سرویس: یادداشت 13:11 - سه شنبه 01 آبان 1397

ناکجاآبادی میان مبدا و مقصد!

دست مریزادی به تئاتر «استرالیا» به کارگردانی پیمان کریمی

سه نفر که می خواهند از وطن خودشان به سمت استرالیا حرکت کنند؛ تئاتر با نگاه انتقادی به وطن و وطن گریزی شروع می شود اما با حوادثی که برای اشخاص رخ می دهد معنا و ارزش وطن را بهتر می فهمند…

اصفهان شرق_کاظم فکاری

«آنجا که جهان و آدمهایش را از جاوه تا جبل الطارق با کمربند خط استوا زیر شلاق درد و مصیبت و مرگ مهاجران، تازیانه میزند…»

استرالیا که آغاز می شود و اولین جملات را که از دهان بازیگر (پوریا ریحانی) می شنوم بی درنگ به یاد شعری می افتم (من گنگ خواب دیده و عالم تمام کر… من عاجزم ز گفتن و خلق از شنیدنش)… و سرآغاز نمایش با زبان گنگی که نمی تواند حرف بزند بازگو می شود و چه نگاه زیبایی؛

نویسنده با علم به ساختن دنیایی سورئالستی برای مخاطب، داستان را از آنجایی آغاز می کند که پایان خواهد یافت. سفری شکل گرفته که نرسیدن به مقصدش دیگر مهم نیست و آنچه اهمیت دارد چرایی نرسیدن است. آدمها درگیر و دار مبدا و مقصد، قصه های خود را باز می آفرینند و هر یک بودشان را در این ناکجا آباد با مخاطب به نحوی قسمت می کنند که ستایش برانگیز و تامل آور است.

لزومی نمی بینم که به نمایشنامه خوب «پیام لاریان» زیاد بپردازم که اظهر من الشمس است و با کسب مقام اول سی و ششمین جشنواره بین‌المللی تئاتر فجر، مفصل درباره این مهم صحبت شده است. اما باید به کارگردانی دقیق و فهمیده و سنجیده «پیمان کریمی» از چند منظر نگاه کنم. اول انتخاب صحیح و بجای بازیگران توانمند و دارای تحلیل و خوش اندیش برای اجرای نمایش که در روند ساختن دنیای آدمهای قصه بحق کوشش درست و مسیر ثوابی را طی کرده اند.

بازیهای خوب، روان و منطقی بدون اضافه کاری و نشسته بر قامت شخص بازی، اولین چیزیست که در پایان کار، قامت ایستاده نمایش را شمایلی حرفه ای و پایدار داده است.
پیمان کریمی در پرداخت کار، میزانسن های نمایش را موجز و کوتاه و پر مغز ساخته و پرداخته است و چنان این پرداخت مهندسی شده بر پیکر طراحیِ خوب صحنه نشسته که بر درک مفاهیم ایجاد شده از عناصر صحنه حتی لحظه ای درنگ نمی شود. قاب ها یکی پس از دیگری فرم به فرم که جلو می روند هم زیبایی بصری را با خود دارند هم معانی ماهوی، استفاده از آب و نیم کره پر از آب که قصه آدمهای جهان را بر تلاطمات و طوفانهای بشری سوار می کند و غرق می کند، و از جهان فنا شده آنان برای ما تنها قصه ها را به ساحل پس می اندازد، به حق ساخته ای اندیشه ورز است…
استفاده هوشمندانه از موسیقی ساخته شده در فضای صحنه با عناصر موجود در صحنه (سنگ و چوب و آب و…) اتمسفری صحیح است که اجازه نمی دهد حتی برای لحظه ای از آنچه بر انسانهای نمایش می گذرد جدا شویم.
خلق لحظاتی دراماتیک بدون سواری گرفتن از احساسات مخاطبان… جزء به جزء در آفرینش کلیت اثر با هدایت کارگردان به تجلی و جلایی خوش تراش و خوش ساخت و پرداخت انجامیده است.


از پیمان کریمی و گروهش چند نمایش خوب دیگر هم بخاطر دارم اما شاید بتوان گفت این بار پیمان کریمی با انتخاب متن (استرالیا) خودش را هم به چالش کشیده است. توانایی در هدایت بازیگران، استفاده درست از عناصر موجود در طراحی صحنه و طراحی اجرا برای متنی که بر مدار روایت می چرخد و اجرای آن برای مخاطبی که با دکوپاژ درون داستان کمی نا آشناست، چالشی است که پیمان کریمی بخوبی از آن پیروز و سربلند خارج شده است.

به پیمان کریمی و گروه اجرایی خسته نباشید و دستمریزادی جانانه باید گفت… به امید روزهای بهتر برای دوستان عرصه نمایش.
در پایان شایسته است تا از عزیزان در حوزه هنری استان هم تشکر و قداردانی کنم به پاس برپایی پلاتویی درخور شأن هنر نمایش استان، که کاری بزرگ و سترگ و ماندگار است.

انتهای پیام/

دیدگاهتان را بنویسید

توجه: از انتشار نظرات توهین آمیز معذوریم.