی اطلاع از خبر شهید گرانقدر را پرسیدم وی تصریح نمود: خبر شهادت همسرم را در ابتدا به برادر شوهرم که ساکن اصفهان است گفته بودند و پس از آن حوالی ظهر خواهرم خبر شهادت محسن را به من دادند.
همسر از خبر شهادت گفت و صحبتش برای من خبر پراز افتخار و عشق به ابا عبدالله را تداعی کرد، عشقی که محسن دری را برای همیشه جاودان کرد .
در راستای این گفتگو خانم کشاورز فرمانده حوزه حضرت زهرا که از پاسداران خواهر شهر اژیه و دختر خاله ی شهید بود از سفارشات شهید بزرگوار بیان کرد و گفت: محسن دائم از وظیفه ی سنگین پاسداری می گفت و در سخنانش تذکر می داد که حرمت لباس پاسداری را به نحو صحیح نگه داریم.

شهید دری
محسن تا حدی برایش بیت المال و استفاده درست از آن ارزش داشت که گاهی مواقع برای گرفتن کپی از مستندات بسیج از هزینه ی شخصی خودش خرج می کرد تا نکند یک ذره از مال بیت المال استفاده نادرست نشود.
وی با اشک گفتگو را دنبال کرد و افزود : محسن پاسدار حریم ولایت بود و اگر اشکی می ریزیم در جهت افسوس این مطلب است که با وجودی که من 2 سال زودتر از او به سپاه وارد شدم ولی پاکی و صداقت محسن او را آسمانی کرد و ما ماندیم تا افتخاری که نصیب او شد را مشاهده کنیم.
کشاورز ازسالم ماندن پیکر پاک سروان محسن دری گفت و این مطلب را از افرادی که جهت تحویل پیکر پاک مطهر شهید به تهران رفته بودند شنیدیم و این در حالی بود که مسافران هواپیما دچار سوختگی بالایی شده و جهت تشخیص هویت نیاز به آزمایش DNA داشتند.
انگار مهر شهادت سروان محسن دری قبل از پرواز به تایید سالار شهیدان رسیده بود و همه ی زندگی محسن را رنگ خدایی می کرد.

 

گفتگوی ما تاب ادامه دادن نداشت زیرا احساس را نمی شود در کلمات گنجاند و می توان گفت باید کفران و بخش بن رود و کلا شرق اصفهان به خود ببالد که امروز شهیدی را در خود تشییع می کند. شهیدی که تقدیر او را را در آسمان شهادت و معرفت جا داد.

گفتنی است سروان محسن دری کفرانی در حادثه سقوط هواپیمای ایران ۱۴۰ سپاهان‌ایر به شهادت رسید.

 

مراسم تشییع این شهید گرامی روز چهارشنبه عصر در روستای کفران می باشد.
روحش شاد و یادش گرامی باد
هدیه نثار روح شهید محسن دری
شهید دری شهید دری

همچنین بخوانید:

9 نظر در مورد “دوقلوهای شهید برای پیوستن به پدر، شهادت طلب می کنند”

  1. روحش شاد و یادش گرامی.
    شادی روح همه شهداء صلوات…

  2. ابراهیم گفت:

    پسر عمه قربونت دست ما هم بگیر

  3. نام و نام خانوادگی گفت:

    خوشا به احوالشون

  4. ابراهیم گفت:

    خوشا آنان که جانان میشناسند. / طریق عشق و ایمان میشناسند
    بسی گفتیم و گفتند از شهیدان / شهیدان را شهیدان میشناسند

  5. گمنام گفت:

    دوستان بازدید کننده از این سایت لطفا نظرات خود را در مورد آقا محسن بیان کنید .

    با تشکر

  6. آشناي شهيد گفت:

    گمنام عزيز ! خوشا آنان که جانان میشناسند. / طریق عشق و ایمان میشناسند
    بسی گفتیم و گفتند از شهیدان / شهیدان را شهیدان میشناسند
    هر چند سخن گفتن از شهدا سخته اما آقا محسن را از كودكي مي شناختم . محسن عزيز ما در انجام واجبات بسيار مقيد در كمك به نياز مندان همچون مقتدايش امير المومنين مخفيانه وشبانه كمك مي كرد .ارادتمند به خانواده معظم شهدا ودر خدمت آنها بود .پيرو ولايت فقيه وحامي رهبر معظم انقلاب .ودر يك كلام پاسدار حريم ولايت بود.هنوز خنده هاي زيبايش را به ياد دارم .قلب رئوف ومهربانش.شهادت آن چيزي بود كه خودش بارها به زبان دل مي آورد ودر معامله با خدا بهترين سود را برد .خوشا به سعادتش .چشمم به دو طفل معصومش كه مي افته بند بند قلبم به درد مي آيد.اما چون تربيت شده آقا محسن هستند اگرچه 8 ساله هستند اما درك وفهمشان از شهادت پدر وراه حقي كه پدر رفت بسيار بالاست.خدايا شهادت در راهت را نصيب مانيز بگردان ودوطفلان محسنمان را در راه پدر شهيدشان استوار وثابت قدم وعفيف وشايسته بدار.آمين.
    شادي روح شهدا وشهيد والا مقام سرگرد پاسدار محسن دري صلوات

  7. محمد گفت:

    شهیدسعیداست شهادت سعادت: محسن جان رفیقم “خوشابه سعادتت. مبارکت باشد شادی روح شهدا صلوات

  8. شهادت را به بها میدن به بهانه نمیدن…….خوشا به سعادتت محسن جان!!!!!!!!برای ماهم دعاکن مرسی………………

  9. محمد گفت:

    محسن جان: یکمین سالگردشهادتت”که مصادف شده باروزشهادت امام جعفرصادق (ع) رابه شماتبریک میگوییم.وعاجزانه ازشما التماس دعادارم.

دیدگاهتان را بنویسید

توجه: از انتشار نظرات توهین آمیز معذوریم.