سرویس: تولیدی 08:59 - شنبه 10 مهر 1400

پای درس پیشکسوت دفاع مقدس از اصفهان؛

بزرگترین مجموعه ایثارگرانه پشتیبانی جنگ در کشور/ خواهران نابینا تا مادران شهدای اصفهانی پای ثابت فعالیت پشت جبهه بودند

یادگاری فر مسئول کارگاه های پشتیبانی جنگ جهاد دانشگاهی اصفهان گفت: کارگاه های پشتیبانی جنگ جهاد دانشگاهی اصفهان با 6 هزار نیروی فعال، زیباترین صحنه حضور در میادین پشت جبهه را تداعی کردند.

به گزارش اصفهان شرق، مصاحبه از زهرا شجاعی؛ در امتداد تابستان و ابتدای پاییز، آنچه نوای عشق را در گوش همگان زمزمه می کند، یادآوری رشادت و ایثار رزمندگان اسلام در نبرد حق و باطل است؛ نوایی که قطعه ای از کربلاست؛ زیبایی که به دل هر نسل پنجمی هم می نشیند.

سالگرد دفاع مقدس بهانه مطرح کردن دوباره رخدادهای پیرامون جنگ تحمیلی ایران است که هزاران نکته و عمل را در دل خود به ودیعه گذاشت و قلوب همه ایرانیان را برای طرح آن نکته ها به قلوب رزمندگان گره زده تا روایت زیبای بودن و ماندن پای مکتب اسلام و ولایت را به ثبت رساند.

فرصت غنیمت است و انتخاب برای مصاحبه بسیار سخت زیرا صحنه روایتگری دفاع مقدس، جز زیبایی نداشت و ملاک انتخاب بین خوب تر و خوب تر بود و بس!
زنگ تلفن به صدا درآمد تا سرنوشت گفتگو با پیشکسوت دفاع مقدس آنهم در کوچه پس کوچه های خیابان آتشگاه اصفهان قلم بخورد.

اقای یادگاری به دعوت ما با اشتیاق پاسخ گفت و قرار بر این شد تا محیط مصاحبه جلوه ای از شهدا به خود بگیرد و به این خاطر گلستان شهدای اصفهان، برای این گفتگو مهیا شد؛ روایت اقای یادگاری، روایت یک شخص نبود، سریالی با 6 هزار بازیگر نقش اول بود که هشت سال در پشت جبهه با اخلاص تمام، تلاش شبانه روزی کردند تا پشتیبانی جنگ به خوبی و با بهترین عملکرد رقم بخورد.

خودتان را برای خوانندگان ما معرفی کنید؟

عباسعلی یادگاری متولد 20 مهرماه 1326 در اصفهان هستم که در خانواده ای ولایی و عاشق اهل بیت علیه السلام به دنیا آمدم؛ علاقه به اهل بیت در نحوه نام گذاری فرزندان خانوده یادگاری فر به گونه ای بود که نام علی و فاطمه در بین بچه ها به خوبی مشاهده می شد. بعد از دریافت دیپلم در بهمن سال 1345 وارد دانشگاه اصفهان که شامل دو دانشکده ادبیات و دانش سرای علوم بود شدم و این آغازی بر رسیدن به راهی بود که بهترین خاطرات دوران زندگی ام را ساخت.

 صحبت از دانشگاه شد، از سال 45 تا 57 در کدام قسمت مشغول به کار بودید؟

نیروی دانشگاه دولتی اصفهان بودم. با تدبیر امام خمینی رحمه الله علیه، شورای انقلاب فرهنگی در دانشگاه ها تشکیل شد و به دنبال آن تدبیر، جهادهای دانشگاهی هم پیشنهاد دادند که شورای مدیریت جهاد دانشگاهی سکان کار را به دست گرفت و بنده یکی از اعضای شورای مدیریت جهاد دانشگاهی منصوب شدم که دقیقا در این سمت، کار و فعالیت بنده برای کاری بزرگ که حاصل زحمت های شبانه روزی 6 هزار نیروی مخلص بود، شکل گرفت و نام ان فعالیت عظیم، کارگاه های پشتیبانی جنگ جهاد دانشگاهی دانشگاه اصفهان بود.

از کارگاه های پیشتیبان جنگ بیشتر بگویید؟

پس از شروع جنگ که با تعطیلی دانشگاه همراه بود، با پیشنهاد بنده که یکی از اعضای مدیریت جهاد دانشگاهی بودم و پس از تشکیل شورا جنگ آغاز شد، بنده پیشنهاد تشکیل کارگاه های پشتیبان جنگ با مصوبه 60040 را دادم که از همان اوایل جنگ تا پایان جنگ تحمیلی کار خود را به سرانجام رساند؛ هدف برای رضای خدا بود و آنچه موفقیت در این راستا را روز به روز افزون کرد، همان اخلاص در عمل نیروهای جهادگر بود که بدون هیچ دستمزدی با انگیزه وصف نشدنی در کارگاه های پشتیبانی جنگ جهاد دانشگاهی شبانه روزی فعالیت می کردند. از طرح بگویم، بعد از مصوبه طرح راه اندازی کارگاه ها، اطلاعیه تنظیم کردیم و به تلویزیون دادیم، نکته جالب این بود که به محض انتشار اطلاعیه، جمعیت زیادی برای ثبت نام مراجعه کردند و در همان ابتدا فرمی تهیه کردم و مشخصات افراد دقیق نوشته می شد و حتی رضایت خانواده ها نیز شرط بود. یکی از نکات مهم این بود که باید تشخیص داده می شد که فرد، متعهد و حزب اللهی است. در ابتدای کار، سالن دانشگاه علوم تربیتی که در مرحله اول محلی برای کارگاه بود، گنجایش این همه استقبال جمعیت را نداشت و پس از مدتی، کارگاه ها به سالن سلف دانشگاه انتقال یافت تا فضای بیشتری برای کارگاه اختصاص یابد.

طرح اولیه کارگاه با شما بود، با سابقه ای که در مدیریت داشتید، چه تدابیری برای کارگاه در نظر گرفتید؟

با سابقه مدیریتی که داشتم، نظرم این بود که در کارگاه باید مثل یک اداره برنامه ریزی کرد، یک کارگروه فرهنگی و یک کارگروه در رابطه با مسائل امنیتی و تامین امنیت نیروها تشکیل دادم، تعدادی از افراد را مسئول امنیت داخل کارگاه و سرویس گذاشته بودم زیرا شرایط سخت بود و ممکن بود افرادی به صورت نفوذی باشند به این خاطر برخی از نیروهای کارگاه به صورت محرمانه در سرویس و کارگاه بودند که کوچکترین مساله را که ممکن بود سلامت کارگاه و نیروها را به خطر بیاندازد، رصد کنند. نکته مهم دیگر این بود که از شروع کارگاه تا پایان، سعی بر این بود که به نیازی که از طرف جهادسازندگی، بسیج، سپاه و ارتش و همچنین بیمارستان ها و … که در جنگ حضور داشتند، پاسخ مثبت دهیم و به این خاطر توان کارگاه برای تامین نیازمندی های جبهه را بالا بردیم.

شرایط خاصی برای جذب نیروها داشتید؟

خیر! شرایط جنگ و جهاد بود و هر فردی از خط مقدم جبهه جا مانده بود و یا شرایط حضور در جبهه را به هر نحوی نداشت، میخواست کاری برای رزمندگان و جبهه انجام دهد؛ عشق و علاقه برای کمک رسانی به جبهه ها از داخل منازل و نان پختن خانم خانه دار شروع میشد تا حضور در کارگاه های پشتیبان جنگ و هر فردی به اقتضاء توانش میخواست کاری کند؛ به همین خاطر استقبال از حضور در کارگاه های پشتیبانی جنگ جهاد دانشگاهی دانشگاه اصفهان، به قدری بود که آمار 6 هزار نفری از خواهران و برادران را به ثبت رساندیم. هر کسی برای ثبت نام می آمد و می توانست کاری کند، میتوانست در کارگاه حاضر شود، به گونه ای که چند خانم روشندل همچون حبیبه جوانی در کارگاه بودند که همپای زنان دیگر کمک رسانی می کردند. کارت شناسایی برای افراد حاضر در کارگاه ها صادر میشد و همه چیز روی نظم خاصی شکل میگرفت از تامین سرویس برای خواهران و امنیت کادر حاضر تا همکاری ارگان های مختلف با کارگاه و همه این اقدامات طبق مدیریت خاصی انجام می شد تا خدشه ای به کار وارد نشود.

گفتید کارگاه بعد از جنگ به فعالیت خود ادامه داد؛ مگر برای پشتیبانی جنگ نبود، چرا بعد از جنگ فعالیت ادامه یافت؟

بعد از پایان جنگ و بازگشایی دانشگاه ها، فشارهایی بر من بود که به جهت شروع کلاس باید کارگاه تعطیل شود، ولی من محکم می گفتم که به فرموده امام خمینی رحمه الله علیه، جنگ در راس امور است و دائم میگفتم که صدام دیوانه ای است که تحت فرمان اربابش آمریکا جنگ را آغاز کرد و در نظر داشت به تهران برسد حالا این همان دیوانه است که عاقل نشده و احتمال میدادم که ممکن است بعد از جنگ غلطی بکند و می دانید که عملیات مرصاد نیز بعد از صدور قطعنامه انجام شد؛ به این خاطر کارگاه ها تا شش ماه بعد از پذیرش قطعنامه فعال بود و جابه جایی سوم ما به مکانی در نزدیک خوابگاه دانشگاه انجام گرفت و درست شش ما بعد از پایان جنگ، اختتامیه کارگاه های پشتیبانی جنگ در موجی از عشق و ارادت انجام شد، همه در مراسم اختتامیه اشک میریختند زیرا میخواستند از کارگاهی دلکنده شوند که جز راز و نیاز، تلاش شبانه روزی، معرفت و عمل مخلصانه چیز دیگری نداشت.

از فعالیت کارگاه ها برایمان بیشتر بگویید؟

ایثار و انسجام در کارگاه موج می زد و صحنه ای از شور و شعور باهم بود. شروع کار خیاطی بود و هر فردی چرخ خیاطی خود را به کارگاه آورده و با عمق وجودش کار می کرد؛ لحاف دوزی، بافتنی، تهیه و بسته بندی مواد غذایی، بسته بندی گاز و باند مورد نیاز جبهه، دوخت برانکار، دوخت کیف تجهیزات، دوخت پرده و چادر برای سنگرهای جنگ و هر نیازی که توسط جبهه اعلام می شد و کارگاه توانایی مهیا کردن آن را داشت، همه و همه در کارگاه ها صورت می گرفت. از همان ابتدا معتقد بودم که نیروها باید درس هم بخوانند و به این خاطر برخی کلاس های نهضت و کلاس آموزش نظامی در حاشیه کارگاه شروع به کار کرد؛ لازم به ذکر است برای اینکه مادران حاضر در کارگاه اذیت نشوند، مهد کودکی در کنار کارگاه شکل گرفت تا مادران دلواپسی نگهداری کودکان خود را نداشته باشند. حتی کارگاه دارای تعمیرگاه چرخ خیاطی بود تا لحظه ای کار زمین نماند زیرا پشتیبانی از جنگ باید بدون کم وکاستی انجام می شد.

 حمایت از کارگاه ها تا چه میزان انجام می شد؟

طی این هشت سال از فعالیت کارگاه، افراد و اشخاص کشوری و لشگری از کارگاه دیدن کردند، ماهی نبود که مقام بلندپایه ای به کارگاه مراجعه نکند. در اوایل فعالیت هیچ سرویسی برای تردد بانوان نبود و با وجود مسیرهای مختلف تا دانشگاه، خواهران بدون هیچ اعتراضی صبح ها می آمدند وظهر به منازل می رفتند. از همان ابتدا بسیاری از مدیران دستگاه های مختلف موجود در شهر که از فعالیت ما باخبر بودند، به درخواست خودشان یا دعوت ما به کارگاه می آمدند و درخواست داشتند تا اگر کمکی از عهده آنها برمی آمد به کارگاه داشته باشند؛ شخصا هم اصرار داشتم و نگران بودم که بتوانم سرویس رفت و برگشت مهیا کنم و به لطف خدا 30 دستگاه اتوبوس و مینی بوس تامین شد؛ تعدادی از سرویس ها از ادارات مختلف بودند و به نحوی با ما همکاری داشتند که تداخلی در برنامه رفت و امد کارکنان ادارات پیش نیاید و تعدادی که از مسیرهای دور مثل رهنان می آمدند؛ وجهی دریافت می کردند که خیران در این زمینه کمک می کردند. در بازدیدی که فرمانده مرکز توپخانه اصفهان از کارگاه داشت، مشکل سرویس مطرح شد و ایشان در همان لحظه دو اتوبوسی که برای تردد نیروهای خودشان بود را درکارگاه گذاشتند و رفتند و به این نحو، کم کم مشکل سرویس خواهران حل شد.

 اقلام مورد استفاده در کارگاه به چه نحو تامین می شد؟

بسیاری از اقلام توسط جهاد سازندگی به کارگاه می رسید و بسیج و بنیاد شهید نیز خودشان مواد لازم اولیه را می اوردند برای مثال بخشی از مواد اولیه برای بیمارستان، از بیمارستان ها و کمک های دریافتی که جهاد سازندگی دریافت می کرد، تامین می شد. گفتن این نکته خالی از لطف نیست که در این مدت هشت ساله در خصوص تامین مایحتاج و نیازمندی های جنگ به دستگاهی «نه» نگفتیم و همه توان خود را با بهره گیری از عنایت شهدا و توکل به خدا به سرعت و با کیفیت قابل توجهی انجام می دادیم.

 در خصوص تامین نیاز جبهه زمان مطرح بود؟

زمان مطرح نبود، در خاطرم هست که یک شب از جبهه در خصوص تامین گاز و باند اعلام نیاز شد، چون به تعطیلات برخورد کرد و شب شد، سریعا برای تامین پارچه مورد نیاز، اطلاعیه به صدا و سیما دادیم که در کوتاه ترین زمان ممکن توسط خیرین، پارچه تامین شد و نیروها نیز حاضر شدند و تا فردا صبح باند و گاز بسته بندی و ارسال گردید. هر آنچه از شور و شعور کارگاه بگویم کم گفته ام، فضا بسیار معنوی بود و هر فردی از آنچه در توان داشت دریغ نمی کرد.

 فضای معنوی کارگاه به چه نحو بود؟ از شعار دادن ها تا حال و هوای حاکم بر کارگاه بگویید؟

تمام شعار دادن و کارکردن نیروها در کارگاه با عشق و ایثار همنشین بود و اگر بخواهم از خاطرات آن روزها بگویم، به یک یا چند کتاب خلاصه نخواهد شد. بسیاری از مادران و همسران و برادران شهدا در کارگاه بودند و مگر می شود با شهدا زندگی کنی و در محیط کار شهدایی نباشی! از همان شروع کار با زیارت عاشورا شروع میشد و دعا و توسل قطع نمی شد؛ یادم هست که یکی از پاکستانی هایی که جایزه نوبل دریافت کرده بود به کارگاه آمد و با دیدن آن همه اشتیاق و نشاط حاکم بر کارگاه، اشک شوق می ریخت. یک روز شهید حاج احمد کاظمی به کارگاه آمد، همه با هم شعار فرمانده مجاهد خوش امدی به کارگاه را سر می دادند.

 بهترین خاطره در طول مدت هشت ساله چه بود؟

ثانیه به ثانیه در کارگاه خاطره بود ولی زیباترین خاطره، دیدار با امام خمینی رحمت الله علیه بود. خواسته اصلی افراد حاضر در کارگاه دیدار با امام بود و همه توانم را به کار گرفتم و برای هماهنگی به تهران رفتم تا عاقبت این سعادت نصیب ما شد و در 3 خرداد 1360 به دیدار امام رفتیم و فقط افرادی که کارت کارگاه داشتند به این سفر عشق آمدند؛ حتی خانواده که عاشق امام بودند را در این سفر نبردم زیرا برایم هر لحظه مهم بود که نباید در طول کار و زندگی از رانت استفاده کرد. 2500 نفر از کارگاه های پشتیبان جنگ به دیدار امام راحل امدند و این زیباترین سفر در طول این هشت سال فعالیت کارگاه بود.

دستمزد به افراد حاضر اختصاص می گرفت یا همه فی سبیل الله بود؟

هر 6 هزار نفر بدون هیچ دستمزدی و فی سبیل الله کار می کردند؛ از همان ابتدا قبل از اینکه سرویسی در کار نبود، حتی هزینه کرایه رفت و آمد را خودشان تقبل می کردند و چرخ خیاطی و بافندگی از منزل آورده بودند؛ اگر یک کلمه فردی به آنها می گفت که حقوق می گیرید، گریه می کردند و افرادی هم بودند که زخم زبان به خواهران می زدند و به آنها می گفتند شما برای حقوق می روید که به شدت آنها متاثر می شدند و من به آنها می گفتم از زخم زبان نهراسید، شما برای رضای خدا آمده اید و پایبند و مصمم کار کنید.

 اگر صلاح می دانید از مسئولیت های خود بگویید؟

در قسمت های مختلفی چون دانشگاه و استانداری اصفهان حضور داشته ام. 5 سال در دارالقرآن اصفهان فعالیت داشتم و بازرس ویژه استان هم بودم، همچنین دوره 5 ساله مسئول ستاد سالگرد ارتحال حضرت امام خمینی(ره) بودم اما در راس همه کار و فعالیت هایم، حضور در کارگاه های پشتیبانی جنگ جهاد دانشگاهی دانشگاه اصفهان، بود که بهترین لحظات عمرم قلمداد می شد و از خدا می خواهم که عاقبت ما را ختم به خیر و سعادت کند. نکته ای که لازم میدانم اشاره کوتاهی به آن داشته باشم، حضور بنده در جبهه بود، 9 ماه در جبهه حضور داشتم و حتی افرادی که علاقه مند به حضور در جبهه بودند و در کارگاه حضور داشتند را پس از حضور در کلاس های نظامی گری و کمک های اولیه، به جبهه می فرستادیم.

 در پایان اگر نکته ای قابل ذکر است، بفرمایید؟

اخلاص، اخلاص و اخلاص باید در همه کارها قرار گیرد و یقین داشته باشیم که هر آنچه اتفاق می افتد تحت نظر امام زمان و شهدا و توکل به خدای رحمان است و واقعا از خودمان چیزی نداریم. درزمان جنگ صحنه های عجیبی رخداد که در همه آنها عنایت اهل بیت علیه السلام به خوبی حس می شد. نکته دیگری که می خواهم در این مصاحبه به آن اشاره کنم این است که تلاش ها در خصوص تدوین کتاب و تهیه مستند از فعالیت های عظیمی که در کارگاه های پشتیبانی جنگ انجام می شد، صورت گیرد زیرا هر چه زمان می گذرد، از تعداد افرادی که در این زمینه شاهد و ناظر فعالیت ها بوده اند، کاسته می شود. از کسانی که قادر به تهیه مستند هستند درخواست می کنم که تا دیر نشده است، روایت جنگ و جهاد و همچنین فعالیت های مخلصانه بچه های پشتیبانی جنگ را به تصویر کشند.

انتهای پیام/ زهرا شجاعی

همچنین بخوانید:

یک نظر در مورد “بزرگترین مجموعه ایثارگرانه پشتیبانی جنگ در کشور/ خواهران نابینا تا مادران شهدای اصفهانی پای ثابت فعالیت پشت جبهه بودند”

  1. محمد گفت:

    بسیار جالب و خواندنی بود

دیدگاهتان را بنویسید

توجه: از انتشار نظرات توهین آمیز معذوریم.