به گزارش اصفهان شرق، فرصت های مختلفی در زندگی هر فرد و به تناسب مناسبت های مختلف به وجود می آید که می تواند زمینه سربلندی و عزت دوچندان را برای بخشی از جامعه به وجود آورد. سرفصلِ فرصت های مهم انسان ها، از زندگی شخصی گرفته تا اجتماعی، در قالب چندین کتاب هم گنجانده نمی شود ولی باید به فراخور هر زمان، عزم را جزم بررسی هر یک از فرصت های زندگی کرد.

در این میان به «شهادت در راه خدا» می توان اشاره کرد که دنیای یک فرد و به تبع آن همسر، مادر، پدر و فرزندان را دچار تحولی شگرف می کند که روایتش به وسعت زمین تا عرش الهیست.

ولی این روزها صحبت از تحریم نیروی انتظامی توسط آمریکای جنایتکار مطرح شد، تحریمی که اقتدار نیروی خدوم نیروی انتظامی را دوچندان در انظار مردم هویدا کرد. دشمن با تحریم کشور و به دنبال آن نیروهای مسلح، نام ایران و ایرانی را در قله‌ی اقتدار جهان به ثبت رساند و با هر تحریم، خودش را رسوای جهان کرد.

ولی به روزهای آغاز تحریم نیروی انتظامی توسط استکبار جهانی، فرصتی برای ما فراهم آورد تا با تمام توان خبری خود برای معرفی نیروی پرتوان و حافظ امنیت کشور، گام برداریم.

دوربین به دست؛ آماده رفتن برای گزارشی شدیم که رنگ و بوی اقتدار و دلدادگی به خدا را می داد، 160 کیلومتر از مرکز شهر اصفهان به طرف جرقویه علیا مسیر رسیدن تیم خبری به منزل شهیدی از نیروی انتظامی بود که سال گذشته در تاریخ 21 اردیبهشت 98 و در درگیری با قاچاقچیان مواد مخدر به شهادت رسید.

شهید مهدی جمشیدی از نیروهای یگان تکاوری اصفهان و اهل حسن اباد جرقویه علیا بود که عشق به حضور در نیروی انتظامی و خدمت خالص برای امنیت مردم کشورش، در عمق جانش نفوذ کرد و عاقبتش شهادت در مسیر الهی رقم خورد.

پریسا جمشیدی بانوی دهه هفتادی گزارش ما بود که صبوری و ایثارگری همسرانه و مادرانه اش، به عنوان الگوی دختران سرزمین معرفی می شود. بانویی که قدم به قدم در کنار همسر قهرمانش حرکت کرد و لحظه به لحظه نیایش همسر برای در آغوش کشیدن شهادت را با تمام وجودش لمس کرد و همین شناخت با شهید و شهادت بود که او را قهرمان زندگی بعد از مهدی ساخت.

این بانوی صبور که مسئولیت سنگینی بعد از شهادت همسر بر عهده اش افتاد، در این گفتگوی دو ساعته با ما همراه شد تا از معرفت و شهامت خانواده شهدای نیروی انتظامی برایمان بگوید.

در حین این گزارش، سلمای یک ساله که در هنگام شهادت پدر فقط چهل و یک روز سن داشت و عمادرضای شش ساله که باتمام وجودش، شهادت پدر را درک کرده بود، ما را همراهی کردند.

سلما با نگاه متعجبی به عکس پدر نگاه می کرد و عمادرضا با عشق با قاب عکس بابای شهیدش سخن می گفت و مادر در آرزوی قدم گذاشتن در راه همسر و پشتیبانی از ولایت فقیه، مردانه و به یاد همسر باشهامتش زندگی می کرد.

خانم جمشیدی متولد 20 خرداد 74 در شهر حسن آباد بود که در تاریخ 13 تیرماه 1392 با شهید مهدی جمشیدی زندگی مشترک خود را آغاز کرد و حاصل این ازدواج عماد رضا متولد 31 خرداد 93، و سلما متولد 10 فروردین 98 بود.

وی از همسر شهیدش اینگونه شرح داد:

مهدی متولد سوم خرداد 62 در شهر حسن آباد بود و به سبب علاقه خاصی که به خدمت و نظام داشت، در نیروی انتظامی خدمت خود را شروع کرد و عاقبت شهادت در راه امنیت وطن، در تاریخ 21 اردیبهشت 1398 مصادف با پنجم ماه مبارک رمضان، برای همسر شهیدم رقم خورد. آرزویی که جز با خدمت خالص و نیایش های شبانه و همچنین دعای همیشگی اش، حاصل نشد.

خانم جمشیدی ادامه داد: برای همسرم تجملات در زندگی مهم نبود و بارها این مورد را بازگو می کرد و به شدت به مساله خمس تاکید و اجازه نمی داد یک ثانیه از سال خمسی رد شود.

وی با اشاره به اینکه، نیروی انتظامی وظیفه خطیر و سنگینی به عهده دارد و همسرم نیز با تمام وجود این را درک کرده بود، تاکید کرد: مهدی با عشق و علاقه وارد نیروی انتظامی شده بود و زمانی که به خواستگاری من آمد این علاقه را بازگو کرد و از شهادت صحبت می کرد و من از همان آغازین لحظات آشنایی می دانستم که مهدی زمینی نیست چون به دنبال انجام کارهایش بدون کمترین وقت تلف کردن بود و سعی می کرد هر قدمی در مسیر کار برمی دارد، برای رضای خدا باشد.

سجده آخر زیارت عاشورای مهدی و نیایش عجیبش من را نگران کرد

همسر شهید با بیان اینکه، کل زندگی ما با شهادت انس گرفته بود، گفت: نام پسرم را مهدی گذاشت و نذر کرده بود که اگر ازدواج ما به خیر انجام شد، به برکت نام مبارک امام رضا(ع) نام پسرمان را عماد رضا بگذارد و در انتهای زندگی مشترکمان هم به دلیل علاقه ای که به شهید بابایی داشت، نام دخترم را سلما و همنام دختر شهید بابایی گذاشت و در خاطر دارم که وقتی شناسنامه سلما را دست گرفتم، یک لحظه وجودم لرزید زیرا می دانستم، مهدی هیچ کاری را بدون توجه و قرار گرفتن در مسیر شهادت انجام نمی داد.

وی ادامه داد: مهدی پرورش یافته خانواده مذهبی بود و انس عجیبی با زیارت عاشورا داشت و زیارت عاشورا را ایستاده می خواند.

خانم جمشیدی خاطرنشان کرد: نماز شب و زیارت عاشورایش هرگز ترک نمی شد و شب آخری که قرار بود فردای آن به شیفت کاری برود، سجده زیارت عاشورایش را خیلی عجیب به جاآورد که یک لحظه و در گریه های دخترم، محو نیایش مهدی شدم و قلبم لرزید و حتی بر سر سفره افطار به عمادرضا گفت که برای بابا دعا کن که شهید شود و آمین بگو.

آمریکا از اقتدار نیروی انتظامی ترس دارد

وی با اشاره به اینکه تحریم امریکا هیچ تاثیری در نیروی انتظامی و خانواده بزرگ این نیرو نه تنها نمی گذارد بلکه عزم آنها برای ایستادگی و دفاع از کشور را زیادتر می کند، گفت: آمریکا ما را از چه می ترساند، مگر می شود ارگانی را از تحریم ترساند که با شهادت انس و الفت دارند و من این دوستی با شهادت را در همسرم می دیدم به نوعی که هر شب برای عماد رضا از شهادت شهید بابایی تعریف می کرد و میگفت دعا کن بابا مثل شهید بابایی به شهادت برسد و اینچنین هم شد و تیر به گردن مهدی اصابت کرد و به مقام جاودان شهادت رسید.

پریسا جمشیدی تصریح کرد: آمریکای جنایتکار از اقتدار سبزپوشان و قدرت نیروی انتظامی میترسد و با این تحریم، آبروی نداشته خودش در جهان را بُرد.

وی ادامه داد: نیروی انتظامی حافظ امنیت و برقراری نظم در داخل کشور است و دشمن بداند که همه پرسنل نیروی انتظامی با عشق به نظام و ولایت فقیه وارد این ارگان می شوند و آرزوی آنها، شهادت در راه وطن و خداست و از تهدید و تحریم دشمنان، هیچ ترسی به دل راه نمی دهند بلکه با انگیزه بیشتر خدمت می کنند.

انگیزه ما برای ماندن در راه اسلام و ولایت روز به روز بیشتر می شود

همسر شهید مدافع امنیت در پایان افزود: هر اندازه دشمن بیشتر انگشت تحریم را بر ملت ایران بفشارد، عزم و تلاش مردم برای ماندن پای اعتقادات و نظام و ولایت بیشتر می شود و ما خانواده شهدا، در مسیر شهدایمان ایستاده و با استقامت حرکت می کنیم.

به گزارش اصفهان شرق، این گفتگو سرشار از ایستادگی همسران شهدا و بصیرت دهه هفتادی های ما بود، خانم جمشیدی صدایش پرتوان و مقاوم بود و تمام تلاشش تربیت فرزندانی در راه پدر بود و این آغاز راهی به سمت پیروزی و سعادتمندیست.

انتهای پیام/ زهرا شجاعی