اصفهان شرق

فناوری نانوتکنولوژی در کلمات!

کدخبر: 1720
1392/06/26 در ساعت 21:07

حـجـت‌الاسلام و المسلمین مـحـمـد داسـتـان‌پـور، مـتـولـد شهـریـور‌مـاه ۱۳۵۶، در خانواده‌اى مذهبى متولد شد و در رشته ریاضى فیزیک در دبیرستان و سپس در دانشگاه در رشته‌ مهندسى پتروشیمى تحصیل کرد و با توجه به دغدغه‌هایى که در دانشگاه دید، وارد حوزه علمیه باقرالعلوم شد و هم اکنون ۱۳ سال است که درحوزه علمیه مشغول به تحصیل است‌.‌ خدمت مقدس سربازى را در لشکر هشت نجف اشرف گذرانده است و دو فرزند دارد. محور اصلى فعالیت‌هایش کارهاى تبلیغى، مشاوره و برنامه‌هاى مذهبى است. کتاب دکترین نهضت فاطمیه به قلم اوسـت. این کتاب که اولین اثرمکتوب رسمى وى محسوب مى شود تحلیلى است که نگاهى استراتژیک به نهضت فاطمى دارد. متن زیر سخنرانی از ایشان است که در هیئت هفتگی مجتمع فرهنگی باران ایراد شده و توسط سرویس اندیشه صاحب نیوز پیاده سازی شده است. داستان پور در ارتباط با دانش آموزان صاحب سبک و ایده است.

***

در کار خدا پارتی بازی نیست!

بحث ما این بود که بعضی ها می گویند: «ما کمی حس و حال خود را نسبت به خدا از دست داده ایم و احساس می کنیم که در کار خدا پارتی بازی هایی وجود دارد، بعضی ها را بیشتر تحویل می گیرد و نور چشمی های خدا هستند، اما بعضی ها را کمتر تحویل می گیرد و دوستشان ندارد، بعضی ها تا به در خانه خدا می روند، خدا پاسخ آنها را می دهد اما بعضی ها خودشان را هم که بکشند، خدا اصلاً تحویلشان نمی گیرد و محلی به آنها نمی گذارد. برای همین ما به این نتیجه رسیدیم که وقتی خدا ما را نمی خواهد، برای چه پیله شویم، دوستمان که ندارد (علامتش هم این است که خیلی چیزها را که خواستیم به ما نداده!، یک سری مشکلات در زندگی ما هم هست که حل نمی شود و…)» این ها مشکلشان در چیست؟

مشکلشان این است که نوع نگاه به خدا و غیب در آنها غلط است. این ها فکر می کنند که خدا نوع نگاهشان به بندگان بر اساس یک مؤلفه است، مثلاً خدا می گوید: «آیا این بنده را دوست داریم یا نداریم!؟» و مثلاً ملائکه جواب می دهند: «این بنده را دوستش نداریم!! به او ندهید!!» یک بنده دیگر می آید؛ «این بنده چطور است؟!» و ملائکه می گویند: «نه، از این بنده خوشمان آمد، خوش تیپ است، لهجه هم ندارد، قشنگ حرف می زند، به او حاجتش را بدهید!!» یعنی واقعاً عده ای در مورد خداوند این گونه فکر می کنند که خداوند این گونه با بندگانش تعامل دارد!! و این نگاه غلط، باعث زدگی و دور شدن عده ای از خداوند است و این نشأت گرفته از همان نگاه غلط است، یعنی یک نگاه غلط باعث می شود که کل جهت گیری های انسان عوض شود.

محبت، ابدیت، حکمت، ظرفیت، مصلحت

گفتیم خدا در تعاملش با ما یکی از مؤلفه هایش محبت است. «دوستش داریم یا نداریم!!»، «دوستش داریم، به او بدهید!!»

یکی از معیارها محبت است، اما همه معیارها که محبت نیست! روایت داریم، کسی در روز گناه می کند، شب یک خواب وحشتناک می بیند، مثلاً خواب می بیند یک گاو دنبالش گذاشته. این دیدن خواب نشان دهنده تعامل خوب خدا با این فرد است و چون خدا او را دوست دارد می خواهد زود او را پاک کند. کسی که خدا دوستش نداشته باشد، ممکن است هر چقدر هم که گناه کند، خواب های خوب ببیند.

ببینید نگاه غلط است! پس یکی از مؤلفه ها شد محبت و یکی دیگر از مؤلفه ها ابدیّت. خدا وقتی می خواهد به یک بنده چیزی بدهد یا ندهد، علاوه بر محبت به ابدیت هم نگاه می کند و بر اساس ابدیت و آن دنیایش جهت گیری می کند.

فناوری نانوتکنولوژی در کلمات!

حدیث داریم که خداوند متعال به حضرت آدم وحی کرد: «یا أدم إنّی أجمعُ لک حکمه فی أربع کلماتٍ» فناوری نانو تکنولوژی در کلمات! می فرماید همه حکمت را در ۴ کلمه برای تو جمع کردم، یکی از آنها برای من، یکی برای تو، یکی بین من و تو، یکی هم بین تو و دیگران. آن ۴ کلمه چیست؟

آن چه که برای من (خدا) است، این است که عبادت کنید و شرک نورزید. آن چه برای توست، جزای اعمالت را وقتی به تو می دهم که واقعاً به آنها نیازمندی. سومی یعنی آنچه که بین من و توست این است که تو دعا کنی و من اجابت خواهم کرد و چهارمی آنکه بین تو و مردم است، سعی کن هر چه برای خود می خواهی برای دیگران هم بخواهی. پس مورد بعد هم می شود حکمت. موارد دیگر را هم در جلسات قبل توضیح دادیم که شامل مصلحت و ظرفیت بود. همانطور که گفتیم ظرفیت بسیار مهم است، زیرا هر چه ظرفت بزرگت تر باشد، خدا نیز بیشتر به تو خواهد داد اما هرگز خداوند برای یک لیوان کوچک به اندازه یک تشت نخواهد داد. برای مثال اگر پسر کوچکی از پدر خود مقدرای آجیل بخواهد، پدر به اندازه کف دست او به او آجیل خواهد داد، برای مثال ۲ تا نخود و یک نقل. حال فرض کنید برادر بزرگتر او که بسکتبالیست هم هست و دست های بزرگی دارد از پدر آجیل بخواهد، مسلماً پدر به اندازه زیاد به او خواهد داد و پسر کوچک ناراحت خواهد شود که چرا به او زیاد دادی ولی به من کم. و جواب پدر این است که «عزیزم، ظرفیت دست تو کم بود!» در ادامه بحث گفتیم که یک سری از عوامل ظرفیت ساز است. و بحث ما هم تا همین جا ماند، حالا می خواهیم از این جا بعد را ادامه بدهیم.

عوامل ظرفیت ساز: ۱- یقین ۲- احسان به خلق ۳- عیار دل

عیار دل یعنی چه؟

یعنی خداوند وقتی می خواهد چیزی را به تو بدهد به عیار و رتبه دلت نگاه می کند. رکن وجود انسان دل آدم است و برای همین است که می گویند به همه کسی دل نبندید، دل گاراج نیست که هر که آمد به داخلش برود، بعضی ها دلشان گاراج که شد هر که می آید، واردش می شود، دل که یکی از مقدس ترین رکن های وجود انسان است. حال عیار دل انسان به چه مشخص می شود؟ یکی از آنها محبوب های انسان است، محبوب های ما کیست!؟ حدیث داریم انسان با کسی محشور می شود که دوستش دارد، حواستان باشد: با باطنش نه با خودش!! تا حالا برای شما سؤال نشده است که چرا شب های قدر عجین شده است با ایام شهادت حضرت علی (علیه السلام)؟ چون در شب های قدر بناست بنده ها در خانه خدا بروند. همین طور که حدیث است شب قدر دعای فرج را زیاد بخوانید. خدا به این شخص نگاه می کند و می گوید، به به، عجب دلی را به خانه من آورده ای، چه غم زیبایی دارد، غیبت امام زمانش! حالا محبوبت کیست؟ و آن دل جواب می دهد، محبوبم حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) است. دیگر غصه ی که را می خوری؟ یکی دیگر از غصه های من، فرق شکافته امیرالمؤمنین (علیه السلام) است. دیده اید که شب های قدر، شما برای حضرت علی (علیه السلام) اشک می ریزید، این لطف خداست. می خواست به تو نگاه کند آمد و شب قدر را با شهادت حضرت علی (علیه السلام) عجین کرد و شما هم می روید و در خانه حضرت غصه می خورید و خدا هم کیف می کند و می گوید که این دل عیارش بالاست. حال یک دل دیگر هم هست که صبح تا شب دلش دنبال معصیت است و برنامه ریزی برای گناه! خب معلوم است که ظرفیت چنین شخصی کم است. ما یک مورد داشتیم (نوجوان ها کمتر گوش بدهند!) که شخصی آمد و دو نفر از دختران اقوامش را آورد و از ما خواست برای آنها مشاوره بدهیم و برای من تأکید کردند که امشب حتماً باید برای اینها صحبت کنی، زیرا این ها می خواهند خودکشی کنند. (که این خودکشی از پست ترین و بچه گانه ترین اعمال است) قضیه آنها از این قرار بوده که گفتند: «ما روزی در خیابان در حال عبور بودیم که دیدیم ۲ نفر آقا پسر جوان، ساک به دست آمدند و ایستادند و سرشان را پایین انداختند و به ما گفتند که می خواهیم مژده ای به شما بدهیم، سرشان هم پایین بود و گفتند که ما مژده می دهیم «حضرت زهرا (سلام الله علیها) ایمان شما را تأیید کرده است!» و رفتند. ما همین طور این مطلب در ذهنمان مرور می شد که یعنی چه که حضرت زهرا (سلام الله علیها) ایمانتان را تأیید کردند. فردای آن روز دوباره آمدند و با همان حالت قبلی (سر به زیر) به ما گفتند که معذرت می خواهیم می توانیم یک کلمه حرف خدمت شما عرض بفرماییم! و ما هم گفتیم بفرمایید. گفتند می دانید چرا حضرت زهرا (سلام الله علیها) ایمانتان را تأیید کرده است؟ (آن دختران قسم می خوردند که تا آن موقع با هیچ پسر نامحرمی حرف نزده بودیم) آن پسران ادامه دادند که ما رفته بودیم خدمت امام رضا (علیه السلام) و از حضرت خواستیم که در این جامعه پر فساد که دیگر به هیچ دختری نمی شود اعتماد کرد، یک دختر خانم را به ما معرفی کنید که مورد تأیید حضرت زهرا باشند. خوابیدیم و شب در خواب دیدیم که ۲ تا دختر را به ما نشان دادند و گفتند که این ۲ نفر مورد تأیید حضرت زهرا هستند. فردا صبح رفتیم کل مشهد را زیر و رو کردیم و نتوانستیم چنین ۲ نفری را پیدا کنیم. فردای آن روز دوباره آمدیم و به حضرت فرمودیم مگر ما ر ا سر کار گذاشته اید و ما هر چه گشتیم، چنین افرادی را نیافتیم. دوباره خوابیدیم و دوباره همان ۲ نفر را نشانمان دادند و ما هم فکر کردیم که حضرت می خواهند دل ما را خوش کنند و اصلاً چنین ۲ نفری وجود ندارند. از مشهد به سمت تهران حرکت کردیم. هنگامی که در تهران در حال عبور بودیم با همان ساک های مسافرت که دیروز در دستمان دیدید؛ شما را دیدیم و پی به آن خواب بردیم. آن ماجرا گذشت و تا یک سال اینها همین طور می آمدند و با همان ظاهر محجوب و سر به زیر این صحبت ها را رد و بدل می کردند. روزی به ما زنگ زدند و گفتند که با مادرمان در مورد شما صحبت کردیم و مادرمان گفت که به به! امام رضا (علیه السلام) عجب عروس هایی را نصیبمان کرده است. از ما خواستند که برویم و با مادرشان صحبت کنیم. فردای آن روز به آن منزلی که آدرس داده بودند رفتیم تا با مادرشان صحبت کنیم، اما ناگهان دیدیم که این یک دام است. آن ها از صحنه ها فیلم برداری کرده  و از فردا زنگ می زدند که بیایید فلان جا، وگرنه فیلم را لو خواهیم داد. و ما هم که پدرمان یک فرد آبرودار بود و نمی خواستیم آبرو ریزی شود، تصمیم به خودکشی گرفتیم.» هدف بنده از نقل این داستان این است که ببینید چطور یک فرد در طول یک سال کل همّ و غمّش این است که چنین گناهی را برنامه ریزی کرده و به انجام برساند. (البته به حمدلله آن مسئله حل شد.) این یک دل و دل دیگر دل اولیای خدا، این قیمت دل است که ظرفیت تو را مشخص می کند. به غصه دلتان نگاه خواهند کرد، عده ای غصه دلشان رتبه خوب در کنکور است، عده ای نمره بالا ۱۲ در امتحانات نهایی و…. . از آن طرف کسی هم آمده بود پیش ما و می گفت: «دلم می خواهد امام زمان (علیه السلام) که مرا می بیند، لذت ببرد و کِیف کند. حدیثی خوانده ام که هر وقت مالک اشتر در پیش حضرت علی (علیه السلام) راه می رفت، حضرت با یک لبخند و شوقی به او نگاه می کرد و کیف می کرد؛ من هم دلم می خواهد که امام زمان (علیه السلام) که مرا می بیند کیف کند!» آیا باید این ۲ نوع دل را در یک کفه ترازو قرار داد و سنجیده کرد.

از خدا آتو بی خود و بی جهت نگیرید

از عوامل دیگر ظرفیت ساز، حسن ظن به خدا داشتن است. یعنی امیدوار بودن به رحمت خدا، بعضی ها خیلی به خدا بد بینند، تا به آنها می گوییم بیا توبه کن، می گویند که: «حاج آقا ما که می دانیم که آدم بشو نیستیم!» این شخص دلش خیلی کم ظرفیت است. حدیث داریم من نزد حسن ظن بنده مؤمن هستم و بنده مؤمن هر چقدر به من حسن ظن دارد، من همان قدر پیش او هستم. چقدر با خدا با حسن ظن برخورد می کنید.

اگر انسان به خدا حسن ظن داشته باشد، خدا خیلی کمکش می کند. حسن ظن هم در مسائل جاری اجتماعیش (یعنی تحت هر شرایطی بدانم که خدا بد من را نمی خواهد، طلب کار خدا نباشید و بدانید خیر شما در این بوده است که شما از آن آگاه نیستید.)

شخصیتی از تنیس بازهای مطرح دنیا وجود دارد که فامیلش «اَشِه» است، اتفاقی برای او افتاد که خیلی برای من عجیب است. بیمار شد و او را به دکتر بردند و به او خون تنظیم کردند و خونی که به او تنظیم کردند خونی بود که در آن ویروس ایدز بود و در اثر این اتفاق بیماری ایدز گرفت. طرفدارهایش برای او ابراز تأسف می کردند اما یکی از طرفدارانش چیز جالبی گفت، گفت: «چرا شما؟؟، چرا شما باید مبتلا بشوید؟!» و او هم یک جواب بسیار زیبا و نه از آن جواب ها که نمی دانم ما چه هیزم تری به خدا فروختیم و خدا از من خوشش نمی آید و این ها (خیلی ها در مقابل مشکلات از این صحبت ها می کنند.) و جواب داد که: «سالانه ۵۰ میلیون کودک و نوجوان در اوقات فراغتشان مشغول به تنیس می شوند و از این ۵۰ میلیون، ۵ میلیون شان وارد باشگاه ها می شوند و از این ۵ میلیون ۵ هزارشان حرفه ای خواهند شد. و از این ها ۵۰۰ تای آنها به مسابقات سطح بالا راه می یابند و از این ۵۰۰ تا ۴ تای آن ها به نیمه نهایی می رسند و از این ۴ نفر، ۲ نفر به مرحله نهایی و از این دو نفر یک نفر شان مدال طلا می گیرد. من بارها که جام طلا بر بالای سرم بود و داشتم عکس می گرفتم، نگفتم «خدایا چرا من!؟» الآن هم به خودم اجازه نمی دهم که بگویم، «خدایا چرا من!؟» خیلی جواب قشنگی است و این یعنی حسن ظن و یعنی اینکه خیر من در این بوده است. پس یکی از چیزهایی که ظرف آدم را بزرگ می کند، حسن ظن به خدا داشتن است، چقدر به خدا حسن ظن دارید!؟!، این در بعد اجتماعیش. سعی کنید نسبت به خدا حسن ظن داشته باشید نه سوء ظن و از خدا آتو بی خود و بی جهت نگیرید. در بعد معنوی هم حسن ظن داشته باشید، یعنی اینکه مثلا دائماً نگویید ما آدم بشو نیستیم. حواستان باشد که یاران امام زمان (علیه السلام) از ایران زمین هستند، همانطور که حضرت علی (علیه السلام) فرمودند: «جوانانی از ایران زمین هستند که ایمان اگر در کهکشان ها هم باشد به دست خواهند آورد، اگر حفظش به اندازه آتش سخت باشد، آن را حفظ خواهند کرد و اینان یاران امام زمان (عج) هستند.» اما خیلی ها به این مسئله سوءظن دارند و به آن ایمان ندارند.

یکی از موارد دیگر که ظرفیت سازی می کند، عمل صالح یا نیت عمل صالح داشتن است. ما روایت داریم کسی که نماز شب بخواند چنین و چنان است و فضیلت زیادی برای آن ذکر شده است. یتیم نوازی خیلی فضیلت دارد، بخشش دیگران که از بهترین اعمال صالح است و…

حدیث داریم در روز قیامت نامه کسی را به دست او می دهند و او بسیار تعجب می کند، نقطه مقابلش هم هست که کسی پرونده اش سنگین سنگین است، ۲ هزار نماز شب، ۵۰ تهیه جهیزیه، ساخت ۵۰ بیمارستان و… او نیز تعجب می کند و می گوید: «نکند که این پرونده جابه جا شده باشد. نکند مثلا پرونده آقای بهجت با پرونده ما جابه جا شده باشد. خدایا ما نماز می خواندیم اما نماز شب…! اشک برای اباعبدالله در کل عمر!!! ما یک هفت هشت روزی گریه کردیم ولی نه کل عمر!! سؤال می کند که خدایا قضیه چیست؟!» خدای ما خیلی خدای مهربانی است، یک عمل خیر انجام بده، هفتاد تا برایت می نویسم اما اگر یک گناه انجام دادی فقط همان یک عدد را برایت می نویسم. جواب می رسد تو قصد همه این اعمال را کردی اما نتوانستی انجام دهی، عیبی ندارد ما همه آنها را برای تو نوشتیم چون نیت انجام آنها را کرده بودی. همانطور که گفتیم نماز شب خیلی فضیلت دارد، اما ممکن است کسی بگوید من خوابم می برد، خدا می گوید، اگر خوابت می بَرَد، شب وضو بگیر و با وضو و با نیت نماز شب بخواب، ساعت را هم کوک کن، اگر خوابت برد، ثوابش را من به تو خواهم داد، چون نیتش را داشته ای. حال ممکن است عده ای اعتراض کنند که «ما شب را برای نماز شب بیدار می شویم و آن را انجام می دهیم، آیا ثواب ما دو تا یکی است؟؟!»  اولاً چیزی که از تو کم نمی شود! دوما افرادی که می خوانند، حداقل ۷۰۰ نماز شب برای آنها می نویسند. پس سعی کنید بخیل نباشید. رفقا هر کار خوب که شنیدید، حتما نیت انجامش را بکنید، برای مثال نگویید که من پول ساخت مسجد را ندارم، نیتش را بکنید که اگر پولدار شدید حتماً این کار را انجام دهید و اگر ساختید شرط ورود به این مسجد را این بگذارید که ۱۰ سلام به حضرت اباعبدالله بدهند و بعد وارد شوند، حتی برای ازدواج هم از همین الآن نیت کنید. نیت کنید که خدایا اگر آقا ظهور کردند من می خواهم جان خود را نثار ایشان کنم. پس حواستان به اعمال صالح و نیت عمل صالح نیز باشد. یادتان باشد که اگر نیت عمل گناه کنید (که پیامبر فرمودند اصلاً همچین نیتی را نکنید) تا انجامش ندهید برای تان نمی نویسند، اما عمل صالح همان که نیت و تصمیم بر عمل صورت گیرد کافی است. نیت کنید که یا لیتنی کنا معک، نیت کنید که حسین جان اگر با تو بودیم، آن لحظات آخر که گفتید «هل من ناصراً ینصرنی»، لبیک می گفتیم، ای کاش بودیم…! فرمود اگر می خواهید امام حسین (علیه السلام) را یاری کنید، اگر عقب افتادید، برای ایشان اشک بریزید. بگویید ما نبودیم تو را یاری کنیم، اما کالای کم ارزشی داریم که آن را به تو اهدا می کنیم… صل الله علیک یا ذبیح العطشان…