سرویس: دین و اندیشه 08:00 - دوشنبه 18 اردیبهشت 1396

به مناسبت میلاد با سعادت حضرت علی اکبر علیه السلام؛

علی اکبر؛ تربیت شده مکتب امام حسین (ع)

۱۱ شعبان همزمان با ولادت نوری است که از همه لحاظ نزدیک ترین فرد به پیامبر اکرم (ص) است.

به گزارش اصفهان شرق، همه می دانند که تازه نفس ترین حماسه ها در توست. بُرناترین حادثه های دلیری را تو بر پا خواهی داشت. همه جوانی غیرت های مؤمن در توست. سلام بر نام رشید تو که سرفرازترین فرزند عاشوراست. سلام بر دلاوری طنین کلامت که بی واهمه ترین ستیزه رو در روست. بهار سرسبز و تنومندی که هیچ طوفان نابسامانی، لرزه بر اندامت نمی اندازد و رگ های شاخسارانت را به هراس فرو ریختن وا نمی دارد. بهشتی تو، که هیچ تهدید و طعنه خداشناسی، چهار فصل زیبایی تو را دستخوش رنگ پریدگی نمی کند. تو چشمه سر برآورده از کوهساران ایمان و قدرتی که این گونه زلال و بی زوال به سمت دریای یقین رهسپاری و در مسیر خویش تمام ناروایی مردمان را نادیده می گیری و می گذری. تو نسبت از پاکی وحی داری که این چنین قامتت گلدسته بی شک ابلاغ حقیقت است.

چه غوغایی در پس نامت نهفته است. چه بی رقیب و بی همتایی تو برای پدر که دلداده توست و دل بردن از تو را خوب می داند. بهار پر شاخ و برگ! سرو سر در فلک! بخند! بخند و اضطراب مبادای آتیه را از جان حسین دور کن! بخند و نافرسودگی روح خسته پدر را رقم بزن! تو که می خندی، اذان هزار گلدسته از صدای خنده هایت در شهر می پیچید. تو که می خندی محمد امین، از پلک های عاشقانه ات وحی دوباره زمانه می شود. کی این گهواره تازه قدم با قامتی افراشته پیش روی پدر گام بر می دارد؟ تا تمام شادی های عالم را در دلش به رستخیز وا دارد؟ زودتر قامت برافراز، زودتر به لحظه های زیبای آینده برس.

زودتر جوانی رعنای خویش را در آغوش بگیر که روزگار چشم انتظار است. چشم انتظار زاده لیلا که تمام لیلاهای عالم را مجنون خویش خواهد کرد.

علی اکبر (ع) جامع کمالات و صفات پسندیده است

اما باید بیشتر با این دردانه ی حسین (ع) آشنا شد و بیشتر در مورد فضائل او دانست. به همین منظور تصمیم گرفتیم تا در این نوشته شخصیت حضرت علی اکبر (ع) را واکاوی کنیم و با گلچینی از منابع مشهور به دوستداران آن حضرت پیشکش نماییم.

حضرت علی اکبر (ع) فرزند امام حسین (ع) در یازدهم شعبان، سال۴۳ قمری در مدینه، دیده به جهان گشود. مادر بزرگوارش لیلا دختر ابی مرّه بود.

وی از امام زین العابدین (ع) بزرگ تر بود؛ زیرا امام سجاد (ع) فرمود: «من برادری به نام علی داشتم که از من بزرگتر بود و مردم [دشمنان]، او را به شهادت رساندند».

امام حسین (ع) در تربیت وی و آموزش قرآن ومعارف اسلامی و اطلاعات سیاسی و اجتماعی به او تلاش زیادی به عمل آورد و از وی یک انسان کامل و نمونه ساخت؛ به طوری که شگفتی همگان، به ویژه دشمنانش را بر انگیخت.

روزی حضرت علی اکبر(ع) نزد فرماندار مدینه رفت و از طرف پدر بزرگوارش، پیغامی برای او برد. فرماندار مدینه از علی اکبر پرسید: نام تو چیست؟ آن حضرت فرمود: علی. پرسید: نام برادرت؟ فرمود: علی. آن شخص عصبانی شد و چند بار گفت: علی، علی، علی؛ پدرت چه می خواهد که همة فرزندانش را علی نام می گذارد؟ وقتی حضرت علی اکبر علیه السلام این سخن را برای پدرش نقل کرد، آن حضرت فرمود: به خدا سوگند! اگر پروردگار ده¬ها فرزند پسر به من عنایت کند، نام همة آنها را علی می گذارم و اگر خدا ده¬ها فرزند دختر به من عطا، نماید، نام همة آنها را فاطمه می گذارم».

حضرت علی اکبر(ع)، جوانی خوش چهره، زیبا، خوش زبان و دلیر بود و از جهت سیرت و خلق و خوی و رخسار، شبیه ترین مردم به پیامبر اکرم (ص) بود و شجاعت و رزمندگی را از جدش علی ابن ابی طالب (ع) به ارث برده و جامع کمالات و صفات پسندیده و نیک بود.

شجاعت و دلاوری حضرت علی اکبر (ع)  و رزم آوری و بصیرت دینی و سیاسی او، در سفر کربلا، به ویژه در روز عاشورا، تجلی کرد و سخنان و فداکاری هایش، دلیل آن است. وقتی امام حسین (ع) از منزلگاه «قصر بنی مقاتل» گذشت، روی اسب، اندکی به خواب رفت و پس از بیداری، سه بار جملة «انا لله و انا الیه راجعون» را تکرار کرد. حضرت علی اکبر (ع) وقتی علت خواندن این جمله را پرسید، آن حضرت فرمود: در خواب دیدم سواری می گوید: این کاروان، به سوی مرگ می رود. پرسید: مگر ما بر حق نیستیم؟ فرمود: بله. پس گفت: پس باکی از مرگ در راه حق نداریم!

شبیه ترین مردم به نبی مکرم اسلام (ص)

در روز عاشورا، پس از شهادت یاران امام، اولین کسی که اجازه رزم خواست تا جان خود را فدای دین کند، او بود. اگر چه به میدان رفتن او بر اهل بیت (ع) و بر امام (ع) بسیار سخت بود، ولی از ایثار و روحیه جانبازی او، جز این انتظار نبود. وقتی به میدان می رفت، امام حسین علیه السلام در سخنانی سوزناک بیان کرد و آن قوم ناجوانمرد را که دعوتشان کردند، ولی تیغ به رویشان کشیدند، نفرین کرد. حضرت علی اکبر (ع) چندین بار به میدان رفت و رزم¬های شجاعانه ای با انبوه سپاه دشمن نمود و پس از شهادت، امام حسین علیه السلام صورت بر چهرة خونین حضرت علی اکبر (ع) نهاد و باز دشمن را نفرین کرد.

امام حسین (ع) هنگامی که علی اکبر (ع) را به میدان می فرستاد، خطاب به لشکر دشمن فرمود: «ای قوم! شما شاهد باشید که پسری را به میدان می فرستم که شبیه ترین مردم از نظر خلق و خوی و منطق به رسول الله (ص) است بدانید هر زمان ما دلمان برای رسول الله صلی الله علیه و آله تنگ می شد، نگاه به چهرة او می کردیم».

علی اکبر؛ تربیت شده مکتب حسین (ع)

 حضرت امام حسین (ع) جهت تربیت حضرت علی اکبر (ع) خود را با عوالم فرزندش هماهنگ ساخت و رفتاری را که در خور درک نوباوه اش بود پیش گرفت، زیرا در روایتی از اهل بیت آمده است: «من کان له صبی فلیتصابّ» هر کس بچه دارد، باید خود را به بچگی بزند و این برنامه را در مکتب جدّش حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم آموخته بود.

آن امام همام (ع) در سایه معیارهای تربیتی قرآن و سنت شخصیت فرزندش را به عنوان انسانی شجاع، طالب فضیلت و مُصرّ در احقاق حق بارور نمود؛ او عالی ترین عواطف را نثار فرزندش کرد و با بوسیدن و نگاه های آمیخته با محبت و لبخندهای شادمانه این رفتارهای عاطفی را نسبت به علی اکبر علیه السلام بروز داد. عقاد می گوید: «امام حسین (ع) از آن کسانی بود که به فرزندان خود محکم ترین علایق و محبت ها را دارند و عواطف نیرومندی دارند.»

امام به فرزند خویش کمک می کرد تا شخصیت او رشد کند. حتّی در معاشرت ها و مجالست ها برایش حیثیت والایی قایل می گردید و جایی را برایش فراخ می ساخت تا بنشیند. به هنگام نام بردن از او الفاظی توأم با احترام به کار می برد تا از همان دوران کودکی احساس سرافرازی کند و بتواند در سایه چنین هویتی از دین خدا دفاع کند یا حقوق محرومان را باز ستاند و در برابر اجحاف و ستم بی تفاوت نماند و عصیان مطلوب در مقابل رفتارهای زشت و نامشروع داشته باشد.

از سن هفت سالگی کودک را به تنظیم رفتارهای پسندیده تمرین می داد؛ با مراقبت های صحیح و سنجیده و اصولی تحرک هایش را سامان می بخشید و تحت ضوابطی معقول قرار می داد؛ از همین دوران تمرین های دینی و آموزش حکمت ها را برای فرزندش به کاری بست و به وی توصیه می کرد نماز بخواند زیرا جدّ ماجدش فرموده است:

«مروا اولادکم بالصّلوة لسبع؛ کودکان خود را از سن هفت سالگی به نماز وادارید. »

در همین دوران امام زمینه هایی را فراهم ساخت تا فرزندش قرآن را بیاموزد و با این اقیانوس بی کران الهی آشنا شود.

عبدالرحمان سلمی به حضرت علی اکبر (ع) سوره حمد را می آموخت، وقتی طفل تمام سوره را آموخت و آن را در حضور پدر قرائت کرد، امام به معلمش پول و هدایای فراوان داد و دهانش را از مروارید پر نمود. برخی از این رفتار حضرت شگفت زده شده و چنین عطایی را برای آن تلاش معلم بزرگ دانستند. دلیل آن را از امام سوم جویا شدند. حضرت فرمودند: این هدایا کجا می تواند با عطای سلمی؛ یعنی، تعلیم قرآن (آموزش سوره حمد) برابری کند که هرچه به ازای آن داده شود، ناچیز است.»

علی اکبر؛ آیینه تمام قد پیامبر (ص)

به خاطر پیوستگی عاطفی، معنوی و روحی رسول خدا (ص) با امام حسین (ع) خصوصیات ظاهری و برخی خصلت های اخلاقی وی به فرزندش علی اکبر انتقال داده شد، او به عنوان آیینه تمام نمای پیامبر (ص) مشهور گردید. به نحوی که حتّی دشمنان و معاندان به این ویژگی و شباهت تام و تمام اعتراف می کردند. علی اکبر در خَلق، خُلق، منطق و بیان در عصر خویش شبیه ترین افراد به پیامبر اکرم (ص) بود؛ زیرا پدر بزرگوارش درباره ا ش هنگامی که عازم جنگ با اشقیا بود فرمود: «اللهمّ اشهد علی هولاء القوم فقد برز الیهم غلام اشبه النّاس خلقا و خلقا و منطقا برسولک محمد صلی الله علیه و آله»

اگر کسی با صوت پرجذبه پیامبر (ص) آشنا بود و علی اکبر از پشت دیواری زبان به سخن گفتن می گشود، آن فرد تصور می کرد رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم در حال تکلم است. هنگامی که اهل بیت از پیامبر (ص) یاد می نمودند. به علی اکبر نظر می افکندند و چون دل پدر برای صوت قرآن جدش تنگ می گردید، به جوانش می فرمود: «علی جان برایم قرآن بخوان تا محظوظ گردم.»

عده ای از مردم مدینه که نسبت به پیامبرش شوق و علاقه داشتند و با ارتحال آن خورشید پرفروغ و ابدی در اندوهی ژرف به سر می بردند، گاهی دسته دسته به منزل علی اکبر می رفتند و به شوق سید پیامبران او را زیارت می کردند. علی اکبر هم با کرامت خاصّی از آنان پذیرایی می نمود و وسایل مهمان نوازی را به وجه احسن تدارک می دید.

آن حضرت به حدی در قلوب مردم جا گرفته بود که مخالفین هم با دیده احترام و عزّت به او می نگریستند.

علامه فقید آیه الله حاج شیخ محمد حسین غروی معروف به کمپانی در شعری علی اکبر را چنین معرفی می کند: «روح روان عالمی جان نبی خاتمی»

علی اکبر؛ الگوی ادب و شجاعت

حضرت علی اکبر (ع) مولود خانه امامت و پرورده دامان ولایت و نجابت است. تولد او در روز یازدهم شعبان سال ۳۳ هجری در مدینه بوده است. (۱) پدرش حسین بن علی (ع) و مادرش لیلی دختر «ابی مرّه» بود که از خاندانی جلیل و با شرافت بود. به دلیل این که او بزرگ ترین پسر سید الشهدا بود، به علی اکبر مشهور شد. البته بعضی هم امام سجاد (ع) را پسر بزرگ امام حسین (ع) می دانند.

تربیت شایسته امام حسین (ع) سبب شد که علی اکبر به بهترین صفات کمال آراسته شود. عواملی همچون: اصالت خانوادگی، تربیت و وراثت، کسب علم و فضایل که از عناصر تشکیل دهنده شخصیت هر کس است، در وجود و زندگی او فراهم بود. خلق و خوی او و رفتار و حرکات و ادب و متانتش در حدّ اعلای برجستگی و درخشندگی بود. آن گونه که گفته و نوشته اند، رفتارش یادآور حرکات و رفتار پیامبر خدا (ص) بود و همین سبب می گشت تا در چهره او شخصیت پیامبر را مشاهده نمایند و با دیدن او یاد حضرت رسول (ص) را در ذهن ها زنده کنند. علی اکبر، نسخه ای برابر با اصل نسبت به رسول خدا و شاخه ای از آن شجره طیبه و ریشه پاک بود و وارث همه خوبی های خاندان عصمت و طهارت به شمار می رفت.

علی اکبر (ع)، از جوانی مجموعه ای از خوبی ها و فضیلت ها و نمونه ای روشن از فضایل عترت پاک پیامبر بود. حتی کسی چون معاویه هم که دشمن خاندان عصمت بود، به فضایل او اقرار داشت. روزی در حضور معاویه سخن از این بود که «رهبری دینی» شایسته کیست؟ حاضران گفتند: تو شایسته ترینی. ولی خود معاویه گفت: نه، چنین نیست. علی فرزند حسین بن علی (ع) شایسته ترین است، چرا که هم از نسل پیامبر است، هم شجاعت بنی هاشم در او جلوه گر است، هم سخاوتِ بنی امیه!…(۳) البته سخاوت بنی امیه ادعای بی اساس است. وقتی از زبان دشمن چنین اعترافی شنیده شود، دوستان چه خواهند گفت؟ این که معاویه در شام، درباره او چنین تعبیراتی را بر زبان جاری می کند، نشانه آن است که آوازه کمالات او فراتر از حجاز رفته بود.

رابطه سرشار از ادب و احترام علی اکبر (ع) به پدر و علاقه و محبت پدر به فرزند، در همه مراحل زندگی این دو الگوی فضیلت وجود داشت و نهایت و اوج آن، در صحنه عاشورا دیده می شود

حق مداری علی اکبر(ع) در نگاه علامه جعفری

علی اکبر (ع) جوانی حق مدار بود که هیچ گاه گِرد باطل نگشت، و در مقام اهتمام به حق گرایی، تا آنجا پیش رفت که تنها «حق مداری» و «حق گرایی» را عامل رهایی از ترس از مرگ می دانست. به این داستان زیبا در این باره توجه کنیم:

امام حسین (ع) در راه کربلا، در سحرگاهی زیبا سوار اسب خود بود که خوابی اندک بر او چیره شد، و چون بیدار گردید، چند مرتبه فرمود: «اِنالله وَ اِنّااِلَیه راجعون و الحمدلله ربّ العالمین» حضرت علی اکبر (ع) که سوار بر اسب خویش بود، بی درنگ خود را به پدرش رساند و عرض کرد: ای پدر! فدایت شوم، این استرجاع و حمد برای چه بود؟ امام فرمود: هم اکنون خواب، مرا در ربود و در عالم رؤیا دیدم که کسی ندا داد: «این قوم می روند و سرنوشت مرگ هم به سوی آنان می شتابد.» دانستم که ما به سوی مرگ می رویم. علی اکبر علیه السلام پرسید: ای پدر! مگر ما به حق نیستیم؟ امام فرمود: آری پسرم، به خدایی که بازگشت همه خلایق به سوی اوست سوگند، که ما بر حق هستیم. علی اکبر (ع) عرض کرد: پس، از مرگ هراسی نداریم. امام چون این سخن دل نشین و زیبا را از فرزند جوانش شنید، چنین او را دعا کرد: خداوند، تو را جزای خیر بدهد که چه فرزند نیکویی برای پدر هستی.

علامه محمد تقی جعفری در این رابطه می گوید : حضرت علی اکبر علیه السلام چنین گفت: آیا ما بر حق نیستیم؟ گفت اگر بر حق هستیم، می رویم. ای جوانان عزیز! این را می گویند سعادت. و الا با ثروت زیاد، اگر آگاه باشید، هر لحظه خواهید گفت: این ثروت کلان در اختیار من است، درحالی که چه گرسنه هایی امشب از گرسنگی نتوانستند به خواب بروند. همچنین اگر علم زیاد داشته باشید و فقط برای آرایش خودتان باشد، خواهید گفت، چه بسیارند جاهل هایی که ما می توانستیم یک کلمه از اینها را به آنان تعلیم دهیم. پس محال است کسی که آگاه است، در این دنیا خنده مطلق داشته باشد. چه آن که ثروت کلان دارد و چه آن که علم فراوان دارد، همواره دغدغه و دل مشغول هایی دارد. پس سعادت را باید در جای دیگری جست. علی اکبر علیه السلام سعادت را در حق مداری می داند، و چون خود را بر حق می داند، پس هراسی هم از مرگ ندارد. اگر ناگهان به انسان بگویند که آیا اکنون حاضر هستی به جهان دیگر بروی و در پیشگاه خدا حاضر شوی، اگر گفت: «بله»، این شخص سعادتمند است. والا کدام امتیاز دنیا به طور مطلق و بدون نگرانی به انسان دست می دهد؟ اما زیبایی ها، مثل کارد دولبه است. این مثال از یکی از بزرگان است: «شخص زیبا اگر شخصیت نداشته باشد، هم خود و هم دیگران را زخمی می کند». اگر مسئله ثروت را بگویید، آدم محاسبه کند که اگر اکنون این ثروت کلان که در اختیار اوست، آیا دیگران هم از آن بهره مندند؟ اگر قدرت در اختیار من است، آیا واقعاً از این قدرت، خوب استفاده می کنم؟ این مسائل مطرح است. و این اوج سعادت یک جوان است که سعادت حقیقی را درست تشخیص می دهد، و آن را تنها در دل حق محوری می جوید، و میوه آن را نیز به طور نقد در همین دنیا می چیند، و آن، هراس نداشتن از مرگ است.

انتهای پیام/ایمنا

همچنین بخوانید:

دیدگاهتان را بنویسید

توجه: از انتشار نظرات توهین آمیز معذوریم.