سرویس: غیر تولیدی » نقلی 20:20 - یکشنبه 22 دی 1392

دی ماه اصفهان و فرماندهان شهید؛

غمی به وسعت آسمان بر شانه های زمین سنگینی می کند

شانه های زمین درشهادت فرماندهان جنگ به خود می لرزد. آنهایی که یلان عرصه ایثار و مقاومت بودند و قصه نانوشته زندگی هر کدام شان طوماری است برای الگوگیری آیندگانی که می خواهند کردار آنها را سرلوحه کارهایشان قرار دهند.

ماه دی شاهد شهادت ۲۶۳ شهید جهادگر بود که جان فشانی تمام در راه اهداف سرزمین اسلامی گام برداشتند و توانستند در تمامی حوزه های مهندسی، فرهنگی، سیـاسی، اقتصادی و اجتماعی تلاش بی دریــغ خود را صرف خود کفایـی و شکو فایی سرزمین ایرا ن نمایند. خون ها ریخته شد تا نهال پویای انقلاب ثمر دهد.

این شهیدان برای دفاع از مرز و بوم و عقیده‌ ایران وایرانی تلاش کردند، جهاد گران سازنده ای که نماد فناوری و نبوغ بودند، آنان که سوختند تا شمعی باشند فرا روی پویندگان اسلام، معرفی کنیم.

مسوولیت این سنگرسازان آن قدر ارجمند و بزرگ بود که علاوه بر حوزه های مهندسی و ساخت و ساز سعی کردند در تمامی بخش های جبهه، اعم از تدارکات، آموزشی، پشتیبانی و فرهنگی و … مشارکت نمایند و از تمامی نیروی خود برای آماده سازی صحنه‌ نبرد استفاده کنند.

درود بر دلاور مردان عرصه پیکار و شهادت

*سردار شهید بهرام اسپنانی فرزند حسینعلی سیزده دی ماه سال هزارو سیصد و چهل و دو در فریدن متولد شد. بهرام در جزیره مجنون فرمانده گردان بود و سی ام دیماه هزارو سیصد و شصت و سه در جزیره مجنون به شهادت رسید.

*سردار شهید مهدی مغیث فرزند عبدالحسین دوم تیر ماه هزار و سیصد و سی و هفت در اصفهان متولد شد و در شلمچه به عنوان فرمانده گردان در جبهه خدمت می کرد. مهدی بیستم دی ماه هزارو سیصد و شصت و پنج در شلمچه به شهادت رسید.
سردار شهید حاج علی فارسی
سردار شهید حاج علی فارسی
*شهید علی فارسی به سال ۱۳۳۱ در کاشان به دنیا آمد. پس از اخذ فوق دیپلم از دانشگاه تهران همراه چند تن از دوستانش جهاد سازندگی کاشان را بنیان نهاد.

با آغاز جنگ تحمیلی در راس جهادگران به جبهه شتافت و در واحد تدارکات «گروه شهید علم الهدی»ی هویزه به فعالیت پرداخت. گروه شهید اعلم الهدی که ابتدا به نام «گروه اخلاص» شهرت داشت؛ از اولین گروه های رزمی جهاد سازندگی بود. وی عضو مؤثر شورای مرکزی جهاد سازندگی استان اصفهان محسوب می شد و به عنوان فرمانده لشکر مهندسی ـ رزمی و پشتیبانی جنگ استان اصفهان تا لحظه شهادت در جبهه‌ جنگ و همه عملیات ها حضور داشت. پس از مدتی شهید فارسی مسوولیت جنگ جهاد استان را به عهده گرفت و کمیته‌ تحقیقات مهندسی ـ رزمی را برای رفع نیازهای منطقه‌ی جنگی فعال ساخت.

آقای گلی یکی از همرزمان شهید درباره اخلاق شهید علی فارسی می گوید: «اولین آشنایی من با شهید فارسی در عملیات محرم بود و آخرین دیدارمان درکربلای پنج بود. در کارها با دوستان مشورت می کرد و هرگز فردی تصمیمی نمی گرفت. هیچ گاه به عنوان فرمانده عمل نمی کرد؛ همیشه با مشورت تصمیم می گرفت».

آقای فیروز بخت یکی دیگر از همرزمان او می گوید: «شهید فارسی قبل از هر چیز یک انسان فرهنگی بود. برای آوردن نیرو در عملیات کربلای پنج از ما جدا شد و به دیدار معبودش شتافت».
گزیده ای از وصیت نامه‌ شهید علی فارسی: «بیدار باشیم و فریب تبلیغات مسموم بیگانگان را نخوریم. ارزش­ها را حفظ کنیم. اگر چنین نکردیم و آن ها را رها نمودیم، در آینده خدای ناکرده ضربه خواهیم خورد. در تداوم این حرکت بزرگ و سرنوشت ساز برای جهان اسلام فقط و فقط راه نجات خط امام و به طور کلی اعتقاد به ولایت فقیه است.
شهید عباس چوپانی
سردارشهید عباس چوپانی مولنجانی
*عباس چوپانی به سال ۱۳۴۰ در خانواده ای مذهبی در یکی از محله های مستضعف نشین اصفهان چشم به جهان گشود. تحصیلات عباس با نهضت خونین امت اسلامی ایران علیه رژیم شاهنشاهی پهلوی هم زمان بود.
با شروع جنگ تحمیلی عراق علیه ایران، حسین و دوستانش در مسجد البلال گرد هم آمدند و پایگاه مقاومت بسیج را پایه نهادند.

عباس در این مورد گفته بود: « اگر شلاق های ساواک در زمان شاه عامل پیوند خون نیروهای مسلمان و مبارز پیشه بوده در این جنگ فشنگ ها و ترکش های بمب های صدام آمریکایی پیوندگر خون های امت به پا خواسته شده است».
عباس در بسیاری از حرکت های فرهنگی، اردوها، مجامع و کلاس ها نقش مبلغ و مرشد را داشت.

صوت دلنشین و خوش وی با آیات قرآن روح تازه ای در کالبد هر مجلس و انجمنی می بخشید. دعای کمیل و نوحه خوانی وی همیشه یادآور و آویزه گوش تمامی دوستانی است که به نحوی با وی تماس داشته اند.

چوپانی به کارهای گروهی علاقه زیادی داشت. او سعی می کرد مسوولیت کارهایی را به عهده گیرد که معمولا دیگران تقبل نمی کردند. کارهای خدماتی را با انگیزه ی خودسازی بر عهده می گرفت. این خودســـــــازی را حتی زمانی که مسؤولیت های مهمی به عهده داشت مورد توجه قرار می داد. به طوری که هرگاه از او می پرسیدند: « چه کاره است؟ » خود را سربازی پیاده و یا فردی خدماتی معرفی می کرد؛ مبادا غرور بر وی مستولی شود.

در مصاحبه ای که روابط عمــــومی جهاد در جبهه اروند پیرامون نحوه عملکرد و فعالیت های ستاد نوح نبی (ع ) در منطقه با وی داشت، تحت هر فشاری حاضر به معرفی خود در پشت رادیو نشد. این امر نشان دهنده علو روح او بود. او همواره سعی می کرد به عنوان یک رزمنده ی گمنام معرفی شود.

وی در چندین عملیات مجروح شد. خاطرات وی از عملیات ها، خود داستانی بس دراز و شنیدنی برای دوستــــــان بود؛ اما این زخم ها چیزی نبود که عباس را از پای درآورد. روح توفنده عباس به این کم قانع نشد و این بار از طریق پشتیبانی جنگ جهاد سازندگی اصفهان، به جبهه ها رفت. او چندین ماه متوالی در یکی از جزایر استراتژیک خلیج فارس به ساخت استحکامات و پدافندی کردن آن جا پرداخت.

پس از اینکه عباس در امور دریایی پشتیبانی – مهندسی جنگ جهاد تجاربی کسب کرد؛ درصدد تشکیل مجمعی از یاران برآمد که با سازماندهی، در این جهت به کمک جنگ بشتابند و با قبول مسؤولیت فرماندهی عملیات، حرکتی عظیم و بی وقفه را آغاز کرد. از سوی اوآموزش دیدند که بسیاری از آنان به کاروان وی پیوستند.

عباس روحیه بزرگ و فروتن داشت و از خانواده شهیدان خجالت می کشید. روحیه شهادت طلبی وی سرانجام درعملیات کربلای چهار در کنار«پل مارد» نمود یافت و وی که با نیروی های عراقی بر روی شناورهای تحت فرماندهی خود مبارزه می کرد به شهادت رسید.

سید محمد لاله زار، فرمانده قرارگاه نوح نبی (ع) این شهید گرامی چنین گفت:
«شهید عباس چوپانی از سربازی به سرداری رسید. من با وی از جهاد اصفهان آشنا شدم. عباس با تعدادی از دوستان و هم رزمان خود به قرارگاه نوح نبی (ع) آمد. در آن زمان مسؤولیت این قرارگاه را من بر عهده داشتم. او که از رزمندگان شجاع و دلیر لشکر اسلام در نبردهای بسیج و سپاه بود؛ برای شناسایی فاو در سال ۶۱ و ۶۲ به این منطقه وارد شده بود. عباس بسیار توانمند بود.
در عملیات کربلای چهار قرار بود که لندی گرافت های ساخت نیروهای حزب الله را که ۴۵ متر طول و حداقل ۸ متر عرض داشتند؛ وارد منطقه ی عملیاتی کربلای چهار کنیم. نیروهای ویژه مخابرات و برق راه را باز می کردند. دستگاه را به صورت زمینی جابه جا می کردیم. زیرا از طریق دریا راهی نداشتیم. به این منظور یک ناو تیپ مهندسی رزمی تشکیل شد. کار بسیار سختی به این ناو تیپ واگذار شده بود.
به هر حال دستگاه باید به کارون می رسید. عباس چوپانی از دهانه ی کارون ، دستگاه های لودر، بلدوزر و حتی تانک و نفربرهای نیروهای رزمنده را به ساحل جنوبی اروندرود، (ساحل استقراردشمن) می رساند. تلاش او در این مورد بسیار زیاد بود و با مدیریت خوب و حکومتی که بر قلب نیروهای زیر مجموعه خود داشت کار را به خوبی پیش می برد؛ اما زمانی که نخستین دستگاه لندی گرافت در ساحل پیاده شد، عباس چوپانی بر اثر بمباران منطقه از سئی یکی از هواپیماهای دشمن به فیض شهادت نایل آمد.

گزیده ای از وصیت نامه شهید عباس چوپانی مولنجانی
برادران و خواهران! همان طور که می دانید؛ شهید شدن فقط در جبهه نیست، بلکه شهادت بالاتر از آن است که مغزها تصور کند و قلم ها بنویسد. در واقع شهادت یک جلوه دیگر از انسانیت است. شهادت تکامل است؛ تکامل بشر ( حاسبوا قبل ان تحاسبوا).
برادران و خواهران به حساب خود رسیدگی کنید؛ قبل از اینکه به حسابتان رسیدگی شود.

وقت را غنیمت شمارید. از این وقت ها استفاده کنید. از کتاب ها و سخنان امام عزیزاستفاده کنید و همیشه پیرو ولایت فقیه باشید.

برادران محصل! درس بخوانید که درس خواندن نوعی عبادت و جهاد است و به نظر من از اسلحه گرفتن بالاتر است. من اگر موفق به درس خواندن نشدم، همین قدر می دانم که این جا (جبهه) یک دانشگاه است و چه سعادتی بالاتر از اینکه در این دانشگاه به تحصیل مشغول باشم و ان شاء الله فارغ التحصیل شوم که فارغ التحصیل شدن همان به لقاءالله پیوستن است، ان شاءالله.

آن برادرانی که مسجد را از خود و مردم جدا می دانند، این را بدانند که مردم و مسجد از هم جدا نیستند و برای رضای خدا دست از بعضی کارهایشان بردارند و رو به مسجد و اسلام بیاورند. به قول امام مان: «این دژهای مستحکم (مساجد) را حفظ کنید». به نماز جمعه اهمیت دهید و در آن شرکت کنید.

یک نظر در مورد “غمی به وسعت آسمان بر شانه های زمین سنگینی می کند”

  1. منتهایی گفت:

    سلام علیکم
    این عکس متعلق به شهید عباس چوپانی فرزند باقر متولد کچومثقال اردستان و ساکن تهران محل شهادت جزیره مجنون می باشد . این شهید عزیز در بهشت زهرا قطعه 27 ردیف 115 شماره 7 به خاک سپرده شده است. و با شهید چوپانی مولنجانی فرق می کند.
    محمدعلی منتهایی

دیدگاهتان را بنویسید

توجه: از انتشار نظرات توهین آمیز معذوریم.