سرویس: غیر تولیدی » نقلی 13:00 - پنجشنبه 22 خرداد 1393

چکار کنیم که جوانان را با حقیقت گناه آشنا کنیم تا دافعه ایجاد بشود ؟

چه کنیم که از گناه متنفر شویم و همه رمز همین است و اگر این حل شود همه چیز در این عرصه راحت تر میشود

فطرت انسانها را خداوند جوری آفریده که خدا را می خواهند . شما یک نفر را سراغ دارید که دنبال غیر خدا بگردد ؟ همه دنبال خدا هستند . یعنی انگیزه ها در درون ، همه خدایی است . عشق به کمال مطلق در فطرت همه ی انسانها هست . ما دو تا امر فطری داریم : یکی عشق به کمال مطلق و یکی تنفر از نقص است و در وجود همه ی انسانها است . فطرت اصلی ، عشق به کمال مطلق فطرت تبعی و فرعی تنفر از نقص . حالا شما این بحث را دنبال کنید و در هر ساحتی وارد بشوید ، در هر قسمت وارد بشوید می بینید این دو مسئله برای همه ی انسانها وجود دارد . یعنی همه ی انسانها کمال را دوست دارند و اگر سوال کنید که این کمال ، محدودش را دوست دارید یا بی نهایت و نامحدود ، قطعا می گوید : نامحدود و دلیلش هم این است ولو به اشتباه هم راه افتاده ، دنبال ثروت راه افتاده است ، به چه رقمی از ثروت راضی است ؟ حدی ندارد . به دنبال قدرت ، اگر همه ی دنیا را به او بدهید باز هم می گوید : بیشتر از این هم هست ؟

 

چه انگیزه ای باعث شده که این کار را بکند ؟ عشق به کمال مطلق منتها کمال را در فضاهای قدرت ، ثروت ، شهوت و امثال آنها می بیند . از طرفی نمی خواهد محدود باشد . می گوید : کمالی را می خواهم که حدی نداشته باشد . یعنی کمال مطلق ولی ممکن است به اشتباه دنبال یک مصداق غلط می افتد . مثال تشنه ای که واقعا آب می خواهد ولی به دنبال سراب می رود . یک موج دروغین در مقابلش قرار گرفته ، گمان میکند که این آب است ، بدنبالش می دود ولی اگر بداند که این سراب است ، هیچ وقت بدنبالش نمی رود . دنبال کمال مطلق است و به اشتباه دنبال مصداق راه افتاده است . از نقص هم بدش می آید . گناه یک نقیصه است یک بیراهه رفتن است . فرد عشق صفا و حال کردن می خواهد اما به اشتباه سراغ مصداقی می رود که اگر واقعا حجاب و پرده را از روی این گناه برداریم و به او نشان بدهیم که تو این را می خواهی ؟ وحشت زده فریاد می زند نه . می گودی : من این را نمی خواهم . م یگوییم پس دنبالش برو . دنبال همین می رود . یعنی اگر چهره ی درونی گناه را ما باز کنیم و جلوی گناهکار بگذاریم مثلا غیبت می کند . پیامبر به فردی که غیبت می کرد فرمود که دندانهایت را خلال کن و او گفت من چیزی نخوردم و پیامبرفرمود : خلال کن و حضرت در او تصرف ولایی که در وجود فرد کرد کردند . او خلال کرد و دید تکه های گوشت از دندانهایش بیرون می آید . گفت : من گوشت نخوردم و پیامبر فرمود که این گوشت مرده آن فردی است که درباره ی آن غیب کرده ای . یعنی حضرت حقیقت ملکوتی را به او نشان می دهد که تو چکارکردی ؟ این غیبتی که الان انجام دادی چه بود . یا در مسائل برزخی و پس از مرگ داریم که پیامبر در معراج با جبرئیل همراه بودند و صحنه های مختلفی را می دیدند . از جمله اینکه پیامبر می دیدند که سفره پهن است و مردم غذاهای خوش بو و مطبوعی در جلویشان است اما این ها نمی خورند . ولی به صورت هایشان چنگ انداخته اند و می کَنَند و می خورند و بشدت هم تنفر دارند . عذاب و درد می کشند . پیامبر گفت : این ها چه کسانی هستند ؟ جبرئیل گفت : این ها مسلمانانی از امت تو هستند که این ها آبروی دیگران را برده اند ، پشت سر دیگران حرف زده اند . این اتفاق کی می افتد ؟ آیا در آخرت و بعد از مرگ این اتفاق می افتد یا اینکه همین الان این اتفاق دارد می افتد یعنی کسی که دارد غیبت می کند و دارد آبروی دیگری را می ریزد ، این آب روی خودش را دارد از بین می برد منتها نمی داند . ریشه ی اصلی این انحرافات همان مسئله جهل و نا آگاهی است . چگونه باید برخورد کرد ؟ وظیفه ما ایناست که دنبال این آگاهی ها برویم ، اگر قرار بادش که همه یحجاب ها کنار برود تا من ببینم ، اینکه هنر نمی شود . مثل اینکه من می خواهم بدون انیکه درس بخوانم پزشک بشوم . ما باید دنبال برویم . این جوان عزیز ما عشق می خواهد ، لذت می خواهد ، قدم اولش این است که قبول بکند که انسان است و لذت متناسب با کام انسانی را باید دنبال بکند . روایت داریم که در روزقیامت انسانگناهکار را میآورندو به او م یگویند که چرا گناه کردی ؟ میگوید : نمی دانم . حالا متوجه شده ام ، نمی دانستم . او را رها نمیکنند که خوب چون نمیدانستی برو دنبال کارت . چرا نرفتی یاد بگیری ؟ همه باید این را قبول بکنند که چطور ما در امور دنیویی دنبال تخصص ها می رویم ؟ میشود بدون اینکه رانندگی یاد بگیری پشت فرمان بنشینی ، باید یاد بگیرد و بعد پشت فرمان بنشیند . اگر انسان خواست فضای انسانی را دنبال بکند و از چاه و چاله ها فاصله بگیرد ، باید یکسری معرفت ها را کسب بکند . ما نمیتوانیم بگوییم که یا باطنکار را به مانشان بدهند که بشوییم اولیاءالله و گناه را ترک بکنیم یا اینکه ما گناه می کنیم .

گزینه ی سومی هم وجود دارد که برو یاد بگیر تا گناه را ترک بکنی . برو یاد بگیر و خودت را بشناس . یادگیری به معنای مفاهیم نیست من باید بروم و یکسری صحنه های وجود یخودم را کشف کنم . اگر انسان واقعا به درون وجود خودش برود ، آن زیبایی های درون خودش را کشف بکند ، دیگر سراغ دیگران نمی رود . اگر احساسات زیبای درونی خودش را فعال بکند دیگر سراغ فساد ها نمی رود . البته این مسئله حرکت جمعی راه می طلبد به این معنا که منی که باید دنبال معرفت بروم ، فضاهای فرهنگ عمومی فضاهای تبلیغ ، فضاهای عمومی و فضاهای هنر باید به این سمت و سو گرایش داده بشود تا فضاهای فهم و رشد را برای مردم فراهم بکند . مسئولینی که در امور فرهنگی هستند موظفند که فضاسازی بکنند برای اینکه این آگاهی ها و فهم ها به جوانان داده بشود و جوان ما هم باید دنبال بکند . اگر ما دنبال نکنیم ، نمی توانیم بگوییم که چون فضا فراهم نبود و ما هم دنبالش نبودیم ، خوب چپ کردن ماشین هم معنایش همین است . جاده یک مقدار لغزنده بود و من هم زنجیر چرخ نبستم و گفتم می روییم و این تصادف نتیجه ی همین است و غیر از این هم نیست . من نباید منتظر چیزی باشم . ما باید قبول بکنیم که خوراک جان ما معرفت است . اگر ما خودمان را از حوزه های معارفی فاصله بیندازیم و نرویم که این مسائل را درک بکنیم ، اگر ما برویم واین نکات را درک کنیم یعنی به این معنا که جوان ما برود و تعریف انسانیت را ببیند و هویت انسانی را ببیند و زشتی ها و زیبایی ها را یاد بگیرد اگر در بدترین فضاهای آلوده اجتماعی او را قرار بدهیم به هیچ وجه گرایش پیدا نمیکند . البته ما نباید این را تنها از جوان تقاضا داشته باشیم که این کار را بکند او که مسئولیتش را خودش دارد ، خانواده در تکریم شخصیت فرزند بسیار نقش دارد . اگر فرزندی کریمانه تربیت شد ، خودبخود در او مصونیت ایجاد میشود و خودبخود دنبال ابتذال نمی رود . حتی اگر کسی مسلمان هم نباشد و به نوعی در فضایی از کرامت بزرگ شده باشد ، دنبال ابتذال نمی رود . مسلما خلافکاری هایی دارد ولی دنبال ابتذال نمی رود . هیچ گاه دنبال اعتیاد ، تجاوز ناموسی ، قتل و تجاوز مالی به دیگران نمی رود . در اینجا رسانه ها ، خانواده ها ، نظام تعلیم و تربیت ، نظام فرهنگ جامعه و مسائل اجتماعی نقش دارند . اگر این ها دست به دست هم داد و جوان ما هویت انسانی خودش را یافت زیبایی های معنوی خودش را یافت . من دارم جوانانی که در دانمارک زندگی می کنند و تماس می گیرند و میگویند برای خودسازی چه باید کرد ؟ درمورد نماز شب و سلوک های اخلاقی سوال می کند . چرا ؟ چون به نوعی مقدمات کار را پشت سر گذاشته است . و یک مقدار کارهای معرفتی روی خودش انجام داده است . بالاخره چهارتا سوال کرده است . اگر ما مریض بشویم سراغ پزشک نمی رویم ؟ می گوییم یا باید سالم باشیم یا گرفتار مرض ؟ نه . گزینه ی سومی هم وجود دارد دنبال پزشک برویم . حالا راهکار عملی آن در ابتدای مسئله ، راهکارهای معرفتی است . یعنی ما باید سراغ افراد برویم و سوال کنیم ، بین علم و معرفت فرق است . علم داریم ولی معرفت نداریم . یعنی آگاهی های ذهنی داریم ، در ذهنمان خیلی چیزها است ولی این کافی نیست . این آگاهی باید تبدیل به بیداری دل بشود . این بیداری دل همراه با مشاوره همراه باتفکر . بنشینیم فکر کنیم . ما جوان هایی داشته ایم که درابتذال های عمیق بوده اند ، منتها با همین شیوه ارتباط داشته اند و سوالها را جوا بگرفتهاند و از این ابتذال بیرون آمده اند . ولی اینکه بگوییم جوان ما نه اهل مطالعه باشد نه اهل پرسش ، بینش و تفکر باشد و هیچ کدام از اینها نباشد و گرفتار گناه هم نباشد ، این نمیشود . یا اینکه اگر گرفتار شد سراغ مشاور نرود و معجزه آسا بیرون بیاید . این چیزها بنا نیست که اتفاق بیفتد . حالا اگر جوان پیش مشاور رفت و نتوانست عمل کند چه ؟ آیا می گویند که اگر عمل نکنی بدتر از این می شوی ؟ اگر جوان ما با مشاوره رابطه برقرار بکند ما نمی گوییم که اگر تو این کار را نکنی بدتر از این ها هم میشوی . نه با در تعامل با او و با ورود در حوزه ی فکر و قلب او ، اینکه چرا نتوانستی مثلا ما گفتیم این کار را بکن و بعدا تماس بگیری و تو نکردی ، چه عواملی سر راه تو آمد ؟ چه احساساتی به تو دست داد ؟ در چه محیط هایی قرار گرفتی ؟ یعنی باز کنکاش می کنیم تا او جواب بدهد که در این شرایط قرار گرفتم و این کار را انجام دادم . باز توصیه می کند تا این شرایط را تغییر بدهد . البته این به افراد برمیگردد . هرکسی ممکن است شرایط متفاوت داشته باشد . اگر با مشاور وارد بحث بکنند قطعا راه ها را به آنها نشان می دهند . اگر فرار از گناه امکان نداشت ، خداوند دعوت نمی کرد . این جهاد اکبر است و سخت است . البته درابتدای کار سخت است . وقتی مقداری فضا باز شد می بینید که ترک گناه چقدر شیرین است . وقتی از این فضای آلوده بیرون می آید یک بالندگی را احساس می کند . وقتی عشق واقعی در دلش رفت می بیند آن عشق که در دلش بود خیالی بود . سختی آن گذر از مرحله ی اولیه است . کافی است که یک قدم را بردارد جلوه هایی در قلبش متجلی میشود احساس قشنگی به او دست می دهد از ترک گناه و بعد به شدت از گناه متنفر میشود . وقتی خودش را پیدا کرد احساسش متفاوت میشود و از این احساسش لذت می برد . ما می گوییم بیایند و تجربه کنند و اگر خوب نبود به قبل برگردند . چند روزی فضاها را عوض کند ببیند احساسش عوض میشود یا نه ؟ خود را درگیر کند . البته شیطان هم بیکار نمی نشیند ولی شما هم خودت را درگیر کن . بعد انتخاب کن . دوست داشتی برگرد ولی مطمئن هستیم که به فضای آلوده بر نمی گردد . بعداز سه جلسه همکاری با مشاور جوانی که مشروب می خورده و مواد روانگردان مصرف می کرده کسی که نماز و حجاب نداشته آمده و به این فضا برگشته و بعد از چند جلسه می گوید من تابحال به نماز این جوری نگاه نکرده بودم . اینها باید تجربه کنند . ببینید در فضای جدید چه خبر است ؟

سوال – این گناه چه آثاری در زندگی فردی و اجتماعی ما دارد ؟

پاسخ – گناه چیزی نیست که اثر آن فقط در آخرت آشکار بشود و ما بگوییم که شما هر گناهی کردی به زندگی روزمره ات کاری ندارد و در آخرت آثار منفی دارد . گناه در فضای زندگی دنیایی ما هم آثاری را دارد . ملا صدرا می گوید : هر گناهی عقلی را در وجود انسان خاموش میکند . هر گناه مثل سنگی است که شما به یک چراغ در وجودتان بزنید و خاموش کنید . خوب خاموش شدن این چراغ چه آثاری دارد ؟ قرآن می فرماید : کسی که از یاد من غافل می شود ، زندگی گرفتاری پیدا می کند . همیشه در تنگنا است . هیچ وقت فکر کرده ایم که علت این همه استرس و اضطراب ها چیست ؟ گاهی طرف میگوید بخاطر فشار اقتصادی است . ما داریم که کسانی را که در فشار اقتصادی بیشتری نسبت به طرف هستند و آرام هستند . گاهی ممکن است بگوید مسائل اجتماعی است . باز مشابه آن را داریم که آرام است . ولی ما نمی روییم در درون خودمان و ببینیم که این لرزش و زلزله های که در درون ما می آید و به آن استرس می گوییم علتش چیست و دائم آن را گردن اعصاب می اندازیم . من منکر ضعف اعصاب نیستم . قطعا وضعیت جسمی در وضعیت روحی انسان اثر می گذارد ولی می خواهم بگویم علت اینها صرفا اعصاب است ؟ به هیچ وجه این نیست . مسائل روحی و روانی است ، مسائل اخلاقی است ، وقتی بنیان اخلاقی انسان بهم می ریزد ، بنیان اعتقادی وقتی بهم می ریزد ، راه های صحیحی را که نمی رود ، از درون بهم می ریزد و آشوب بپا میشود و می گوید که اعصابم ضعیف است . چه بسا بهم ریختگی روحی و روانی است که اعصاب ما را خراب کرده است . بله سلسله اعصاب هم در انسان نقش دارد . آیا اولیاء الهی انسان هایی بودند که اعصابشان قوی بود ؟ اگر قرار باشد که تمام این ها را ما ریشه های جسمانی در آنها پیدا کنیم ، پس بندگان خوب خدا همه باید اعصاب قوی ها باشند . بحث اعصاب بعنوان یک آیتم در این فضاها مطرح است اما نه بعنوان علت تامه .

قرآن می فرماید : اگر رویکرد شما انحرافی باشد خودبخود در زندگی درگیر میشوید . خودبخود دل شوره هایی بر شما عارض میشود . این دل شوره مال چه بود ؟ مال آن گناهی است که کرده ای . مال آن دروغ بود که بهم ریختی . منتها رابطه آن دروغ و این بهم ریختگی را من انسان درک نمی کنم . من خدا و امامی که انسان شناس هستم و درک میکنم و کسی که متخصص است ، می گوید : من بین این دو رابطه می بینیم . اگر آن دروغ را نمی گفتی آرام بودی .

وقتی غیبت کردی ، در تو بهم ریختگی بوجود آورد که در تصمیم گیری بعدی تو نقش موثری داشت که یک تصمیم غلط گرفتی . آن تصمیم غلط باعث شد کار غلطی را انجام بدهی . و آن کار غلط باعث شد که آثار منفی آنرا در زندگی ببینی و بهم بریزی . بین وجود مشکلات و نا امنی روحی ، فرق زیادی است . شما سراغ همان گناهکارها بروید و قضیه را دورا دور نگاه نکنید . اگر می خواهید قضاوت واقعی بکنید ، نباید به ظاهر افراد کار داشته باشید باید به درون طرف بروید . چه بسا طرف می خندد و در صورت ظاهر قشنگ هم زندگی می کند ولی برو در دلش و ببین چه خبر است . در مشاوره ها ما این ها را می بینیم . پزشک فوق تخصص ، امکانات فراوان مالی ، امکان زندگی در خارج از کشور داشته ایم ، می آید و میگوید که به حلقومم فشار می آید . دیگران در ظاهر می گویند عالی . همه چیز فراهم است و همه چیز در زندگی دارد ولی چه چیزی در زندگی ندارد که این را می گوید .

بحث مشکلات بحث دیگری است . مشکلات آرامش انسان را نمیگیرد اگر شما با مشکل درست برخورد کنی بستر رشد شما را هم فراهم میکند . مشکلات نگران کنند نیست بدجور برخورد کردن با مشکلات نفهمیدن این مسائل است که انسان را بهم می ریزد . مشکلات در زندگی انسان گره نمی زند . گره روحی مال کمبود در مسائل روحی ما است . اگر رویکرد ما رویکرد گناه باشد و به سمت گناه برویم زندگی گرفتار میشود . گره می خورد . ثروت دارد ولی لذت ندارد . نام و نشان دارد ولی آرامش ندارد .

من آنها را می گویم در ظاهر مشکلات مالی و اقتصادی هم ندارد . اعراض از یاد خدا زندگی را تلخ می کند . زندگی قفل با زندگی مشکل درا فرق می کند . اثر دیگر گناه این است که قدرت تشخیص حق و باطل را از ما میگیرد . قرآن می فرماید : من در عالم بن بستی فراهم نکرده ام اگر تو به بن بست رسیدی به وجود خودت برگرد و ببین در کجا کج رفتی . بن بست در وجود تو ست نه در معماری عالم ، در معماری عالم ما هیچ بُنی را نبستیم . اما در وجود تو است که می گویی من به بن بست رسیده ام . خدا می فرماید : اگر شما اهل تقوی باشید ، قدرت تشخیص حق و باطل را به شما می دهیم و در زندگی به بن بست نمی رسید . و اگر به سراغ گناه رفتید قدرت تشخیص شما از کار می افتد ، وقتی گناه میکنید خدا پرده تاریکی روی دل شما می کشد و در نتیجه در تاریکی چطور می خواهید به مقصد برسید . ختم الله علی قلوبهم و علی سمعهم .

منبع : یامجیر

دیدگاهتان را بنویسید

توجه: از انتشار نظرات توهین آمیز معذوریم.