سرویس: اخبار شهرستان » شهدای شرق اصفهان 16:31 - چهارشنبه 19 دی 1397

روایتی از یک فرمانده سپاه خودمانی؛

فرمانده ای که قبل از عضویت در سپاه، چریک بود

جاده سنندج به سقز در دست ضد انقلاب بود، شروع به پاکسازی جاده کردند و تا سقز و حتی بانه پیشروی کردند در این مأموریت در درگیری با ضد انقلاب و پاکسازی جاده، با توجه به آموزش های چریکی که در سوریه دیده بود، نقش ارزنده و تأثیر گذاری داشت.

به گزارش اصفهان شرق، زودتر از همه به پا خاست. تا این که خبر زلزله بم را شنید تأمل نکرد. اندوه همه وجودش را فرا گرفت؛ آن قدر که پیش از همه به نجات زلزله زده‌ها شتافت. بعدها همه به آن «نخستین ناجی زلزله‌زدگان بم» گفتند. محسن رضایی هم می گفت او «قهرمان گمنام بم» بود.

باند فرودگاه را در اختیار خودش گرفته بود و کنترل و هدایت هواپیماها و بالگردهای حامل مجروحان را بر عهده داشت. با تدبیر او، هر دوازده دقیقه، یک فروند هواپیما یا بالگرد دو ملخه حامل آسیب دیدگان، از فرودگاه پرواز می‌کرد و به سرعت، سی هزار مجروح از بم انتقال داده شد؛ هر فرمانده نظامی می داند که این حجم از پرواز در یک موقعیت بحرانی به چه معناست. شاید کسی باور نمی‌کرد. خواب در برابر دیدگان وی چنان سر تسلیم فرود آورد که پس از صد ساعت بیداری او به خواب نرفته، بلکه بیهوش شود و به همه ما فرورفتگان در روزمرگی‌های خود، نشان دهد که در روزگار صلح نیز مردانی هستند که بر خلاف ظاهر آرام خویش، هنوز هم مرد جنگند. اگر او را میان آواره‌ها و جنازه‌ها، موقع انتقال مجروحان و خارج کردنشان از زیر آوار و با آن چشم‌های خسته و نیمه باز، می‌دیدی، هرگز باور نمی‌کردی که «فرمانده نیروی هوایی سپاه پاسداران» باشد. صد ساعت تمام، چشم‌هایش با خواب بیگانه بودند و او بیدارتر از همیشه، در پی «خدمت» بود. این فقط چند برگ از زندگی سراسر خدمت او بود؛ چرا که سرلشکر شهید حاج احمد کاظمی در شهر شهیدان، نجف آباد در دومین روز از مرداد 1337 متولد شده بود.

با شروع حرکت های توفنده انقلاب اسلامی، در جریان این حرکت الهی قرار گرفت و هم صدا با مردم متعهد و انقلابی نجف آباد به صورت فعال در صحنه های مبارزه با رژیم ستم شاهی حضور داشت تا اینکه در سال 1356 در روز عاشورای حسینی در حین مراسم عزاداری دستگیر و به شهربانی شهرستان نجف آباد تحویل داده شد و در آنجا پس از تحمل شکنجه به زندان دستگرد اصفهان منتقل شد. پس از پیروزی انقلاب و اخذ مدرک دیپلم(خرداد 58) چند ماهی در مغازه پدرش به شغل نجاری پرداخت. از این زمان به بعد، شور و شوق فوق العاده ای جهت خدمت در راه نظام و انقلاب اسلامی داشت و برای همین اشتیاق، در دی ماه 1358 جهت کمک به مبارزین فلسطینی در جنگ علیه رژیم اشغالگر قدس، همراه با یک گروه چند نفری با مسئولیت شهید محمد منتظری(رحمت الله علیه) برای اعزام به جنوب لبنان، ابتدا وارد سوریه شد. در پادگان حموریه در اطراف دمشق یک دوره آموزشی جنگ های نامنظم را به مدت 45 روز زیر نظر سازمان «الفتح» گذراند و بعد از آن به جنوب لبنان اعزام و در کتیبه های نظامی اطراف بیروت که مربوط به سازمان «الفتح» بود مستقر شد.

در اوایل سال 1359 و مصادف با فعالیت های احزاب ضد انقلاب در کردستان، به اتفاق گروهی پس از طی یک دوره ی کوتاه مدت 15 روزه آموزش نظامی، ابتدا به کرمانشاه اعزام و از کرمانشاه با یک هواپیمای نظامی هرکولس 330 به سنندج رفت(در آن زمان فرودگاه سنندج زیر آتش خمپاره ضد انقلاب بود و قسمت های زیادی از کردستان در اشغال احزاب ضد انقلابی و کمونیستی بود). شهید کاظمی و همرزمانش در سنندج از فرودگاه به تپه دیدگاه که مشرف بر شهر سنندج است، رفته و پس از مدتی استقرار در تپه دیدگاه، با توجه به این که جاده سنندج به سقز در دست ضد انقلاب بود، شروع به پاکسازی جاده کردند و تا سقز و حتی بانه پیشروی کردند و مجدداً به سقز برگشته و حدود 40 روز در سقز مستقر شدند. شهید کاظمی در این مأموریت در درگیری با ضد انقلاب و پاکسازی جاده، با توجه به آموزش های چریکی که در سوریه دیده بود، نقش ارزنده و تأثیر گذاری داشت. نهایتاً پس از انجام مأموریت که حدود دو ماه طول کشید. شهید کاظمی به نجف آباد بازگشت و در تاریخ 1/3/1359 به عضویت سپاه درآمد.

در تاریخ سوم آذرماه 1360 مأمور تشکیل تیپ نجف اشرف شد در عملیات رمضان و محرم هم به عنوان فرمانده تیپ نجف اشرف شرکت کرد. در عملیات رمضان، حاج احمد تنها فرمانده ای بود که در شرق بصره تا نهر کتیبان جلو رفته و قلب دشمن را شکافت. بعد از عملیات محرم، تیپ نجف اشرف به لشکر ارتقاء پیدا کرد و لشکر با سازماندهی مجدد ایشان آماده انجام عملیات های بعدی شد و در تاریخ 18 اسفند 61 با سازماندهی لشکر در عملیات والفجر مقدماتی شرکت داشت. در عملیات های والفجر مقدماتی و والفجر 1 علاوه بر فرماندهی لشکر 8 نجف اشرف، به عنوان فرمانده ی سپاه 7 حدید که چند لشکر و تیپ سازمانی سپاه را تحت امر عملیاتی خود داشت هم انجام وظیفه کرد. حاج احمد پس از پایان جنگ برای مدتی جهت مقابله با تهدیدات احتمالی دشمن، با لشکر 8 در جنوب ماند و بعد از آن لشکر را به استان اصفهان منتقل کرد و نسبت به تجدید و تکمیل سازمان نیروی انسانی لشکر و همچنین تکمیل تجهیزات مورد نیاز آن اقدام کرد.

حاج احمد کاظمی در تاریخ 23 آذرماه 1364 نزد حضرت امام خمینی(ره) عقد ازدواج نمود که ثمرi این ازدواج، دو فرزند پسر به نام های محمدمهدی و محمد سعید بود. این فرمانده همچنین پس از جنگ، در سال های 69 و 70 با حفظ سمت فرماندهی لشکر، معاونت عملیات نیروی زمینی سپاه را به عهده داشت و در تاریخ 24 خرداد 1372  هم با حکم فرماندهی کل سپاه با حفظ سمت فرماندهی لشکر، به فرماندهی قرارگاه حمزه سیدالشهدا(علیه السلام) منصوب شد.

سپس همراه تعداد زیادی از نیروهای زبده و آموزش دیده، با گذشتن از کوه های صعب العبور شمال عراق، در عمق حدود 160 کیلومتری مرز عراق، مقر گروه های ترویستی ای را که مورد حمایت صدام بودند، محاصره کردند و با درایت و تیزهوشی، شهید کاظمی به آنان اعلام کرد: «ما آمده ایم تا شما اسلحه و مهمات خود را کنار بگذارید و اگر به مبارزه سیاسی اعتقاد دارید، تنها در این مسیر گام بردارید و به مبارزه سیاسی اقدام کنید؛ اگر هم قصد جنگیدن دارید، ما آماده ایم که با شما مردانه مبارزه کنیم

در این رابطه شهید کاظمی توافق نامه ی سیاسی – نظامی با رهبران کردهای اردوگاه کوه سنجق امضاء کرد و قرار بر این شد که آنان از آن پس، اسلحه را کنار گذاشته و دیگر عملیات نظامی انجام ندهند و به فعالیت سیاسی روی آورند که در این خصوص رسانه های بزرگ دنیا از این عملیات به عنوان «عملیات شگفت آور در عمق خاک عراق» یاد کردند. این اقدام تنها گوشه ای از چندین سال مجاهدت شهید کاظمی در شمال غرب کشور بود.

حدود 16 سال خدمت پر افتخار احمد کاظمی در این لشکر به پایان رسید. در روزی به یاد ماندنی در شهریور سال 76 آیین تودیع حاج احمد از لشکری که همه چیزش مربوط به او بود، در فضایی اندوهگین انجام شده به طوری که در پایان مراسم، رزمندگان لشکر با علاقه ای که نسبت به فرمانده خود داشتند و جدایی او را از لشکر باور نداشتند، این فرمانده شجاع را به روی دست ها بلند نموده و گریه کنان بدرقه اش کردند.

این فرمانده دلاور به سمت فرمانده لشکر 14 امام حسین(ع) منصوب شد و سه سال بعد هم نام وی در حکم فرماندهی نیروی هوایی سپاه پاسدارن انقلاب اسلامی درج شد. نیروی هوایی در پنج سالی که سردار کاظمی فرمانده آن بود، به اذعان تمامی فرماندهان آن، تحولات زیادی را به خود دید و از جهت سازمان و ساختار مانند تکمیل سازمان موشکی اقدامات مؤثر و قابل توجهی انجام شد. در دوران فرماندهی نیروی هوایی، کاظمی اقدامات مؤثری نسبت به ارتقای سطح کیفی نیروی هوایی از جهت سازمان و ساختار انجام داد و برای نخستین بار نیروی هوایی سپاه را مجهز به هواپیمای جت پشتیبانی نزدیک سوخو ۲۵ نمود و سازمان هلی کوپتری سپاه را با خرید بالگردهای میل ۱۷ تجهیز کرد. وی همچنین در این سمت حسن طهرانی مقدم را در توسعه پروژه‌های موشکی بالستیک همراهی می‌کرد.

پس از این مدت هم در سال 84، فرمانده نیروی زمینی سپاه شد و در این مدت هم به تقویت یگان های نیروی زمینی سپاه انجام داد و به بررسی کامل وضعیت یگان ها پرداخت و تلاش فراوانی کرد.

در مراسم معارفه اش در نیروی زمینی سپاه گفت: «من خیلی دوست داشتم شهادتم در نیروی هوایی قرار بگیرد. ولی زمان شهادت ما در نیروی زمینی فرا می رسد… از خدا می خواهم که به حق فاطمه ی زهرا سلام الله علیهما، اگر گناهی از من سرزده، به خاطر همرزمان شهیدم مرا ببخشید و دوست ندارم به جزء شهادت، وارد آن دنیا شوم».

وی موفق به دریافت مدارک فوق لیسانس جغرافیایی انسانی از دانشگاه تهران و فوق لیسانس مدیریت امور دفاعی از دانشکده فرماندهی و ستاد گردید و در سال 1384 در مقطع دکترای علوم استراتژیک قبول شد ولی به علت مشغله فوق العاده زیاد کاری موفق به ادامه تحصیل در دکترا نشد. همچنین به علت کفایت و شجاعت سه مدال فتح از دست رهبری دریافت کرد.

حاج احمد کاظمی راست گفته بود؛ شهادتش در نیروی هوایی مقدر شده بود. وی در ۱۹ دی سال ۱۳۸۴ در جریان یک مأموریت به همراه چند تن دیگر در سانحه هوایی سقوط هواپیمای داسو فالکن ۲۰ در نزدیکی ارومیه به شهادت رسید و به گفته فرمانده وقت سپاه پاسداران در نشست خبری روز ۱۹ دی ۸۴ علت سقوط هواپیما از کار افتادن دو موتور آن اعلام شد. این شهید والا مقام بنا به وصیتش در جوار حسین خرازی در گلستان شهدا در اصفهان آرمید.

شهید حاج احمد کاظمی انسان بی تکلفی بود. یک فرمانده سپاه خودمانی بود. نه تنها امروز، بلکه هر روز یاد و خاطره این سردار را گرامی می داریم و برای ادامه راه حاج احمد کاظمی ها از کیان انقلاب اسلامی دفاع خواهیم کرد. شاید از شهید کاظمی خیلی دور نباشیم، همین حوالی هستیم، حوالی چهل سالگی؛ همان چیزی که حاج احمد کاظمی ها برای آن تلاش می کردند و باید این راه باز هم ادامه پیدا کند.

گزارش از: جمال احمدی

انتهای پیام/

همچنین بخوانید:

دیدگاهتان را بنویسید

توجه: از انتشار نظرات توهین آمیز معذوریم.