سرویس: اخبار شهرستان 22:05 - دوشنبه 13 اردیبهشت 1395

مسابقه ای برای جوانان شرق اصفهانی؛

دلنوشته ای برای شهید محمد بوجاری ورزنه/ با ما همراه شوید

مسابقه دلنوشته ای برای شهید 17 ساله ورزنه ای به همت تیم رسانه ای اصفهان شرق برگزار و تا جمعه 17 اردیبهشت فرصت شرکت در این مسابقه معنوی را دارید.

به گزارش اصفهان شرق،

باز هم شهید آورده اند….

از همین الان فرصت دارید تا با ورود شهید 17 ساله ورزنه ای که پیکر مطهرش بعد از 32 سال به وطن بازگشته است، با ما همراه شوید و دلنوشته های خود را با شهید برای ما به ادرس های زیر ارسال کنید.

در قسمت دیدگاه سایت یا

تلگرام

esfahanshargh@

esfahaneshargh@

مهلت ارسال

تا 17 اردیبهشت 95

جوایز

جوایز نفیس همراه با قاب عکس شهیدی که دوست دارید

 

 

11 نظر در مورد “دلنوشته ای برای شهید محمد بوجاری ورزنه/ با ما همراه شوید”

  1. رسول کاظم زاده ورزنه09135561238 گفت:

    بسم رب الشهداوالصدیقین..دلم را به آسمان ها می سپارم تانوشته هایش رابه تونشان دهدتاشایددفترقلبم را ورق بزنی و گوشه ای ازآن رابخوانی پس برایت مینویسم..ازدل غریب خودبرایت مینویسم.آری خیلی دلم میخواست مثل تودرمیان ابرها پیش خدابودم نمیدانی که چقدردلتنگم ؛اشک هایم سرازیر است.محمدجان! میخواهم باتوصحبت کنم اماباچه زبانی؟بااین زبانم که پرازگناه است,نه نمیتوانم,چگونه میشود مهمان آسمان باشم وبازبان زمینی خودصحبت کنم نمیدانم؟چه کنم؟پس بازبان کودکی ام برایت مینویسم چراکه آسمان نزدیک تراست وقتی کوچکتربودم.مادرم همیشه ازتومیگفت:ازخوبی هایت’ازایثارت’ازوفاداری هایت..محمدجان توک این روزهاماه آسمان ورزنه شده ای عین ستاره هامیدرخشی خوش بحال آن شبی ک توبه آن نور میدهی ای کاش من هم شب هابه جای خفتن درزمین درآسمان هابودم.برایم سخت است ازآنان ک ندیده ام سخن بگوییم ازآنان ک افتخاری دردل تاریخ اند,بایدکه پلی زنم از درونم به معنای انسانیت…خوشحالم ک بعدازسال ها به شهرت آمدی ودرآغوش مادرت آرام گرفتی…

  2. یک دوست گفت:

    باز باران لطف خدا / بر سرم قطره قطره می آید
    از گلستان عشق خدا / بوی حق ذرّه ذرّه می آید
    لطف حق گشته شامل ما / از فروغش ستاره می آید
    بعد سی سال سوی وطن / پیکری پاره پاره می آید
    گرچه از دیده ها شده پنهان / این زمان آشکاره می آید
    گشته چون مُصحَفی جدا از هم / در دلش استخاره می آید
    عشق حق آتشی به جانها زد / پاره ای از شراره می آید
    غم دوری بسوخت دلها را / اینک آن غم کناره می آید
    بوده کارش پیاده جنگیدن / اینک اینجا سواره می آید
    مادرش در فراق نالیده است / سوی او اشکباره می آید
    خواهر این شهید عزیز / در غمش سوگواره می آید
    آن پدر جان داغدارش هم / چهره ای پُر ستاره می آید
    گشته روزی فدای راه حسین / بوی عشقش هماره می آید
    منتظر باش ای شهادت دوست / فصل رفتن دوباره می آید.

  3. محبوبه فصیحی گفت:

    برای آمدنت تمام شهر را فرش نرگس کرده ایم با آنکه دیر آمدی با آنکه غبار پیری صورتمان را پوشاند هزار سال انتظارت را کشیدیم با بوی گلهای محمدی به خانه برگشتی ما بر پشت بام ها پرچم نامت را زده ایم این همه دوری ویرانمان کرد و تو سرافراز راه خانه را پیش گرفتی باید تمام کوچه ها را فانوس گذاشت تو با دست عباس برمیگردی تو سوار بر اسب حسین میایی تو با پرچم یا زهرا برمیگردی به خانه خوش آمدی جوانمرد

  4. سلام ای روح پاک اسمانی .سلام ای فریاد رسای الله اکبر. سلام ای طنین زیبای حقیقت
    محمد جان کاش میشد از پشت چشماهای خفته نوشیدن می شهادتت را نظاره می کرد . نمیدانم بر کدامین دامان نور خدا سر نهادی واوج گرفتی و لبک بر گیسوان سپید مادر از غم فراق و مردانگی پدر
    محمد جان مرا به سیل عاشقانه ات وسلوک عارفانه ات دریاب و دستم را بگیر . برایم دعا کن ای مستجاب دعوه . حلالم کن
    هنوز هم منتظر بوسه های تو هستم

    هنوز هم به خدا چشمها به در مانده والسلام التماس دعا

  5. اصفهان شرق گفت:

    خواهشا هر یک از دوستانی که نظرات خود را مطرح کرده اند، در بخش دیدگاه ها نام و شماره تماس خود را ارسال کنند.

    با تشکر

  6. در ذهنم گذشت چه بسیار نوابغی که در دریا غرق شدند، در جاده ها تصادف کردند و یا دچار فساد و اعتیاد و زیاده خواهی و وطن فروشی و… شدند.
    مگر نه اینکه هر کسی را به حکمت الهی زمانی مقرر در دنیاست، پس چه زیباست در این قحطی شهادت چنین بلند پریدن!!
    عجیب است، عیار شهادت همیشه بالا بوده است. باید زائر امام رضا(ع) در ظهر عاشورا باشی، یا محرم کعبه و فریاد کننده (یا ایها المسلمون اتحدوا اتحدوا….) یا هشت سال در جبهه گوش به فرمان نائب امام زمانت و آماده قطع عضو، قطع نخاع، شیمیایی و یا میکروبی شدن تا رسیدن به خلوص در خور شهادت و یا همچون (شهید محمدبوجاری) در 32 سال دوری از وطن و خانواده و چشم انتظاری و گریه های هر شب پدر و مادر و گریه های در جهت (واعدو لهم ما استطعتم من قوه) باشی.
    خلاصه باید چیزی باشی در خور هدف وگرنه در غدیر زندگی ات، اگر چه حرف از عید و جشن و بیعت است، جفا خواهی کرد.
    پس بکوش چنان ارزشمند گردی که در میان تمام بیعت شکنان عالم ؛ با امامت عاشقانه بمانی و وفا کنی.
    اللهم عجل لولیک الفرج و العافیه و النصر

  7. مصطفی صالحی ورزنه گفت:

    پیدای پنهان
    محمد جان سلام
    رفتی تا بمونیم ولی موندی و ما رفتیم.خودت موندی تو بهشت و ما خودمونا با دلبستگی به دنیا رفتنی کردیم.خودت موندی تا ما با عشق و البته تو نهایت شرمندگی تو تشییع پیکرت به سر و سینه بزنیم.موندی تا معنای رفتنای ما رو با اعمال و کردار خودمون به خودمون نشون بدی.ما هم رفتیم تا بگیم ترس و واهمه مون از اسلحه و مال و جونمون که نکنه از دست بره نذاشت راهی بشیم.
    راهی کجا؟؟؟
    همونجا که دلبستگیهامون نذاشت طعم خوش موندگاری رو بچشیم و آرزو به دلمون کردی.
    **محمد** عزیز ارزشت اونقد بالاس که رفتی تو دل خاک و فقط یه کارت و یه پلاک و ساعتت با چن تا تیکه استخون برا ما یادگاری آوردی…راستی گفتم ساعت…این همون ساعته نیس که باهاش با بچه محلا هم وعده میشدی و با فرمانده هات قرار عملیات میذاشتی؟؟؟این ساعته جنسش خیلی ناب تر از ساعتای ماست ..چون ما با ساعتامون منتظر وقت گناهیم.
    _**محمد** تو”پیدای پنهان “بودی.ما بودیم که رفتیم تو جاده خاکی گمراهی و پرت شدیم توی دره های بیچارگی…ما با اینکه زنده ایم ولی مفقودالاثریم.حتما میپرسی چرا؟؟؟؟
    _تو نَفسِت را کشتی و ما همچنان بی خیال نَفَس هایمان را میکِشیم.
    _**محمد**الانه آرزوی مرگ میکنیم.چون دیگه نه نایی برای موندن باقیه نه جایی.فقط باید پرستو شد و مهاجر
    _**محمد**عزیز 17سالگیت اوج پروازت بود.همانجایی که فهمیدی باید بی خود شد و با خدا.
    _**محمد**جان اگه تو این دنیای فانی بودی شاید نوه هات پیشت بودن.شاید دخترا و پسرات برات جشن تولد و روز پدر میگرفتن و برات کادو میاوردن.شاید بچه هات تو شب شهادت موسی بن جعفر(علیه السلام)میومدن دیدنت و میگفتن *باباجونم**میشه برامون از گردان موسی بن جعفر تو شب شهادت اقا بگی؟؟؟.*باباجون*میشه حال و هوای بچه ها رو تو منطقه بگی؟؟؟؟
    _ولی امشب مهمون ابوالقاسم مهربونی.امشب برات مهمونی گرفتن البته با چاشنی اشک شوق.امشب که مهمون هم محلاتی شب شادیشونه.خودت میدونی که انقد وفا دار بودن که ۳۱ سال برات کارت دعوت دادن ولی نیومدی دیدنشون.۳۱ ساله میخوان یه مراسم کاظم الغیظ با هم بگیرین و برا هیات پرچم سیاه بزنی ولی نیومدی.ولی امشب که اومدی یا علی
    _**محمد**شنیدم بابا و مامان مهربونت هر وقت زنگ در خونه را میزدن با دل و جون میومدن به استقبالت.ولی هر بار با نا امیدی که نه،با امیدی بیشتر دوباره زانوی غم بغل میگرفتن تا بیای و سراغشونو بگیری و دستشونو ببوسی و کنارشون باشی ولی دیگه نایی برا گریه ندارن.
    _**محمد**گلم وقتی تو ایام عید خبر پیدا شدنت رسید همه خوشحال شدن.پدر و مادر مهربونت امیدشون ناامید نشد.نهالی که کاشته بودن به بار نشست.تو پر پر نشدی …تو تازه جون گرفتی واسه جون دادن به ما..
    _اون روز تو راه کربلا با یه عراقی همصحبت شدم.از جنگ و دفاع پرسیدم.در نهایت بی شرمی و و قاحت گفت:ایرانیا نامرد بودن.گفتم اخه چرا؟؟اون پیر مرد گفت:من تو جنگ اسیر شدم و تو بند ایرانیا بودم.ولی برنج کم میدادن تو زندان.اون شهوت شکم جلو چشماشو گرفته بود…ای کاش میدیدمش و بهش میگفتم نامرد خودتی و هم وطنات که بهترین گلای وطنمونو ازمون گرفتی…کاش دوباره میدیدمش و موندگاریتو به رخش میکشیدم و میگفتم***اینم مرد مردای میدون عمل محمد دوست داشتنی و شجاع و فداکار***
    ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
    محمد جان اول حلال دوم دعایــــــــــم کن….التماس دعــــــــــا
    ????????
    دلنوشته ای به شهید والا مقام محمد بوجاری که پیکر مطهرش پس از ۳۱ سال به وطن بازگشت.
    نوشته:مصطفی صالحی ورزنه.اصفهان

  8. شهید…ای که نام توخلاصه ی پاکیست چقدر پیراهن خاکی توافلاکیست چقدر قمقمه ی خالی ات ادب دارد هنوز نام اباالفضل زیر لب دارد… شادی ارواح پاک شهدا صلوات

  9. بسم رب الشهدا

    «کسی را که در راه خدا کشته شد، مرده نپندارید، بلکه او زنده جاوید است، ولیکن شما این حقیقت را نخواهید یافت.»
    محمد جان سلام
    _محمد جان وقتی در ایام عید نوروز خبر پیدا شدنت رسید بیش از همه عالم پدر و مادر بزرگوارت خوشحال بودن وخدا را شکر میکردن
    اخه پدر بزرگوارت از درد فراق پیر و خانه نشین شد مادر صبورت چه گریه ها که نکرد پدرت میگفت : از خدا خواسته ام تا محمدم را نبینم از دنیا نروم

    _وقتی پدرم(پسر عمویت)از شجاعتت میگفت به خودم و ایرانی بودنم افتخار میکنم که سرزمین مقدسم جوانانی پاک وبی آلایشی مانند تو داشته است که حاظر بودن جان خود را در راه وطن بدهند.

    _آمدنت برایم سرشار از خیر و برکت بود چون خیلی وقت بود خود را به گناه آلوده کرده بودم خیلی وقت بود در دنیای پست و فانی غرق شده بودم

    _شما جان خدا را فدای وطن و اسلام کرده اید و ما حالا غرق در گناه هستیم*محمدجان*شرمنده ام دیگر قول میدهم حداقل کمتر گناه کنم و سرباز ولایت باشم.

    *محمدجان* حلالم کن نزد خدا برایم دعا کن که شرمنده آرزوهایم نشوم

  10. نتایج قرعه کشی بهترین دلنوشته ی شهیدمحمدبوجاری چی شد؟؟

دیدگاهتان را بنویسید

توجه: از انتشار نظرات توهین آمیز معذوریم.