سرویس: غیر تولیدی » نقلی 18:40 - شنبه 17 اسفند 1392

مصطفی عمو حیدر

فرهنگ و گویش نایینی

فرهنگ مردم به مجموعه ترانه ها، قصه ها، اساطیر و ضرب المثل های رایج در میان یک قوم، اطلاق می شود که به طور شفاهی ای نسلی به نسل دیگر ، منتقل می شود و موضوعات آن برگرفته از فرهنگ قومی است.

فرهنگ مردم ایران

فرهنگ مردم به مجموعه ترانه ها ، قصه ها، اساطیر و ضرب المثل های رایج در میان یک قوم، اطلاق می شود که به طور شفاهی ای نسلی به نسل دیگر ، منتقل می شود و موضوعات آن برگرفته از فرهنگ قومی (فولکلور:فولکلور لغت انگلیسی است و از دو جزء فولک به معنی مردم و لر به معنی دانش و دانستن تشکیل شده است . فولکلور به مجموعه ترانه ها ، قصه ها و ضرب المثل های رایج در میان یک قوم اطلاق می شود که به طور شفاهی از نسلی به نسل دیگر منتقل می شود و موضوعات ان برگرفته از فرهنگ قومی است .) است.

1

فرهنگ

به بیان دیگر فرهنگ مردم، جهان بینی ، روانشناسی و اندیشه توده مردم درباره تاریخ ، فلسفه، دین، علم و نهاد های اجتماعی آیین گذار است که در بر گیرنده جشن ها، شعرها، ترانه ها، افسانه ها و تمامی هنرهای عامیانه است . فرهنگ مردم، بازتابی گسترده از زندگی مادی و معنوی مردم در طور زمان، در یک سرزمین است . به ویژه ادبیات و هنرهای زیبا، فلسفه ادیان، ترانه های عامیانه، تصنیف ها و افسانه ها، نماینده روح هنری مردم یک سرزمین است.

3

فرهنگ

بخش وسیعی از فرهنگ مردم و ادبیات شفاهی ایران را افسانه های تشیکل می دهند. افسانه ها حاصل تجربه های زندگی ، سنت ها، باور هاو رفتارهای مردم در طول زمان هستند که درگیریهای انسان با انسان، انسان با طبیعت و نیر تمامی موارد زندگی و هستی انسانها در آن بازتاب پیدا کرده و روزگاری بخشی از باورهای حقیقی انسانها بوده است. افسانه ها و داستانهای عامیانه که بخش عمده ای از ادبیات عامیانه را تشکیل می دهند پا به پای تحولات حوامع بشری به آیندگان منتقل می شوند. وجود ریشه های مشترک در افسانه های ملل مختلف، نشان دهنده خاستگاه مشترک همه آنهاست که با پاره ای تغییرات در میان همه اقوام بشری رواج دارد. به عبارت دیگر ادبیات شفاهی در بستر زمان، نسل به نسل جاری است و ساخته و پرداخته همه نسلهای بشری است . بخش عمده ای از زندگی روزانه ما از عاداتی است که به ارث برده ایم، سرچشمه و ریشه آن ملی نیست بلکه همه بشری است. به عنوان مثال ماه پیشانی ایرانی با کمی اختلاف نزد فرانسویها، آلمانی ها و ایرلندی ها وجود دارد و از لحاظ موضوع به قصه نروژی ها نزدیک تر است.

4

فرهنگ

از این نظر قدمت و ترکیب اولیه افسانه ها، قصه ها، ترانه ها، باورها و عقاید و دیگر مواد فرهنگ مردم به زمانی می رسد که ملتها با یکدیگر می زیسته اند و از یکدیگر جدا نشده بودند. اعتقاد به نحوست عدد 13، دفع چشم زخم  و سحر و جادو جزو پدیده های جهانی است که در باور و نهاد ابنای بشر در سراسر کرده زمین، نهادینه شده است . شکسته شدن آیینه و نحوست آن ، گذر از قبرستانهای متروک و جن زدگی، تقدس آب و آتش و موارد بی شمار دیگر همگی نشان دهنده خاستگاه مشترک باور و اعتقاد ابنای بشر در این زمینه هاست. ادبیات عامه پرداختی از چنین تخیلات و باورهای قومی و مردمی است . آفریننده و خالق چنین داستانها و افسانه هایی مشخص نیست و زیبایی و ارزش ادبیات شفاهی نیر در گمنامی سرایندگان و گویندگان آن است که یک مثل و تفکر قومی را در سایه کلام از دل جامعه برگرفته و دوباره به درون جامعه باز گردانده است . وجود نبوغ، تعالی و حکمت و جنبه هایی از خرد اجتماعی و نگاه اندیشمندانه در چنین داستانهایی نشان دهنده عمق و هدفمندی ابیات توده است.

فرهنگ

فرهنگ مردم ایران

سرزمین ایران با تاریخ غنی و مرزهای گسترده از دیرباز دارای فرهنگها و نژادهای مختلف بوده است . فرهنگ والای مردم ایران از ترکیب همه آنها ساخته شده است . وجود ریشه ها و نمونه های مشترک داستانها، مثلها و افسانه های ایران، بازیها و آداب و رسوم، نشان دهنده خاستگاه مشترک همه آنهاست. پشتوانه فرهنگی ما با هر کیفیت و در هر ظرفیتی ، محصول شرایط تاریخی و تلاش امیدوارانه و در عین حال پردرد و رنج یکایک همین اقوام است که سینه به سینه به مردمان امروز منتقل شده است .

5

فرهنگ

حفظ و نگهداری وثبت چنین افکار و اندیشه ها و آداب و رسوم ملی که نشان از فرهنگ والا و اصیل دارد از قدیم الایام، مرسوم بوده و مختص به عصر کنونی نیست. نمونه هایی از ثبت آیینها و آداب و رسوم ایران را می توان در آثار الباقیه ابوریحان بیرونی و تاریخ طبری ، بازیها، رقص ها و حرکات موزون را در مروج الذهب مسعودی و شفای بوعلی سینا و مناسک آیینی و فرقه ای را در آثار امام محمد غزالی مشاده کرد. در دوران معاصر نیز بزرگانی چون انجوی شیرازی ، صبحی مهتدی ، محمد جعفر محجوب، م ازاد، علی اشرف درویشیان، قدمعلی سرامی، توران میر هادی و … به کار گردآوری فرهنگ توده پرداخته اند.

6

فرهنگ

فرهنگ اقوام، حاصل سیر تحولات فکری و مادی مردمی است که در تعامل با یکدیگر و در کشاکش تاریخ، شکل یافته و به جزئی تفکیکی ناپذیر و جدا نشدنی از فرهنگ تاریخی و حیات ملی تبدیل شده است . بنابراین هرگونه استهزاء و تحقیر اندوخته ها و داشته های قومی در واقع تمسخر و حقیر شمردن ملت و مردمی است که در قالب اقوام مختلف، مجموعه ملی ما را شکل داده اند.

سخن آخر اینکه فرهنگ مردم یک سند است . سلسله تاریخ زندگی بشر را نشان می دهد یا مستقیم از زندگی گذشته صحبت می کند. بسیاری از اعمال و رفتاری که امروز از آنها به نام خرافات یاد می شود جزو سند تاریخی وفرهنگی مردم بوده است . فرهنگ مردم در گذر زمان همراه با پیشرفتها و تحولات جوامع، تغییر شکل می دهند و گاه در حد نازل ترین ایده و پدیده به نام خرافات، رواج می یابند. به عنوان مثال می توان از اصطلاح « نعل در آتش نهادن » و ارزش فرهنگی آن که روزگاری برای جلب محبت به کار رفته و جزو فرهنگ مردم بوده نام برد. حافظ در این باره می گوید :

در نهانخانه عشرت صنمی خوش دارم     کز سر زلف و رخش، نعل در آتش دارم

و خاقانی درباره جادویی بودن این رسم می گوید:

نعل در آتش نهادندی مرا    آن نهاد جاودان بدرود باد

عبید زاکانی تعبیر زیبایی از این رسم دارد:

سنبل زلف تو هر لحظه پریشان می شد             خاطر خسته عشاق مشوش می کرد

زو هر آن حلقه که بر گوشه مه می افتاد              دل مسکین مرا نعل در آتش می کرد

7
فرهنگ

فرهنگ مردم دیار ما:

تحقیق درباره باورهای عوامف شکل گیری اعتقادات و چگونگی رواج گسترش آنها از جمله مواردی است که ذهن هر انسان علاقه مند به سنتها و گذشته های افتخار آمیز را به خود مشغول می کند. امثال و حکم، داستانها و افسانه ها، آداب و رسوم وبیش از همه زبان و گویش خاص مردم نایین که در نوع خود، کم نظیر است نیاز به تحقیق و بررسی گسترده ای دارد. به دلیل کمبود منابع مکتوب در این زمینه تنها راه موجود استفاده از در های ناسفته سینه پیرزنان و پیرمردان است . به تعبیر دیگر ادبیات عامه و فرهنگ توده را باید از دل صاحبانش بیرون کشید و ثبت کرد. عدم احساس نیاز به ثبت این گونه از ادبیات که سرشار از نکته های اخلاقی و حکمی است باعث شده که گرد فراموشی بر پیکر بسیاری از آداب و رسوم و آیینهای گذشته که ریشه در باور عمیق نیاکان ما نسبت به جهان و ماوراء الطبیعه داشته ، بنشیند. بر این اساس در این مختصر، تلاش گردیده که از سخنان و نکته های نکته سنجان و پیرمردان و پیرزنان استفاده گردد.

8

فرهنگ

پیش از پرداختن به مباحث اصلی کتاب ، لازم است با توجه به این که بیشتر ظرافتهای موجود در باورها و عقاید، داستانها و افسانه ها و امثال و حکم، برخاسته از نوع زبان و گویش خاص نایینی است مطالبی در باره دستور زبان و ساختار آن چگونگی شکل گیری لغات و اصطلاحات آورده شود.

زبان و دستور زبان نایینی

شهر نایین و بسیاری از روستاهای آن گویش ویژه ای دارند که به زبان نایینی یا گویش نایینی مشهور است . حدود 50 هزار نفر به این گویش سخن می گویند و قلمرو انتشار آن از شمال غربی تا نزدیکهای اردستان و از جنوب تا حوالی عقدا در استان یزد و از سمت شمال تا انارک و از سوی جنوب غربی تا کوهپایه اصفهان می رسد. گویش نایینی از گویشهای مرکزی ایران است در درون خود لهجه های گوناگونی دارد. لهجه شیوه ای خاص از گویش است و تفاوت آن با گویش آن است که گویش ، نیاز به ترجمه دارد ولی لهجه نیاز به ترجمه ندارد.

برای آشنایی بیشتر با ریشه گویش نایینی به تاریخ تحول زبانهای ایرانی اشاره می کنیم:

زبانهای ایرانی به لحاظ ساخت زبان و میزان تحول و دگرگونی آن به سه دوره تقسیم می شوند:

1-دوره زبانهای ایرانی باستان یا فارسی باستان که «فرس قدیم» یا «فرس هخامنشی» خوانده می شوند. این گویشها از زمانی آغاز می شوند که آثار و نوشته هایی به زبانهای ایرانی بر جای مانده و تا پایان امپراتوری هخامنشی ادامه می یابند.

2-دوره زبانهای ایرانی میانه که از انقراض هخامنشیان یعنی از زمان اشکانیان آغاز می شود و تا زمان برچیده شدن سلسله شاهنشاهی ساسانی و طلوع خورشید اسلام ادامه دارد.

3- دوره زبانهای ایرانی کنونی که از آغاز دوران اسلامی تا کنون در سرزمین ایران متداول بوده و در گفتار و نوشتار اقوام گوناگون ایرانی، رواج داشته اند.

در حال حاضر زبانهای باستانی و میانه ایران، مرده یا خاموش به شمار می آیند و گویشهای کنونی ایران که دنباله زبانهای باستانی و میانه اند بسیار پراکنده اند و دیگر با مرزهای سیاسی و جغرافیایی ایران کنونی مطابقت ندارند، بلکه دامنه انتشار آنها از کنار رود دجله تا ترکستان غربی و از قفقاز تا دریای عمان گسترش یافته است.

زبانهای کنونی ایران به دو گروه اصلی تقسیم می شوند: یکی زبانهای ایرانی غربی که دنباله زبانهای ایرانی میانه غربی هستند. زبانهای ایرانی میانه به دو گروه شرقی و غربی تقسیم می شوند. از گروه غربی، پهلوی را می توان نام برد که دنباله فارسی باستان است و خود به دو گروه شمالی و جنوبی تقسیم می شوند. گویش شمالی را «پهلوانیک یا پهلوی اشکانی» و گویش جنوبی را «پارسیک یا فارسی میانه» می نامند. نوع دیگر، زبانهای ایرانی شرقی است که دنباله زبانهای ایرانی میانه شرقی هستند. شماری از گویشها و زبانهای غربی کنونی عبارتند از : زبان فارسی کنونی، گویش کردی ، گویش بلوچی، گویشهای گیلکی و مازندرانی و گویشهای مرکزی ایران مانند گویش نایینی ، گویش میمه ای، گویش زفره ای و گویش سمنانی . بنابراین گویش نایینی در میان زبانها و گویشهای ایرانی جزو «گویشهای ایرانی غربی کنونی» و دنباله « زبانهای ایرانی میانه غربی» است و با توجه به این که زبانهای ایرانی میانه غربی خود به دو گروه شمالی و جنوبی تقسیم می شوند، گویش نایینی جزو « گویشهای ایرانی جنوب غربی» به شمار می آید که البته بسیاری از ویژگیهای « گویش های ایرانی شمال غربی » را نیز دارد.

دیدگاهتان را بنویسید

توجه: از انتشار نظرات توهین آمیز معذوریم.